زنگ فارسی

لینک بالا برای دوستانی هست که وبلاگ دارن و می‌خوان مطالب رو دنبال کنن.

۳۱ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

آواچه - ۶۸ (برچسب‌زنی)

يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۵۰ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۶۸ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۴ دقیقه

متن فایل صوتی:

کنفوسیوس جمله‌ای دارد، دوهزار و نمی‌دانم خرده‌ای سال پیش می‌گوید که بزرگترین ظلم‌ها در تاریخ بشر از ... شروع شده است. فکر می‌کنید از کجا شروع شده است؟ ممکن است بگویید از جهل، از زیاده‌خواهی، از نادانی. این‌ها درست است. ایشان می‌گوید بزرگترین ظلم‌های تاریخ بشر از ظلم به واژه‌ها آغاز شده است. خیلی جالب است. ما واژه‌ها را تعریف می‌کنیم و بر اساسش کارهایی را ردیف می‌کنیم و نظامی می‌چینیم و پیش می‌رویم، ولی آخر سر از دلش می‌بینیم نابه‌سامانی درمی‌آید، برعکس آن درمی‌آید. واژه‌ها خیلی در دنیای ما مؤثرند. دارند خیلی کارها می‌کنند. شما تصور بکنید که محرم جزو ماه‌های حرام است. خب؟ همین الان اگر که خدای نکرده کسی با ماشین تصادف کند و کسی از دنیا برود، عمدی هم نباشد و تصادف باشد، بیمه باید دو برابر دیه بدهد. در ماه‌های حرام جنگ بر عرب حرام بوده است. کشتن حرام بوده اصلاً. شما حسابش را بکنید در اولین ماه حرام سال قمری در محرم نوۀ پیامبر، پسر امیرالمؤمنین را با آن وضع به شهادت می‌رسانند. می‌خواهم برگردم به آن جمله. چرا واقعاً این اتفاق می‌افتد؟ بزرگترین ظلم‌ها در تاریخ بشر از ظلم به واژه‌هاست. برچسب زده بودند و این برچسب در جامعۀ آن وقت مؤثر افتاد. به امام گفته بودند «خارجی». خارجی آن وقت واژۀ بسیار پرمعنایی بوده است. یعنی کسی که از دین خارج شده است. ببینید مقدمات را می‌چیدند: خلیفه یزید لعنت‌الله علیه است، هر کسی با او بیعت نکند، از دین خارج است. تمام شد. پسر پیامبری باش، نوۀ پیامبری باش، اصلاً مهم نیست. شخصی که از دین خارج می‌شود چه می‌شود؟ مهدورالدم. یعنی خونش پاک است؛ بریزید. بعد کسی که شخص مهدورالدم و خارجی را بکشد ثواب می‌برد. همین امروز بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز می‌بینیم این قصه زنده است؛ بین تکفیری‌ها، سلفی‌ها، داعش. یعنی افتخار می‌کنند شیعه بکشند. ما از گذشته چه داریم؟ ما از گذشته فیلم داریم؟ صوت داریم؟ چه داریم؟ یک سری آثار باستانی داریم که خب صامت‌اند. البته خیلی معانی دارند، خیلی بزرگ‌اند. ولی این را بگذارید در کنار واژه‌ها. ما نود درصد، نودوپنج درصد آنچه از گذشته داریم واژه‌هاست. هنوز که هنوز است این واژه‌ها زنده‌اند، کار می‌کنند، در زندگی ما دخیل‌اند. برچسب نزنیم. برچسب‌ها می‌ماند، برچسب‌ها مبنای قضاوت می‌شود و قضاوت پایه‌ای است برای رفتار با آدم‌ها. 

۸ نظر ۳۱ تیر ۹۷ ، ۰۵:۵۰

آواچه - ۶۷ (تنوع، بی‌شک)

شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۳۹ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۶۷ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

وقتی می‌خواهید روی درون‌مایۀ جمله‌هایتان تأکید کنید، ابتدایشان بی‌شک می‌آورید. موافقید؟ سؤال دوم: در هر صفحه از متن یک ایرانی، چند بار نیاز است که به محتوایش تأکید کند؟ می‌شود گفت هر صفحۀ متن فارسی تقریباً یک بار مفهوم بی‌شک در آن می‌آید. حالا که آن‌قدر به این نیاز است، بیاییم یاد بگیریم متنوع بنویسیمش. همه‌اش را هم بلدیم. من فقط می‌خواهم یک بار همه را جمع‌بندی کنم. بی‌شک، بدون شک، بی‌گمان، یقیناً، شک نیست که، بی‌تردید، بدون تردید، قطعاً، بدیهی است که، به‌طبع (نه به‌تبع. این یعنی در پیِ...)، نیازی به گفتن نیست که، چنانکه می‌دانید (نه چنانچه می‌دانید)، آشکارا، حتماً، این است و جز این نیست که، جای تردید نیست که، واضح و مبرهن است، به‌طور حتم، به‌حتم، مشهود است، روشن است، می‌دانید که، مستحضرید که (مثل نامه‌های اداری)، بیندازید در دهان بزرگان: دانشمندان می‌گویند، بزرگان می‌گویند، متخصصان می‌گویند، فعالان این وادی می‌گویند. این را این‌همه می‌شود متنوع نوشت. یاد بگیرید، تمرین کنید. اگر در هر صفحه خواستید یک بار به مفهوم بی‌شک برسید و بیاورید، از تأکیدکن‌های متنوع استفاده کنید.

۴ نظر ۳۰ تیر ۹۷ ، ۰۵:۳۹

آواچه - ۶۶ (پذیرش نوواژه)

جمعه, ۲۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۴۷ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۶۶ «ویراستاران»: ۲ مگابایت، ۳ دقیقه

متن فایل صوتی:

جامعۀ انگلیسی‌زبان در برابر واژه‌سازی تواضع زیادی دارد. یعنی مردمش می‌پذیرند واژه‌هایی را که پیش‌تازان دنیای حتی فناوری که قرار است خیلی باکلاس و خیلی روزآمد و نو باشد، تصویب می‌کنند و تعیین می‌کنند برای محصولات، مردم استفاده می‌کنند. مثلاً لپ‌تاپ باورتان می‌شود معنی‌اش یعنی چه؟ لپ‌تاپ یعنی وسیله‌ای که می‌گذارند روی ران پا. lap یعنی ران پا و top یعنی رویش. همین. ببینید برای چنین وسیلۀ پیشرفته‌ای که آن وقت که آمد خیلی سروصدا کرد و جزو اختراعات خیلی مهم قرن شاید بیستم است، به‌راحتی گذاشتند لپ‌تاپ. حالا اگر در فارسی به‌جای این، «رورونی» بگذارند چه حسی به ما دست می‌دهد؟ می‌گوییم آقا سلیقه داشته باش. برو یک چیزی پیدا کن کمی تکنولوژیک باشد، فناورانه باشد، پیشرفته باشد. لذا ما همان لپ‌تاپ را می‌گوییم. کاری هم با آن نداریم. مثلاً هندزفری. احساس و بار معنایی که از هندزفری به ذهنتان می‌آید چیست؟ یک چیز خیلی پیشرفته، ریز، که خیلی رویش کار کرده‌اند. آن‌ها به‌راحتی به این گفته‌اند دست‌آزاد. hands (دست‌ها)، free (آزاد) است. به همین راحتی واژه ساخته‌اند. ما این کار را نمی‌کنیم. یعنی اگر نهادی بیاید واژه بسازد و این‌جوری به همین راحتی و با همین درجۀ ملموس بودن و عینی بودن و دم دست بودن واژه بسازد، باز هم ما استفاده نمی‌کنیم. چون ما احساس می‌کنیم که باید خیلی معنادار باشد. دسکتاپ یعنی روی میز است. ولی ما نمی‌‎توانیم برای این معادل فارسی بگذاریم. چون ما روی میزهای چیزهای دیگر می‌گذاریم و آن‌ها برای ما بی‌ارزش است و رایانه خیلی باارزش است.

۵ نظر ۲۹ تیر ۹۷ ، ۰۵:۴۷

آواچه - ۶۵ (زبان باکلاس، بیگانه‌دوستی)

پنجشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۴۵ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۶۵ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

یکی برای من تعریف می‌کرد؛ می‌گفت با یک نفر هم‌اتاق بودم توی خوابگاهِ دانشگاه. بعد این‌ها دانش‌آموخته که شدند، چند سال بعد این رفت سراغ کار و درآمدش خوب شد و یک خانه توانست شمال شهر بگیرد و من رفتم بهش سربزنم. همین جور که نشسته بودم احساس کردم یک ذره واژه‌های این آدم عوض شده است. خودش را کمی تغییر داده که بخورد به فضایی که در آن دارد زندگی می‌کند. مثلاً به من گفت که «حالا بیا بریم توی تراس. می‌خوام توی باربکیو برات چیکن گریل کنم.» همین آدمی که در خوابگاه برای من سیب‌زمینی هم نمی‌توانست سرخ کند. بله، این یک واقعیت است. تلخ هم هست. ما برای اینکه نشان دهیم ارتقاء پیدا کرده‌ایم در سطح زندگی‌مان، در لایۀ دانشمان، در موفقیتمان در بازار و در امروزی بودنمان از زبان فارسی مایه می‌گذاریم، مایۀ منفی، و به زبان انگلیسی ارزش می‌دهیم. یعنی این‌جوری بگویم که ما زبان فارسی را می‌فروشیم برای اینکه نشان دهیم امروزی‌تر و باکلاس‌تر و موجه‌تریم. این کار ارزشمندی نیست. به نتایج بلندمدت این اگر بیندیشید متوجه می‌شوید.

۳ نظر ۲۸ تیر ۹۷ ، ۰۵:۴۵

آواچه - ۶۴ (چیز)

چهارشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۴۷ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۶۴ «ویراستاران»: ۲ مگابایت، ۳ دقیقه

متن فایل صوتی:

در گفتارمان هر جایی کم می‌آوریم، «چیز» به‌کار می‌بریم. خوب است یا بد است؟ خوب است. کار ما را راه می‌اندازد؛ و خلأ تفکر ما را پر می‌کند. مثل اینکه «دکتر چیز هست، رفتم پیشش یک چیزی داد برای این کمردرد من. گفت این را بمال. اگر بعد از چند وقت دیدی که چیز شد کمرت، بدان که خلاصه یک بیماری بود، این چه بود؟ خاله گرفته بود؟» می‌فهمیم چه می‌گوید. چون بافتش برایمان آشناست. ولی این ذهن دارد تنبل می‌شود و خودش را دارد به سمتی می‌برد که با «چیز» کارش راه می‌افتد. و بهتر است که کارش راه نیفتد و فکر کند. شاید عجیب باشد؛ من و خانومم باهم قرار گذاشته‌ایم هر کداممان اگر در گفتارمان «چیز» به‌کار بردیم، آن یکی یک تذکر خیلی نرم و مهربان بدهد. مثلاً من می‌گویم آن همسایه بود، آقای چیز... می‌گوید نه. فامیلی‌اش را بگو. فکر کنیم جای چیزهایی که در کلام می‌گوییم معادل بگوییم. ببینید «چیز» در زبان غلط نیست. اشتباه نکنید. ما حوزۀ دیگری را داریم بررسی می‌کنیم. حوزۀ غلط و درست نیست. حوزۀ تنوع گفتاری و نوشتاری است. از امروز بشمارید ببینید چقدر «چیز» در گفتارتان هست و سعی کنید به جای آن برابری بگذارید که به هدف می‌خورد و ملموس است و مال همین یک تکۀ کلام شماست.

+ «ویراستاران»

۵ نظر ۲۷ تیر ۹۷ ، ۰۵:۴۷

آواچه - ۶۳ (خواندن، پراکنده‌خوانی)

سه شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۱۰ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۶۳ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

برشی از کتاب «بهتر بنویسیم»، رضا بابایی، نشر ادیان، چاپ سوم، صفحۀ ۲۸

نویسندگی بر پنج پایه استوار است:

۱. ذوق؛

۲. تجربه؛

۳. اطلاعات و مطالعات متنوع؛

۴. تخصص علمی؛

۵. مخاطب‌شناسی.

رکن سوم نویسندگی مطالعات روزآمد و پراکنده است. کسی که نمی‌خواهد به مؤلف‌بودن بسنده کند و خواهان آن است که علاوه بر عنوان مؤلف شایستگی‌های یک نویسنده را نیز داشته باشد، باید افزون بر مطالعات تخصصی در موضوع اثر در حوزه‌ها و قلمروهای دیگر نیز مطالعه یا حتی دست داشته باشد. آگاهی‌های ویژه در موضوع مربوط، برای مؤلف‌بودن کافی است؛ اما بسندگی به مطالعات تخصصی قلم را در پرورش مطالب ناتوان و ذهن را در افق‌گشایی ناکام می‌کند. نوشتن می‌تواند و بلکه باید تخصصی باشد؛ اما خواندن چنین بایدی ندارد. 

گمان نکنید مطالعات پراکنده وقت‌گیر است و کم‌فایده. نگاه به مقاله‌ای که در نقد یکی از فیلم‌های کلاسیک نوشته شده است اگر در محتوای کتاب فقهی یا کلامی به‌کار نیاید بی‌گمان در واژگان و هندسۀ اثر و حتی زاویۀ دید نویسنده مؤثر است. سرمقاله‌های هر روزنامه‌ای که استانداردهای حرفه‌ای را رعایت می‌کند به مؤلف فلسفی یا عرفانی می‌آموزد که چگونه موضوع بومی و ساده‌ای را برجسته و حتی جهانی کند. همچنین می‌توان از ورزشی‌نویسان آموخت که چگونه می‌توان بر هیجان و شادابی نوشته افزود. در میان همۀ گرایش‌های مطالعاتی که نویسنده را برای پرورش مطالب علمی توانمند می‌کند جامعه‌گرایی و باخبری از اوضاع و احوال فرهنگی کشور و حتی جهان و تاریخ معاصر اهمیت بیشتری دارد.

+ «ویراستاران»

۱ نظر ۲۶ تیر ۹۷ ، ۰۵:۱۰

دانلود آواچۀ شمارۀ ۶۲ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

با «ویرایش صوریِ» درست‌وحسابی بچه‌ها سریع‌تر و راحت‌تر می‌خوانند.

یکی از انواع ویرایش، ویرایش صوری یا formal editing است که در فارسی گاهی به آن ویرایش فنی هم می‌گویند. البته دکتر آذرنگ تأکید دارد این اشتباه است و ویرایش فنی اصلاً یک چیز دیگری است. به هر حال ویرایش صوری شاید راحت‌ترین نوع ویرایش هم باشد. البته در مقایسه با انواع دیگر ویرایش، آن هم در کتاب بزرگسال. چون حداقلش این است که یک دستورالعملی جلوی ویراستار است. می‌نشیند و براساس آن ظاهر متن را ویرایش می‌کند و خیلی لازم نیست چیزی را استنباط کند. اما در کتاب کودک ویرایش صوری کمی گسترده‌تر و مهم‌تر است. و در واقع آن استنباط لازم است. که حالا بعداً به‌طور مفصل در این باره صحبت خواهیم کرد. فقط این را گفتم که در مورد اهمیت ویرایش صوری در کتاب‌های کودک یک نکته‌ای بگویم. 

یک عده‌ای مثل دکتر باطنی معتقدند که خط فارسی یک سری مشکلاتی دارد که باعث می‌شود فارسی‌زبان‌ها در هنگام خواندن رگریشن داشته باشند. رگریشن یعنی عقب‌گرد؛ یعنی ما جمله‌ای را تا آخر می‌خوانیم، می‌بینیم معنی نمی‌دهد، دوباره برمی‌گردیم از اول می‌خوانیم. این کار خواننده را خیلی خسته می‌کند؛ مخصوصاً بچه‌هایی که سال اول، دوم هستند و تازه خواندن و نوشتن یاد گرفته‌اند. درحالی‌که خیلی راحت می‌شود یک بخش زیادی از این مشکلات را با ویرایش صوری درست و حرفه‌ای برطرف کرد. پس می‌شود این‌طور هم گفت که یکی از کارکردهای ویرایش صوری در کتاب کودک ایجاد جذابیت و تسهیل در خواندن است. و مسلم است کتابی که حرفه‌ای ویرایش صوری شده باشد و چشم و ذهن کودک را خیلی خسته نکند، چه‌قدر در علاقه‌مندکردن کودک به خواندن می‌تواند مؤثر باشد. برعکس آن هم می‌شود تصور کرد که چه‌قدر کتاب‌هایی که ویرایش صوری خوبی نشده باشند بچه‌ها را از کتاب خواندن گریزان می‌کنند.

+ «ویراستاران»

۳ نظر ۲۵ تیر ۹۷ ، ۰۵:۰۴

آواچه - ۶۱ (پنج پایۀ نویسندگی و اثر شعرخوانی)

يكشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۱۳ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۶۱ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

رضا بابایی، بهتر بنویسیم، چ۳، قم: ادیان، ۱۳۹۵.

برشی از کتاب «بهتر بنویسیم»، رضا بابایی، نشر ادیان، چاپ سوم، صفحۀ ۲۲

نویسندگی بر پنج پایه استوار است:

۱. ذوق؛

۲. تجربه؛

۳. اطلاعات و مطالعات متنوع؛

۴. تخصص علمی؛

۵. مخاطب‌شناسی.

نگارنده برای پرورش و افزایش ذوق نویسندگی مطالعۀ پیوسته و لذت‌جویانۀ شعر را بسیاربسیار توصیه می‌کند. هرگونه شعری و از هر شاعری و به هر انگیزه‌ای. بی‌گمان برای نوقلمان و حتی برای آنان که عمریست قلم و نوشتن مونس شب و روزشان است کیمیایی اثربخش‌تر از شعرخوانی و ختم دیوان‌های ممتاز شعر فارسی نیست. گاهی تأمل در بوطیقا و زبان یک شاعر در یک قطعۀ شعری به‌اندازۀ شرکت در یک دوره کلاس نویسندگی نکته‌آموز است. کمترین ارمغان شعر برای قلم نویسندگان واژه است. بیافزایید بر آن ساختارهای نو و متفاوت برای جمله‌سازی و تزریق ذوق و قریحه به خواننده. 

بارانداز همۀ این مواهب و امدادها ناخودآگاه است. هنگام شعرخوانی انبوهی از فعل و انفعالات روحی و زبانی در ضمیر ما رخ می‌دهد که خود از آن بی‌خبریم. اما به هنگام نوشتن نامه‌ای برای دوست خود یا تحریر مقاله‌ای برای انتشار مجله‌ای، همۀ آنچه ناآگاهانه از شهد شعر در جان خود کشیده‌ایم ناگاه سربرمی‌آورد و روی کاغذ می‌نشیند.

+ «ویراستاران»

۲ نظر ۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۵:۱۳

آواچه - ۶۰ (واژۀ ناآشنا، ادبیات کودک)

شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۲ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۶۰ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

در متن‌های نگارش‌یافته برای کودکان، چگونه واژه‌های جدید و ناآشنا بگنجانیم؟

ویراستار کتاب کودک باید روی تک‌تک واژه‌ها خیلی حساس باشد. چند برابر بیشتر از حساسیتی که ممکن است یک ویراستار کتاب بزرگسال روی واژه‌های یک کتاب داشته باشد. هرچه‌قدر این حساسیت  برای گروه سنی پایین‌تر باشد مسلماً بیشتر است. 

ویراستار باید خیلی دقت کند واژه‌ها در دایرۀ واژگانی آن گروه سنی که کتاب برایش نوشته شده باشد. شاید بپرسید مگر کتاب کودک نباید خزانۀ لغات کودک را افزایش دهد؟ خب آن‌وقت هر واژۀ جدیدی ممکن است برای بچه‌ها یک نوع واژۀ ناآشنا و دشوار حساب بشود. چه‌طور می‌گویید هم واژه‌های تازه باید در یک متن باشد هم واژه‌های ناآشنا در آن متن نباشد؟ این کمی متناقض است که. 

ببینید یک سری واژه‌ها هستند که اصطلاحاً به آنها می‌گویند واژه‌های پایه؛ که اینها در واقع بسامد بالاتری در زبان یک گروه سنی دارند. وقتی کتاب‌های درسی و آموزشی و علمی تألیف می‌شوند باید باتوجه‌به واژگان پایۀ آن گروه سنی تألیف بشوند. و در این‌جور متن‌ها ویراستار کتاب کودک باید دقت کند که کودک دیگر درگیر رمزگشایی از خود زبان نشود که در انتقال مفاهیم اصطلاحاً مشکل ایجاد بشود. اما در متن‌های خلاق، در شعر، در داستان، در متن‌های ادبی مؤلف اجازه دارد واژه‌های جدیدی وارد کند. به‌شرط آنکه بافت طبیعی متن، معنا و کارکرد و کاربرد آن واژه را برای کودک روشن کرده باشد. و تشخیص اینکه آیا چنین اتفاقی در این متن افتاده یا نه به عهدۀ ویراستار کتاب کودک است.

+ «ویراستاران»

۱ نظر ۲۳ تیر ۹۷ ، ۰۵:۰۲

آواچه - ۵۹ (کلیشه، نقل‌قول)

جمعه, ۲۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۱ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۵۹ «ویراستاران»: ۲ مگابایت، ۴ دقیقه

متن فایل صوتی:

«گفت» و «فرمود» درست‌اند؛ اما تکرار مکرّرشان رَماننده است! 

▪ سه راه‌حل بشنوید برای کلیشه‌زُدایی از این دو فعل.

در متن‌های دینی، تاریخی، روایی، انتقادی، نوشته‌هایی که نقل‌قول به‌وفور در آن پیدا می‌شود، دو تا فعل هست که اینها کلیشه شده‌اند. یکی «می‌گوید» و یکی «می‌فرماید» برای احترام. «می‌فرمایند» دیگر برای احترام خیلی جایی ندارد. همان «می‌فرماید» کافی است.

خب صد صفحه کتاب است، سیصد بار را گفته «می‌گوید»، «می‌گوید»، «می‌گوید»، «می‌گوید»، «می‌فرماید»، «می‌فرماید»، «می‌فرماید»، «می‌فرماید». اوج تنوعش هم اینجاست: «گفت»، «گفته است»، «فرموده است». با زمان بازی می‌کند. «پیامبر اکرم می‌فرماید»، «قرآن می‌گوید»، «امام صادق علیه‌السلام فرموده است».

خب خوانندۀ تو بدون اینکه خودش بفهمد از کجا خسته شده، خسته می‌شود. همۀ نقل‌قول‌ها با یک آغازه دارند شروع می‌شوند. امکانات زبان فارسی، اصلاً امکانات هر زبانی برای این یک مورد خیلی زیاد است. از اینها استفاده بکنید.

راه‌حل:

۱. فعل‌های بیانی متعدد و متنوع بیاوریم. یک بار بگوییم «می‌گوید»، یک بار بگوییم «می‌فرماید»، دفعۀ بعد بگوییم «بیان می‌کند»، «خاطرنشان می‌سازد»، «مطرح می‌کند»، «مطرح می‌سازد»، «اعلام می‌کند»، «اعلام می‌دارد». البته بهتر است فعل «داشتن» را همین‌طور همه جا هرزه استفاده نکنیم.

۲. عبارت قیدی بیاورید و بعدش دونقطه بگذارید. «به فرمودۀ موسی علیه‌السلام:»، «به فرمودۀ امام باقر علیه‌السلام:»، «به گفتۀ حافظ:»، «به گفتۀ سعدی:»، «به بیان تقی پورنامداریان:».

این نکته را هم بگویم. در کارگاه نگارشی یکی پرسید می‌شود بگوییم «پیامبر صلی الله وعلیه وسلم:»؟ نه. جمله‌ات ناقص است. آن یکی که من دارم می‌گویم انگار یک عبارت قیدی آمده اول نقل‌قول، ولی این سکته دارد. این به درد سطرهایی می‌خورد که در آن متن نیست. مثلاً آغاز هر فصل است که جمله‌ای می‌آورند، بعد زیرش مثلاً می‌نویسند نیچه. یا بالایش می‌نویسند به گفتۀ «نیچه:» و بعد زیرش نقل‌قول نیچه را می‌آورند.

۳. راه‌حل سوم خیلی قشنگ است. درون‌مایه یا محتوای نقل‌قول را نگاه کنید، آن رکنش را بکشید بیرون و فعلش کنید. مثلاً جمله پر از تذکر و هشدار است. بگویید «قرآن کریم در این باره تذکر می‌دهد:». می‌بینید چه‌قدر قشنگ است؟ «امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بشارت می‌دهد:»، «این منتقد بزرگ ما را این‌گونه روشن می‌کند:». ببینید اینجا محتوا روشنگری است و بعد این روشنگری را ما می‌آوریم فعلش می‌کنیم. خیلی خوب است. شخص را آماده می‌کند برای خواندن جمله‌ای که در آن هشدار هست، تذکر هست، بشارت هست، نکته‌گشایی هست.

«سیمین دانشور این‌طور نکته‌گشایی می‌کند:»، بعد هم دیگر بعدش دونقطه و نقل‌قول است؛ خرابش نکنید. 

آن‌قدر حرص می‌خورم وقتی می‌نویسند «پیامبر اکرم تذکر می‌دهد و می‌فرماید:»، «قرآن بشارت می‌دهد و می‌گوید:». هم لازم نیست این دو تا را بیاوری، هم بعضی وقت‌ها اگر محتوای متن حساس باشد کژتابی دارد. یعنی یک بار قرآن گفته و الان این بعد از آن است. یعنی یک بار قرآن بشارت را داده و این بعد از آن است. قرآن بشارت می‌دهد و می‌گوید. دیگر «می‌گوید» نمی‌خواهد. دونقطه را بگذارید و سریع شروع کنید. این خیلی قشنگ است.

راه‌حل چهارم و پنجم و ششمی هم دارد که طلبتان باشد در آواچه‌های بعد.

+ «ویراستاران»

۳ نظر ۲۲ تیر ۹۷ ، ۰۵:۰۱

آواچه - ۵۸ (ویرایش، ادبیات کودک)

پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۴ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۵۸ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

کاری است بین‌رشته‌ای و حتی دشوارتر از ویرایش ادبیات بزرگ‌سال!

یکی از سؤالاتی که خیلی پرسیده می‌شود و شاید برای خیلی از دوستان دیگر هم سؤال باشد این است که آیا ویراستار کتاب بزرگسال می‌تواند کتاب کودک هم ویرایش کند یا نه. بله می‌تواند، ولی به‌شرط اینکه آن ویراستار با ادبیات کودک کاملاً آشنا باشد. ادبیات کودک به‌عنوان یک رشتۀ آکادمیک یک دانش بین‌رشته‌ای است. رشته‌هایی مثل زبان‌شناسی، روان‌شناسی، فلسفه، به‌خصوص فلسفه، جامعه‌شناسی، ادبیات، هنر و چند تا رشتۀ دیگر. و طوری است که وارد حوزه‌های خیلی از رشته‌ها می‌شود و از یافته‌هایشان و حتی مبانی‌شان استفاده می‌کند. پس یک ویراستار کتاب کودک باید این توانایی را داشته باشد که از یافته‌ها و مبانی این رشته‌ها در ویرایش متنی که برای کودک نوشته شده است استفاده کند. 

مثلاً در ویرایش زبانی کتاب کودک خیلی اصول زبان‌شناسی کاربرد دارد. ویراستاری که می‌خواهد کتاب کودک را ویرایش کند باید بداند زبان‌آموزی کودک چه‌طور اتفاق می‌افتد. یعنی باید بداند اصولاً کودک چه‌طور زبان مادری‌اش را یاد می‌گیرد و بعد این زبان چه‌طور توسعه پیدا می‌کند و چه‌طور تثبیت می‌شود. ویراستار کتاب کودک باید بداند که کودک پیش‌دبستانی دارد قواعد و ساخت زبانی را بیشتر یاد می‌گیرد. پس جمله‌ها و واژه‌ها باید به این کار کمک کنند. یعنی باید کوتاه باشند. خیلی قرص و محکم باشند. ابهام نداشته باشند. ویراستار کتاب کودک باید بداند که کودک دورۀ دبستان علاوه بر قواعد و ساخت زبانی که دارد یاد می‌گیرد با اصول کاربردشناختی زبان هم دارد آشنا می‌شود. و آن‌وقت ویراستار باید بلد باشد که باتوجه‌به همۀ اینها جمله‌ها وکلمه‌های یک متن را ارزیابی کند و نهایتاً ویرایش کند. 

با این مقدمه‌ای که عرض کردم می‌شود یک نتیجه گرفت. و آن اینکه ویراستار کتاب کودک، البته ویراستاری که همۀ انواع ویرایش را بلد باشد و به آنها مسلط باشد یک سر و گردن از ویراستار کتاب بزرگسال بالاتر است. و ویراستاری کتاب کودک هم علی‌رغم اینکه نشان نمی‌دهد و خیلی به‌نظر نمی‌رسد کمی دشوارتر از ویرایش کتاب بزرگسال است.

۱ نظر ۲۱ تیر ۹۷ ، ۰۵:۰۴

دانلود آواچۀ شمارۀ ۵۷ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۴ دقیقه

متن فایل صوتی:

اگر اصرار باشد که واژۀ ناآشنا در متن بماند، باید با یکی از این چهار راه...

قبلا گفتم و شنیدید، یا شاید خودتان می‌دانید که واژۀ ناآشنا برای مخاطبِ نوعی متن تو نباید در متنت وجود داشته باشد. 

حالا یک سؤال: من می‌خواهم واژۀ ناآشنایی را به مخاطبم یاد بدهم. من می‌خواهم به مخاطبم این کلمۀ عجیب و غریب را بگویم. اگر بخواهم این را معادل برایش بگذارم، اگر بخواهم این را نیاورم دانش او افزایش پیدا نخواهد کرد. پس اینجا دیگر لازم نیست من به دانش قبلی مخاطب احترام بگذارم؟ نه. باید احترام بگذاری. باید کار خودت را هم انجام بدهی. یعنی هم کاری بکنی او بفهمد، هم کاری بکنی واژۀ جدید به او یاد بدهی. کلیدش چیست؟ 

وقتی واژۀ ناآشنا را در متنت آوردی در نخستین برخورد با آن واژه حتماً آن واژه را آشنا کن. از آن واژه نگذر. 

راه‌های آشناسازی واژه اینهاست: 

در پرانتز معادلش را بیاور. 

در پانوشت درباره‌اش توضیح بده. 

درگیر با متن توضیحش بده. یعنی واژه را که آوردی جمله‌ات که تمام شد، بنویس منظور من از این واژه این است که...

و راه آخر این است که در واژه‌نامۀ انتهایی کتاب بیاوری.

ببینید اصل این است که مخاطب تمام متن تو را بفهمد. اگر واژۀ جدید قرار است در متنت بیاید و آن واژه تخصصی است و تو توضیحی برایش ندادی و همین مخاطب نوعی تو هم دارد می‌خواند، اشکال از تو است. باید در نخستین برخورد وقتی به آن واژه رسیدی آن را حتماً آشنا کنی، بعد با خیال راحت آن واژۀ ناآشنای آشنا شده را به‌کار ببری و مخاطب خیالش راحت باشد که تا آخر متن تو به ذهنش احترام گذاشتی و واژه‌ها را برایش آشنا آوردی یا آشنا کردی.

۴ نظر ۲۰ تیر ۹۷ ، ۰۵:۲۲

دانلود آواچۀ شمارۀ ۵۶ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۴ دقیقه

متن فایل صوتی:

رضا بابایی، بهتر بنویسیم، چ۳، قم: ادیان، ۱۳۹۵.

برشی از کتاب «بهتر بنویسیم» اثر رضا بابایی، نشر ادیان 

نویسندگی بر پنج پایه استوار است:

۱. ذوق؛

۲. تجربه؛

۳. اطلاعات و مطالعات متنوع؛

۴. تخصص علمی؛

۵. مخاطب‌شناسی.

راه‌های پرورش و افزایش ذوق نویسندگی بسیار است. و شاید بهترین و مؤثرترین آنها دیدار پی‌درپی با آفرینش‌های هنری برجسته است. اعم از هنرهای دیداری و شنیداری. هنر یعنی یافتن منظرهای نو برای دیدارهای تازه. آنگاه که در هنر دیگران خیره می‌شویم همۀ دریچه‌های روح خود را گشوده‌ایم تا بر ما ببارد آنچه بر آفرینندگان باذوق باریده است. خواندن شعر دلربا، دیدن فیلمی زیبا و مرور مکرر متن‌های جاندار، روحی تازه در قلم و اندیشۀ نویسنده می‌دمد و او را برای هرگونه آفرینش هنری آماده می‌کند.

۳ نظر ۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۵:۱۱

دانلود آواچۀ شمارۀ ۵۵ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۱ دقیقه

متن فایل صوتی:

خودت را بگذار به‌جای مخاطب و برای او بنویس. همینت بس!


چلنج، چلنج. بسه! ایناف! هرچه سرچ می‌کنم بی‌فایده است. انی وی. صد بار گفتم منو نِروِس نکن. بسه! ایناف! اوکی، اوکی، اوکی؟ باید دوباره تری کنم. 

هر واژۀ بیگانه دشنه‌ایست بر پیکرۀ زبان پارسی.

هر ایرانی نگهبان زبان فارسی.


وقتی متن می‌نویسیم برای کسی می‌نویسیم. همیشه متن نوشتن برای کسی است. هیچ کس برای خودش متن نمی‌نویسد. حتی اگر داری خاطره می‌نویسی و این خاطرات محرمانه است و می‌خواهی فقط خودت بیست سال بعد اینها را بخوانی برای خود بیست سال بعدت داری می‌نویسی. پس اگر نوشتن برای کسی است، اگر مخاطبی هست، باید آن مخاطب را موقع نوشتن در نظر بگیری. این کلید بسیار کارگشایی است. هر وقت می‌نویسی خودت را بگذار جای مخاطب. و برکت‌های بسیاری از دامن این اصل فرومی‌ریزد. یعنی اینکه اگر این اصل را شما در ذهنتان ثابت پیچ بکنید و دائم به آن فکر بکنید و هر وقت می‌نویسید مخاطب خودتان را در نظر بگیرید خودبه‌خود راه را می‌یابید. در مسیر نوشتن خود راه بگویدت که چون باید رفت. 

یکی از این برکت‌ها را می‌خواهم برایتان بگویم. 

نباید در متنت واژۀ ناآشنا برای مخاطب باشد. 

البته یک سؤال: چه مخاطبی؟ همۀ مردم؟ نه. مخاطب یعنی مخاطب نوعی متن تو. اگر متنت دانشگاهی است، مخاطبش عموم مردم نیستند. پس تو باید مخاطب دانشگاهی را مد نظر بگیری. اگر کسی خارج از دانشگاه این را خواند و نفهمید او اشتباه کرده که متن تو را خوانده، اشتباه از تو نیست. واژۀ ناآشنا برای مخاطب نوعی متن خودت در متنت نیاور. 

تشکر از اینکه بخش «آیین سخن» را شنونده بودید و امیدوارم با برنامۀ «کافه هنر» همیشه همراه باشید.


چون سایه‌ای نگاه تو همواره با من است، دست نگاه روشن تو سایه‌بان من

یک بار خواب دیدن تو به تمام عمر می‌ارزد

پس نگو

نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست

قبول ندارم

شود تا ظلمتم از بازی چشمت چراغانی، مرا دریاب ای خورشید در چشم تو زندانی 

پریشان کن سر زلف سیاهت شانه‌اش با من، سیه زنجیرِ گیسو باز کن دیوانه‌اش با من

فرقی نمی‌کند از کدام نسلی. زبان فارسی ما را به‌هم پیوند می‌دهد.

رادیو ایران، «آیین سخن»

۱ نظر ۱۸ تیر ۹۷ ، ۰۵:۰۹

آواچه - ۵۴ (صفت، مضاف‌الیه، مدیرعامل)

يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۸ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۵۴ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

وزیر سابق نیرو، وزیر نیروی سابق 

▪ مدیرعامل محترم، مدیر محترم عامل

ما بگوییم «مدیرعامل محترم» یا «مدیر محترم عامل»؟ صفت را وسط بیاندازیم یا بعدش بیاوریم؟ بگوییم «وزیر سابق ارشاد» یا «وزیر ارشاد سابق»؟ 

سؤال مهمی است و جواب ثابتی ندارد. 

یعنی چه؟ نگاه کنید ببینید اگر آن ترکیب اضافه، آن مضاف و مضاف‌الیه آن‌قدر باهم آمده که یکی شده، صفت را باید بعدش بیاورید. یعنی نباید بشکنیدش. مثالش «مدیرعامل» است. مثالش «روش‌تحقیق» است. مثالش «رئیس‌جمهور» است. صفت‌های اینها را باید بعد از اینها بیاوریم. بگوییم «رئیس‌جمهور محترم»، «مدیرعامل کوشا»، «روش‌تحقیق پیشرفته». 

در غیر این‌صورت تمام صفت‌ها باید بین مضاف و مضاف‌الیه بیاید. یعنی بگوییم «وزیر ارشاد»، بعد اگر می‌خواهیم برایش صفت بیاوریم بگوییم «وزیر سابق ارشاد»، نه «وزیر ارشاد سابق»، «وزیر نفت سابق». چون «ارشاد سابق» و «نفت سابق» معنی نمی‌دهد. «وزیر ارشاد» باهم یک واحد معنایی نشده است. پس صفتش را باید وسط بیاورید. 

«کتاب من»، «کتاب خوب من»، «در اتاق»، «در بزرگ اتاق»، اگر صفت برای «در» است. 

پس نگاه کنید ببینید این ترکیب‌های اضافی چه‌قدر باهمایی‌شان رواج پیدا کرده و دیگر امکان شکستنشان نیست. اگر این‌طور بود صفت را بعدش بیاورید.

رادیو ایران، آئین سخن

+ «ویراستاران»

۱ نظر ۱۷ تیر ۹۷ ، ۰۵:۲۸

آواچه - ۵۳ (ئ‍ یا یـ، دستورخط، همزه)

شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۷ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۵۳ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۱ دقیقه

متن فایل صوتی:

ی‍ـ پاییز و پایین، ئ‍ـ رئیس و ارائه

آقا ما «پایین» را با همزه بنویسیم یا با «ی»؟ پایین یا پائین؟ پاییز یا پائیز؟

این دو تا کلمه فارسی هستند و نباید برایشان همزه به‌کار ببریم.

پاییز و پایین. همزه نه.

حالا برعکسش: «رئیس» و «ارائه».

«رئیس» و «ارائه» حتماً باید با همزه بیایند. دستورخط فرهنگستان هم همین را گفته. «رئیس»، نه «رییس». «ارائه»، نه «ارایه».

الان در تبلیغات ایرانسل، آخرش می‌آید «برترین ارایه‌کنندۀ خدمات». باید بگوید: «ارائه».

+ «ویراستاران»

۸ نظر ۱۶ تیر ۹۷ ، ۰۵:۲۷

دانلود آواچۀ شمارۀ ۵۲ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

متفاوت با؟ یا متفاوت از؟

to be different from (توو بی دیفرنت فرام)

حرف اضافۀ different در انگلیسی from است. ترجمۀ این به فارسی می‌شود «متفاوت بودن با». «با» حرف اضافۀ «متفاوت» در فارسی «با» است، نه «از». می‌گویند بر اثر گرته‌برداری «متفاوت بودن از» در فارسی رایج شده است.

«این کارها از کارهای دیگر متفاوت است». ببینید چون «از»ش هم اول آمده، ممکن است شما متوجه نشوید و جمله را طبیعی بدانید. «با» بگذارید. «این کارها با کارهای دیگر متفاوت است». 

نمونۀ معیارش «از ایران و تنهایی‌اش» اثر آقای محمدعلی اسلامی ندوشن: 

«غیرمعهود نیست که یک ملت آداب و آیین‌هایی که متفاوت با آداب و آیین‌های خود اوست نپسندد».

البته دربارۀ این، حرفی هست. نکته‌ای از آقای محمد یوسفی دانش‌آموختۀ کارشناسی ارشد ادبیات دانشگاه تهران و ویراستار و سرویراستار مؤسسۀ «ویراستاران»، که بعد از این آواچه خواهیم گذاشت.

۲ نظر ۱۵ تیر ۹۷ ، ۰۵:۰۸

آواچه - ۵۱ (خشنود، دستورخط)

پنجشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۷ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۵۱ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۱ دقیقه

متن فایل صوتی:

خشنود یا خوشنود؟ 

آواچۀ امروز خیلی کوتاه است. خشنود را با «واو» وسطش ننویسید. یعنی دو تا واوی نشود. خوش با «واو» و نود با «واو». یک «واو» دارد. خشنود «خ» و «ش» چسبیده است. خشنود پنج‌حرفی است، نه شش حرف. همین.

+ «ویراستاران»

۹ نظر ۱۴ تیر ۹۷ ، ۰۵:۲۷

دانلود آواچۀ شمارۀ ۵۰ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۱ دقیقه

متن فایل صوتی:

هریک... فعل مفرد 

هریک... فعل جمع

برخی می‌گویند هر وقت «هریک» آمد باید فعل، آخر مفرد بیاید. بعد در عمل درگیر که بشوید می‌بینید یک جاهایی جمله مصنوعی می‌شود. نه؟ 

خیلی راحت «هریک» وقتی آوردید فعل آخر را هم می‌توانید مفرد بیاورید هم می‌توانید جمع بیاورید. ببینید کدام مناسب‌تر است و بیشتر می‌خورد به جمله. 

با این حال در فارسی گذشتۀ ما با بسامد خیلی بیشتر برای «هریک» فعل مفرد آمده است.

مثال فعل جمعش را می‌زنم.

هریک از دایرۀ جمع به راهی رفتند، ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم. از سعدی است. 

یا از آقای مینوی: هریک از ایشان در قصری می‌زیست (مفرد). 

هریک از بزرگان علم و سیاست و هنر که در این بیست سالۀ اخیر درگذشته‌اند (جمع)، در اثر «نقد حال».

پس برای «هریک» ابتدا فعل مفرد را بیازمایید، اگر نچسبید فعل جمع هم ایرادی ندارد.

+ «ویراستاران»

۱ نظر ۱۳ تیر ۹۷ ، ۰۵:۲۶

آواچه - ۴۹ (دقت‌ورزی معنایی، فرانسه، فرانسوی)

سه شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۱۵ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۴۹ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۱ دقیقه

متن فایل صوتی:

شروع کردم «فرانسه» بخونم. دیگه بسه هرچی «انگلیس» خوندم، اونم با لهجۀ «امریکا»!

فرانسه اسم کشور است. درست است؟ زبانشان فرانسوی است. فلانی رفته فرانسه، یعنی رفته فرانسه. یعنی رفته آن کشور. ولی این را می‌گویند برای اینکه بگویند رفته کلاس فرانسوی. پس برای زبان فرانسوی باید بگوییم «علی زبان فرانسوی می‌داند»، یا «علی فرانسوی می‌داند»، «فرانسوی می‌خواند».

یک نمونۀ غیرمعیار از «دارالمجانین»، اثر جمال‌زاده:

دو معلم سرخانه برایم آورد. یکی صبح می‌آمد برای عربی و فارسی و دیگری بعد از ظهر می‌آمد برای فرانسه و علوم جدید.

و یک نمونۀ معیار از جلد دوم «هفتاد سخن» اثر آقای خانلری:

در این کتاب هریک از اصطلاحات علوم مزبور با دقت تعریف شده و معادل آن به دو زبان انگلیسی و فرانسوی نیز آمده است.

+ «ویراستاران»

۱ نظر ۱۲ تیر ۹۷ ، ۰۵:۱۵

دانلود آواچۀ شمارۀ ۴۸ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

▪ آخه جملۀ اولِ نوشته‌م چی باشه؟! 

▪ نمی‌دونم با چی شروع کنم! 

▪ من گیر کردم همین اولِ راه... .

نوشته‌مان را چگونه آغاز کنیم؟ جملۀ اولمان چه باشد؟ چگونه شروع کنیم؟

دو تا نکته:

نکتۀ اول: شروع نوشته را آخر بنویسید. یعنی شروع مکانی نوشته را در پایان زمانی کارتان بیاورید. اصلاً به شروع فکر نکنید. خیلی‌ها با فکرکردن به شروع نوشته از نوشتن منصرف می‌شوند. مثل اینکه شما با فکرکردن به گام اولی که می‌خواهید بیرون از خانه بگذارید از کل سفر منصرف بشوید. نه؛ شما به سفر فکر کنید. به جاهای جذابش، به جاهای مهمش، به جاهای سختش. هنگام نوشتن وقتی دارید خلق می‌کنید و از ذهنتان روی کاغذ می‌آورید به وسط‌ها حتی فکر بکنید. اصلاً یک دفعه از پاراگراف سوم شروع بکنید. از قلب موضوع شروع بکنید. بعداً خیلی راحت می‌توانید اینها را جابه‌جا کنید. پایین و بالا بکنید و آخرین مرحله این باشد که شروع نوشته‌تان را بیاورید. آن‌وقت دیگر شروع نوشته خودش می‌آید. از اول دنبال این نباشید که با یک کلمۀ جذاب شروع کنم، جمله‌ای که من بنویسم و خواننده میخ‌کوب بماند و تا آخر بخواند. ممکن است نیاید اولش و باعث بشود شما دیگر اصلاً شروع نکنید.

نکتۀ دوم: برای شروع نوشتن می‌توانید از سؤال استفاده بکنید. پرسشی مطرح بکنید و جوابش را بدهید. تمام شد. خواننده آماده می‌شود. حتی در سخنرانی این را راه خوبی می‌دانند. شما سخنتان را با پرسش شروع بکنید و یک پاسخ اجمالی از شنوندگان و حضار بگیرید. ارتباط برقرار می‌شود. کمی فضا دستتان می‌آید. اضطراب شما کاهش پیدا می‌کند و می‌توانید ادامه بدهید.

+ «ویراستاران»

۳ نظر ۱۱ تیر ۹۷ ، ۰۵:۲۴

آواچه - ۴۷ (در رابطه، گرته‌برداری)

يكشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۱۳ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۴۷ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

نه: «در رابطه با» این‌ها باید گفت... 

آری: دربارۀ این‌ها باید گفت...

در گفتارتان دقت بکنید ببینید به‌جای «درباره» می‌گویید «در ارتباط با»؟ ممکن است بگویید نه. 

در گفتار اطرافیان دقت بکنید. معمولاً دانشگاهی‌ها یا کسانی که کمی با متن سروکار دارند به‌ویژه با متن‌های ترجمه‌ای، این خطا را مرتکب می‌شوند. یعنی می‌گویند «در ارتباط با سؤال شما باید بگویم که»، «در رابطه با بحث قبلی باید خاطرنشان کنم که». ایرادش چیست؟ 

«در رابطه با»، «در ارتباط با»، «در این رابطه» گرته‌برداری از in relation with (این ریلیشن ویت) و in this relation (این دیس ریلیشن) است. in this relation (این دیس ریلیشن) و in relation with (این ریلیشن ویت) یعنی در ارتباط، در این رابطه. دقیقاً در آن «رابطه» مهم است. ریلیشن مهم است. نه دربارگی، نه در خصوصی. ما با این برداشت که این می‌خواهد ربط دو چیز را نشان بدهد وصلش می‌کنیم به دربارگی. مثلاً می‌گوییم «انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است. در این رابطه با جمعی از هم‌وطنان گفت‌وگو می‌کنیم». رابطه‌ای وسط نیست. ما باید بگوییم «در این خصوص»، «در این باره»، «در این زمینه».

جمله‌ای از آقای محمدعلی اسلامی ندوشن: «چون فرهنگ نباشد، غریزه‌ها و شهوت‌ها در رابطۀ بین افراد بشر حکم‌فرما می‌شود». 

منظورش دقیقاً درست است. در رابطۀ بین افراد بشر. ممکن است بگویم «فلانی در رابطه با بهمانی این کار خطا را انجام داد». اینجا درست است.

به رابطه و ارتباط معنای خودش را بدهید نه معنای خصوص و باره و زمینه. و هر وقت «در این ارتباط»، «در رابطه با» به‌معنی «درباره» و «در خصوص» و «در این زمینه» و اینها آمد، به این دومی‌ها اصلاحش کنید.

+ «ویراستاران»

۲ نظر ۱۰ تیر ۹۷ ، ۰۵:۱۳

آواچه - ۴۶ (موضوع ریز، نویسندگی، موضوع)

شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۲ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۴۶ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۴ دقیقه

متن فایل صوتی:

موضوع نوشته‌ات را تا می‌شود، «ریز» برگزین.

کاش هریک از ما فقط یک مشکل کوچک را در عالَم حل می‌کرد. کاش «کلان‌گشا» نبودیم!

موضوع نوشتۀ ما چه ویژگی‌ای باید داشته باشد؟ فقط یک ویژگی کافی است.

موضوع نوشته مهم نیست جذاب باشد و مهم نیست تکراری باشد یا نه. مگر در عالم کم به مطلب تکراری، کم به موضوع تکراری پرداخته شده است؟ نه. پس چرا باز هم خوانده می‌شود؟ 

درباره موفقیت؛ یک کتاب بس است، دو تا کتاب بس است، سی تا کتاب بس است. چند تا کتاب برای موفقیت در همین ایران هست؟ شاید دو هزار تا. جمع کنید چه‌قدرش هم‌پوشانی دارد؟ چه‌قدرش مشترک است؟ این ویژگی عالم است. تنوع‌طلبی در عالم هست. تازه‌خواهی در عالم هست. به‌بیان‌دیگرگویی هست. 

یک عمر می‌شود سخن از زلف یار گفت، در قید این نباش که مضمون نمانده است.

پس دغدعۀ تکراری بودن موضوع را نداشته باشید. دغدغۀ جذاب‌بودنش را هم نداشته باشید. به‌نظر من تمام موضوعات عالم جذاب است. چرا تمام موضوعات جذاب است؟ اصلاً ادعا از این کلی‌تر؟ چون مخاطب‌هایی دارد که آن مخاطب‌ها این موضوعات را دوست دارند. این مخاطب‌ها کجا هستند؟ در عالم هستند. هر موضوعی برای دست کم ده هزار نفر در دنیا جذاب است. اینکه به دست آن ده هزار نفر نمی‌رسد مشکل دیگری است. مشکل انتخاب موضوع نیست. 

یک وقت هست تو می‌گویی من چون به آن مخاطب دسترسی ندارم بروم ببینم به چه کسی دسترسی دارم برای او بنویسم. خب آن‌وقت برای اینها سفارشی می‌نویسی. آن‌وقت موضوعت را متناسب با مخاطب دم دستت انتخاب می‌کنی. وگرنه مخاطب در عالم هست. تازه برای اینهایی که این موضوع برایشان جذاب نیست اگر محتوا را به‌صورت جذاب شکل و رنگ بدهی برایشان جذاب می‌شود. 

من مدام دارم می‌گویم موضوع هیچ ویژگی خاصی ندارد. موضوع یک ویژگی فقط باید داشته باشد. آن ویژگی چه باید باشد؟ موضوع باید محدود و جزئی باشد. هرچه کوچک باشد بهتر است.

وای که این پایان‌نامه‌ها. عنوان پایان‌نامه‌ها را می‌خوانی سرت درد می‌گیرد. نگفتم کوتاه؛ گفتم جزئی باشد. اتفاقاً وقتی محدود باشد عنوان طولانی می‌شود؛ چون می‌خواهید حد را بگویید. مثلاً اگر بگویید «عشق» در ادبیات فارسی، این عنوان کوتاه است. عشق در ادبیات فارسی مسخره‌ترین موضوع است. یا مثلاً «حجاب» در قرآن و سنت، خلاقیت در کسب‌وکار. آن‌قدر پایان‌نامه در این مورد هست.

حالا شما فکر کنید این‌طور کتاب بنویسید: «خلاقیت در بازاریابی در کسب‌وکارهای فرهنگی شرکت‌های دارای بیش از بیست نفر کارمند»، یا شرکت‌های دارای سه محصول، یا شرکت‌های مثلاً فرض کنید با ده سال سابقه. این کار خیلی بهتر و جذاب‌تر است. 

دغدغه‌ای که پیش می‌آید وقتی موضوع جزئی باشد، این است که مخاطب کم می‌شود و کسی نمی‌خرد. فروش نمی‌رود. من فروش را به‌معنی عامش می‌گویم. یعنی ممکن است رایگان بدهی ولی کسی مخاطبش نباشد. دغدغه این است که مخاطب کم می‌شود. 

اتفاقاً مخاطب زیادتر می‌شود. بچه‌ها شما فکر می‌کنید اگر یک کتاب دربارۀ «کسب‌وکارهای خانگی برای زنان خانه‌دار دارای فرزند» بنویسید بیشتر فروش می‌رود یا یک کتاب بنویسید دربارۀ «کسب‌وکارهای خانگی»؟ اگر من بپرسم «کسب‌وکارهای خانگی» چه‌قدر فروش می‌رود؟ می‌گویی مخاطب شامل همۀ مردها و زن‌ها و بچه‌ها می‌شود و بیشتر فروش می‌رود. ولی من می‌گویم «کسب‌وکارهای خانگی برای زنان خانه‌دار دارای فرزند»، بیشتر فروش می‌رود. 

«ساده‌کردن فیزیک برای همه» چه‌قدر فروش می‌رود؟ «ساده‌کردن فیزیک برای بچه‌های دبیرستانی رشتۀ علوم انسانی» چه‌قدر فروش می‌رود؟ بچه‌های علوم انسانی زیادی هستند که دوست دارند فیزیک بخوانند و آرزویشان این است که فیزیک بخوانند. چون رشته‌شان نیست دیگر نمی‌خوانند. همیشه هم احساس دوری می‌کنند. بعد یکی به آنها می‌گوید من فیزیک را به تو به‌راحتی یاد می‌دهم. جوری فیزیک را به تو یاد می‌دهم که از هم‌مدرسه‌هایی که رشته‌شان ریاضی است فیزیک را راحت‌تر یاد بگیری. ببینید این چه‌قدر فروش می‌رود. چه‌قدر این کتاب فروش می‌رود. علوم انسانی‌ها به‌هم پیام می‌دهند که برو این کتاب را بخر. من این را خریدم.

+ «ویراستاران»

۲ نظر ۰۹ تیر ۹۷ ، ۰۵:۲۲

آواچه - ۴۵ (نویسنده کیست؟)

جمعه, ۸ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۱۱ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۴۵ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۱ دقیقه

متن فایل صوتی:

خط خوش و ممتاز یا خط خوانا؟ 

برشی از کتاب «بهتر بنویسیم»، رضا بابایی، چاپ سوم، قم: ادیان، ۱۳۹۵.

نویسنده کیست؟

از میان پاسخ‌هایی که به پرسش بالا داده‌اند شاید بهترین پاسخ این باشد که نویسنده کسی است که نوشتن برای او آسان است. اگرچه محصول کارش میانه باشد. زیرا بنیاد و اصل نویسندگی بر سادگی و روانی و آسانی لفظ است؛ مگر در جایی که نویسنده قصدش اظهار ذوق و هنر و پیداکردن شگفتی و حیرت در خواننده باشد.

پس نویسنده کسی است که از نوشتن نمی‌هراسد. بلکه آن را دوست دارد و از آن لذت می‌برد. این گمان که نویسنده باید با هر نوشتۀ خود خواننده‌اش را شگفت‌زده کند و به تحسین و اعجاب وادارد، دور از آبادی است. اگر کسی به همان راحتی که می‌گوید بنویسد نویسنده است. اگرچه دیگران به سختی و با رنج فراوان بهتر از او بنویسند. نویسنده خطاطی است که اگر خوش یا ممتاز نمی‌تواند بنویسد خوانا می‌تواند بنویسد.

+ «ویراستاران»

۳ نظر ۰۸ تیر ۹۷ ، ۰۵:۱۱

آواچه - ۴۴ (چند نکته دربارۀ سه‌نقطه‌گذاری)

پنجشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۰ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۴۴ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

▪️ سه‌نقطه

▪️ سجاوندی، سه‌نقطه، دستورکلی

▪️ و غیره، الخ، و قس‌علی‌هذا 

▪️ و... غیره 

▪️ و... . 

▪️ و ... 

▪️ و. . . 

▪️ و...

چند نکته دربارۀ سه‌نقطه‌گذاری:

دیگر «و غیره» و «الخ» و ملخ و «وقس‌علی‌هذا» (الخ، الی آخر است) به‌کار نمی‌بریم. «و غیره» خیلی جاها غلط است. خیلی‌ها نمی‌دانند «و غیره» یعنی چه؟

من بچه بودم. شاید شش سالم بود. می‌شنیدم که مثلاً بزرگ‌ترها به من می‌گفتند یکی رفته دکتر گوش و حلق و بینی و غیره و گفته آقای دکتر ببخشید من آن «و غیره»ام مریض شده است. خب این نکتۀ اول.

نکتۀ دوم اینکه «و غیر هو» یعنی چه؟

پاسخ: غیر از آن.

«آن» برای چند تا است؟ مفرد است. آن‌وقت اگر دو تا بود باید بگویی «و غیرهما»؟ «و غیرهم»؟ «و غیرهن»؟ اصلاً اینها را به‌کار نبر.

«و... غیره» (و سه‌نقطه غیره) هم که حشو است و باید غیره را حذف کنیم.

کمتر یا بیشتر از سه نقطه اشتباه است. تنها جایی که چهار تا نقطه پشت سر هم داریم سه‌نقطه، فاصله، نقطه است. آخر جمله قرار می‌گیرد. 

سه‌نقطه به قبلی می‌چسبد و با بعدی فاصله دارد. فاصله‌گذاری‌های نشانه‌های سجاوندی را این‌طور تنظیم می‌کنیم.

بین سه تا نقطه فاصله نیست. یکی از دستورهای کلی که می‌دهیم این است. 

نقطه فاصله نقطه فاصله نقطه فاصله را تبدیل کن به سه تا نقطۀ چسبیده به‌هم و بعد فاصله.

برای درج سه‌نقطه، سه‌نقطۀ اتوماتیک استفاده نکنید. سه‌نقطۀ اتوماتیک آلت و کنترل نقطه است. البته خیلی‌ها بلد نیستند، ولی آن حروف‌چین‌های تخصصی و حرفه‌ای احتمالاً چنین کارهایی می‌کنند. وقتی سه‌نقطۀ اتوماتیک می‌زنید بعدش فونت عوض می‌شود. Times New Roman می‌شود و باید زور بزنی اصلاحش کنی.

+ «ویراستاران»

۲ نظر ۰۷ تیر ۹۷ ، ۰۵:۲۰

دانلود آواچۀ شمارۀ ۴۳ «ویراستاران»: ۲ مگابایت، ۳ دقیقه

متن فایل صوتی:

فرق «نتیجه‌گیری» با «سخن پایانی»

در کالبدشناسی کتاب به بخش‌های کتاب می‌پردازند. یکی از بخش‌های پایانی کتاب «نتیجه‌گیری» یا «سخن پایانی» است. الان می‌خواهم دربارۀ این صحبت بکنم که سخن پایانی چه فرقی با نتیجه‌گیری دارد؟ چرا اینها دو تا هستند؟

نتیجه‌گیری همان‌طور که از اسمش پیداست باید نتیجۀ بحثی باشد و ما باید آن را بگیریم از بحث. و به‌صورت طبیعی برای متن‌های علمی کارایی دارد. من مقدماتی می‌چینم، تحقیق‌هایی می‌کنم، داده‌هایی گرد می‌آورم تا به نتیجه‌ای برسم. و این نتیجه را در انتهای نوشتۀ خودم، چه کتاب باشد حالا چه مقالۀ بلند باشد، چه پایان‌نامه باشد می‌آورم و به خواننده می‌گویم که من به این نتایج رسیده‌ام. نتیجه می‌گیرم که... 

کتاب علمی، متن علمی بدون نتیجه‌گیری ناقص است. کاری کرده‌ای برای نتیجه‌اش. درست است؟ و تا به آن نتیجه نرسی کارت هیچ فایده‌ای ندارد. حالا این نتیجه قرار نیست نتیجۀ قطعی، ابدی، ازلی و نهایی باشد؛ نه. همان نتیجۀ متزلزل علمی اگر برپایۀ اصولی باشد که شما به آن رسیدی ارزشمند است. ولی بحث این است که شما باید به این نتیجه برسی. در بعضی از کارها که هنوز در آن فرضیه وجود دارد شما قضیه را رد می‌کنی یا اثبات می‌کنی. خب پس به این نتیجه می‌رسی.

پایانه نتیجۀ خاصی نیست. سخنی است در انتها. گونه‌ای جمع‌بندیست. گاهی وقت‌ها اصلاً جمع‌بندی هم نیست. حرفی دیگر است. آن حرف آخری است، آن حرف مهمی است که تو گذاشتی یک جای نهایی بزنی با یک حس دیگر. و در متن‌های غیرعلمی کارایی دارد. مثلاً شما اگر سفرنامه‌ای نوشتی آخرش سخن پایانی می‌آوری نه نتیجه‌گیری. ما از سفر خودمان به نتیجۀ علمی خاصی نرسیدیم؛ نه. حرف‌هایی گفتیم، نکته‌هایی، اندوخته‌هایی، تجربه‌هایی که الان در سخن پایانی می‌خواهیم همۀ اینها را جمع‌بندی کنیم. بار دیگر، به بیان دیگر، فشرده‌تر، یا نه اصلاً می‌خواهم یک حرف مهم به شما بزنم که من در این سفر به‌دست آوردم و الان به بیان دیگر با شما می‌خواهم در میان بگذارم.

بهتر است برای نتیجه‌گیری اسم‌های خلاق استفاده نکنیم و فقط همان نتیجه‌گیری را بگذاریم. متن، علمی و جدی و رسمی و خشک است. اما برای سخن پایانی می‌شود اسم‌های خلاق‌تر هم گذاشت. «سخن پایانی» خودش خوب است. بعضی‌ها «مؤخره» می‌گذارند به‌جای «مقدمه». بعضی‌ها می‌گویند «به‌جای نتیجه‌گیری» یا «به‌جای سخن پایانی». آنجایی‌که مثلاً می‌خواهی حرف دیگری بزنی عنوان، عنوان جالبی است. گاهی وقت‌ها می‌گویند «پایانه» که معادل ترمینال است. کلمه‌ای که نشان بدهد بحث تمام شد. «ایستگاه آخر»، «نقطۀ پایان»، «آغازی دیگر» یا نام‌هایی از این دست.

+ «ویراستاران»

۴ نظر ۰۶ تیر ۹۷ ، ۰۵:۱۹

آواچه - ۴۲ (زبان معیار)

سه شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۷، ۰۶:۱۳ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۴۲ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۵ دقیقه

متن فایل صوتی:

زبان نوشتاری واحدِ رسمیِ کشور برای برقراری «ارتباط ملی»

نکتۀ خیلی جالب اینجاست. نگاه کنید دوستان، الان این کشور ایران را در نظر بگیرید. یک نفر را که اینجاست تصور بکنید. حرف که می‌زند کسی که اینجاست می‌فهمد؟ نه. اما یک سؤال دیگر؛ اگر این فرد اینجا بنویسد، یک متنی بنویسد، این می‌فهمد؟ قطعاً می‌فهمد. چرا؟ چون مشترک است. چرا مشترک است؟ چون در مدرسه همه‌شان با چه شروع کرده‌اند؟ با «بابا آب داد». چرا؟ چون سیاست ما این بوده که به همۀ مردم ایران یک زبان نوشتاری یاد بدهیم. یک کتاب در همۀ کشور ایران آموزش به زبان فارسی در مدرسه طی بشود، راهنمایی، دبیرستان، در دانشگاه هم که دیگر شکل گرفته است. باز چرا؟ زبان برای چیست؟ ابزار انتقال معناست، ابزار ارتباط است. ما یک زبانی می‌خواهیم که زبان ارتباط ملی باشد. به این می‌گویند «زبان معیار» یا standard language.

در همۀ کشورهای دنیا زبان معیار هست. زبان معیار زبانِ نوشتاریِ واحدِ رسمیِ (تتابع اضافات و کسره‌آوری!) هر کشور به‌قصد برقراری ارتباط ملی است. 

چرا از اول دبستان شروع کردند که این را یاد بدهند؟ چرا؟ چون شکل می‌گرفت. الان اگر رئیس جمهور می‌خواست یک بیانیه بدهد اگر مردم ایران زبان نوشتاریشان فرق می‌کرد مصیبت داشتیم. در همۀ دنیا همین هست. مثلاً در کانادا نه تا، ده تا ایالت انگلیسی‌زبان و یک ایالت فرانسوی‌زبان است، با همین تعصبی که گفتم. ولی زبان رسمی کشور انگلیسی است. تابلو دوزبانه است، ولی این موضوع فرعی‌تر است. وقتی می‌خواهند بیانیه بدهند به یکی از این دو زبان بیانیه می‌دهند. 

می‌دانستید در روسیه تابلوها دوزبانه نیست؟ باورتان می‌شود در مالزی که این همه بین‌المللی است، تابلوها فقط به زبان مالایی است. تابلوها در ایران دوزبانه است. آنها نسبت به زبانشان خیلی تعصب دارند و مهم است برایشان. می‌گویند زبان ما را بلد نیستی برو یاد بگیر. یعنی آن‌قدر به طرف فشار بیاید و گم بشود که برود زبان ما را حتی شده در حد یک کلمه یاد بگیرد. ولی ما اینجا باهم که می‌خواهیم حرف بزنیم، منِ ایرانی از یک ایرانی می‌خواهم یک کالای ایرانی بخرم بدهم به یک بچۀ ایرانی، اسم آن کالا انگلیسی است. روی شیشۀ مغازه هم نوشته «سیل آف» وقتی هم که می‌خواهم آن کالا را به او بدهم می‌گویم «هپی برث دی» .

حالا این زبان معیار یا استاندارد لنگوییج جلوۀ بارزش در چین است که یک میلیارد و خرده‌ای، یکی می‌گفت بی‌انصاف طوری می‌گویی خرده‌ای انگار دویست سیصد نفر است؛ همان خرده‌ای چند برابر جمعیت ایران است، یک میلیارد و خیلی خرده‌ای جمعیت وقتی حرف می‌زنند زبان همدیگر را اصلاً نمی‌فهمند. ولی کل چین یک زبان دارد. اگر این را از اول به آنها یاد نمی‌دادند الان مصیبت داشتند. رئیس جمهورشان می‌خواهد بیانیه بدهد، می‌خواهد روزنامه چاپ کند، می‌خواهد تلویزیون چیزی بگوید و باید این‌طور باشد. 

این سیاست، سیاست همۀ کشورهاست. سیاست خبیثی هم نیست. همینی هست که هست. البته خیلی از قومیت‌ها در دنیا این اعتراض را دارند که چرا زبان ما زبان رسمی یا حتی درجۀ دو نمی‌شود. آن یک بحث دیگر است. روز جهانی زبان مادری برایش راه انداختند، خیلی‌ها برداشت‌های سیاسی می‌کنند، خیلی‌ها خواسته‌های سیاسی‌شان را اصلاً می‌آورند در این وادی‌ها. اینها را نه من بلدم، نه می‌خواهم وارد این موضوع شوم. ولی به هر حال هر کشوری یک زبان رسمی نوشتاری واحد می‌خواهد. 

اگر گفتید کجای دنیا این نقض شده است؟ یک کشور نیست. یک جا هست که نقض شده است. یعنی یک زبان نوشتاری واحد نیست و مصیبت دارند. اگر گفتید... البته الان دیگر دارد جمع می‌شود. چون به مشکل خورده‌اند. 

پاسخ: اتحادیۀ اروپا.

در اتحادیۀ اروپا اگر رئیس جمهور یک کشور در یکی از جلسات اتحادیۀ اروپا رفت و به زبان انگلیسی صحبت کرد حق ندارد برگردد کشورش. می‌رود به زبان کشور خودش حرف می‌زند. بلد نیستی؟ بلد نباش. همینی هست که هست. از رادیو شنیدم می‌گفت سالی یک میلیون یورو خرج ترجمۀ مصوبات و آیین‌نامه‌های اتحادیۀ اروپا به بیست‌ودو زبانی می‌شود که در این منطقه وجود دارد. بعد می‌گفت انواع سوء تفاهم‌ها، انواع سوء تعبیرها، انواع کژتابی‌ها اتفاقاً رخ می‌دهد. چند تا ویراستار چند جور می‌نشینند چک می‌کنند، کاریش هم نمی‌توانند بکنند. همه مدعی هستند. اگر ما در کشورمان این اتفاق نیفتاده بود یعنی یک زبان رسمی واحد نداشت الان ما همین اوضاع را داشتیم. اولاً طول می‌کشد تا پیام برسد، بعد ناقص می‌رسد، هزینه دارد، قصه دارد و هزارویک مسئله.

+ «ویراستاران»

۵ نظر ۰۵ تیر ۹۷ ، ۰۶:۱۳

دانلود آواچۀ شمارۀ ۴۱ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۵ دقیقه

متن فایل صوتی:

تشخیص سلیقه از قاعده و بایستگی (لزوم) از رواداری (تسامح)

خود شما هم ممکن است کتابی دستت بیاید که بخوانی و بروی جلو ببینی هرچه می‌گوید نمی‌فهمی، نمی‌فهمی، سخت می‌فهمی، دشوار می‌فهمی.

یادآوری مثالی که قبلاً بررسی کرده‌ایم. آن جملۀ تک‌پاراگرافی که حرفی برای گفتن ندارد، حرف عجیب و غریبی نیست، ولی ساختارش دارد پوست آدم را می‌کند. یک صفحه، دو صفحه، چهار صفحه بعد، خسته می‌شوی یا قید کتاب را می‌زنی یا قید زندگی‌ات را می‌زنی و پرت می‌کنی بیرون. 

هیچ‌وقت یادم نمی‌رود آقای باغبانی که کتاب «مصائب آقای ویراستار» را نوشته است، می‌گفت دو جلد کتاب را در زمان دانشجویی با چه قیمت گزافی رفتم خریدم که شب امتحان بخوانم. شب امتحان، همان شب پرتش کردم در کوچه داخل آشغال‌ها که حتی دست کس دیگری هم به آن نیافتد. زنگ زدم به ناشر و نویسنده و فهمیدم که ناشر همان نویسنده است و کلی هم گلایه و انتقاد کردم که این چه بود تو منتشر کردی؟ کاش این کار را نمی‌کردی.

وظیفۀ دیگر ویراستار چیست؟

قطعاً جزو وظایف ویراستار و جزو توانمندی‌های ویراستار این است که تشخیص بدهد کجا براساس سلیقه است و کجا براساس قاعده است. کجا می‌شود براساس سلیقۀ نویسنده یا خودش عمل بکند و کجا هیچ کدامشان حق ندارند پا روی این مین بگذارند و از این مرز فراتر بروند.

مثال: این مثال خیلی شنیده می‌شود. ببینید دیگر ته قصه را دارم می‌گویم که برخی می‌گویند داستان که دیگر ویرایش نمی‌خواهد. داستان متن خلاق است. شعر متن خلاق است. واژه‌ها را بپاش به صفحه. باشد، احسنت. حالا به‌جز اینکه نقد داستانی و نقد شعر را ماها الحمدلله کمی پذیرفته‌ایم، اما دیگر ویرایش صوری-زبانی که دیگر ابداً. 

من خودم آنم که رستم بالاخره بود یک چیزهایی. پهلوان هم نه تازه. خب چه اتفاقی می‌افتد؟ به او می‌گوییم که ببین این ساختار غلط است. این انگلیسی است؛ فارسی نیست. ساختار فارسی این‌طور نیست. این فرانسوی است که تو نوشته‌ای. می‌گوید نه، نه؛ این متن، متن خلاق است. 

می‌گوییم این واژه، واژۀ غلطی است. «ایرانیت» غلط است که داری به‌کار می‌بری. می‌گوید نه، نه؛ خلاق است. 

عجب!

می‌گوییم «را» بعد از فعل غلط است که داری به‌کار می‌بری. اشتباه است. می‌گوید: نه، نه؛ این را بگذار باشد. دست به آن نزن. اتفاقی است که دو سه باری برای ما افتاد. اینکه ناشر هم پول به ما داد که متن را ویرایش کردیم، هم نویسنده به‌قول شما آن‌قدر زورش زیاد بود که متن ویرایش نشده را چاپ کرد. به‌جز غلط‌های زبانی و دستوری و املایی و فلان و فلان غلط‌های محتوایی را هم زیر بار نرفت. غلط‌های محتوایی جدی که جلوی هر عاقلی بگذاری می‌گوید این غلط است؛ نه غلط‌های خیلی پیچیده.

ویراستار باید این قاعده‌ها را بشناسد، این سلیقه‌ها را بشناسد. نویسنده بعضی جاها حق ندارد بگوید این سلیقۀ من است. حداقل اگر می‌خواهد این حرف را به‌زور عملی کند، منِ ویراستار متوجهش می‌کنم که این سلیقه نیست، این غلط است. اگر شما می‌خواهی شاعرانه بنویسی، یک سبک خاص داری، سلیقه‌ات این است، باشد. اما اگر می‌خواهی غلط بنویسی این دیگر خارج از سلیقه است. سلیقه در قالب باید معنی پیدا بکند. و در واقع ویراستار باید متوجه باشد که اینجا بایسته است، یا اینجا می‌تواند رواداری کند. اینکه حالا فاعل در ابتدای جمله بیاید، یا بعد از فعل بیاید، یا مثلاً یک ساختار برشمردنی باشد برای برشمردنی‌های کوتاه، یا در یک جمله مثلاً جملۀ یک خط و نیمه همه را بیان بکند اینها سلیقه است.

نکته‌ای که هست این است که خیلی اوقات ویراستارها خودشان می‌آیند سلیقه‌ورزی می‌کنند. چه‌طور شد؟ خودش می‌آید سلیقۀ خودش را در متن یک نفر دیگر دخالت می‌دهد. احتمالاً شما هم مواجه شدید با نویسنده‌هایی که بعد از چاپ کتاب کتابشان را که می‌بینند می‌گویند این کتاب ماست؟ من این را نوشته‌ام؟ مطمئن هستید اشتباه نشده؟ بعد می‌روی با آنها حرف می‌زنی می‌پرسی چه‌طور؟ می‌گویند جمله‌ها جملۀ من نیست. محتوا به حرف من نزدیک است، در بعضی جاها هم همان است، اما جمله‌ها جملۀ من نیست. واکاوی که می‌کنید می‌بینید جناب ویراستار به نویسنده گفته است که شما دیگر حرفت را زدی برو من خودم راست‌وریسش می‌کنم. اینها همه‌اش نوشته‌های آن ویراستار است. همه‌اش، جمله‌ها، واژه‌ها، ساختارهای آن ویراستار است.

+ «ویراستاران»

۱ نظر ۰۴ تیر ۹۷ ، ۰۶:۰۹

آواچه - ۴۰ (حشو، لذا ازاین‌رو)

يكشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۶:۱۸ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۴۰ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

وقتی چند نکته می‌گوییم، استدلال‌هایی ردیف می‌کنیم، شواهدی جمع می‌کنیم و نکته‌های اقناعی مطرح می‌کنیم، آخرشان می‌خواهیم جمع‌بندی کنیم. جمع‌بندی را با چه قیدی شروع می‌کنند؟ قید «لذا»، «ازاین‌رو»، «به همین علت»، «بدین سبب»، «در نتیجۀ آنچه گفتیم»، «نتیجتاً» که دیگر خیلی عربی می‌شود. 

تا اینجای حرف، حرفی نیست. اما اگر بخواهید این‌طور شروع کنید: «لذا ازاین‌رو»، «لذا برای این»، «ازاین‌رو و بدین سبب»، «لذا بدین سبب»، «پس لذا»، «پس در نتیجه»، «پس بدین علت»، اینها همان‌طور که احتمالاً الان فهمیدید حشو هستند. یعنی دو مترادف کنار هم آمده که تأکید خاصی هم ندارد و لازم نیست این‌طور تأکید را برسانیم. می‌توانیم بگوییم «با نظر به همۀ مسائل پیش گفته به این نتیجه می‌رسیم»، یا «ازاین‌رو»، یا «بدین علت»، یا «بدین علل». یعنی همه را می‌توانیم باهم این‌طور جمع بکنیم و بیاوریم. نه اینکه دو قید نتیجه‌رسان را کنار همدیگر بیاوریم و این حشو را مرتکب بشویم.

پس از تعبیرهای «لذا بنابراین»، «لذا ازاین‌رو»، «ازاین‌رو بنابراین»، «پس در نتیجه» و قیدهایی که مترادف همدیگر هستند، کنار همدیگر بپرهیزیم تا در دام حشو نیافتیم.

+ «ویراستاران»

۵ نظر ۰۳ تیر ۹۷ ، ۰۶:۱۸

دانلود آواچۀ شمارۀ ۳۹ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۱ دقیقه

متن فایل صوتی:

افراط و تفریط یعنی افتادن از این‌ورِ بام یا آن‌ورِ بام

شاید شما به این نکته برنخورده باشید ولی ما برخوردیم به اینکه «افراط» و «تفریط» را به یک معنی به‌کار برده‌اند. و در کتاب‌های ویرایشی هم این نکته را تذکر داده‌اند. یعنی ممکن است رواج داشته باشد که این را گفته‌اند. مثلاً می‌گویند فلانی در پرسیدن، در حرف‌زدن، در خوردن، در مطالعه‌کردن، افراط و تفریط می‌کند و منظورشان این است که «زیاده‌روی» می‌کند.

«افراط» یعنی زیاده‌روی، اما «تفریط» یعنی کم‌گذاشتن، کوتاهی‌کردن، ناقص عمل‌کردن. پس اگر خواستیم افراط و تفریط را به‌کار بگیریم به‌معنی این است که یا از آن ور بام می‌افتد یا از این ور بام.

یک جمله هم از غلامحسین یوسفی: راه برخورد با مسائل زندگی را در آن می‌داند که در اندیشه و رفتار خود خردمندانه اعتدال را رعایت کنیم تا به افراط و تفریط جاهلان گرفتار نیاییم.

+ «ویراستاران»

۱ نظر ۰۲ تیر ۹۷ ، ۰۵:۰۷

دانلود آواچۀ شمارۀ ۳۸ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

زمان انتخابات که می‌شود در تبلیغات کاندیداها و نمایندگان گاهی می‌بینیم که تعبیر «اصلح‌تر» را به‌کار می‌گیرند.

چه کسی اصلح است؟ فلانی

چه کسی اصلح‌تر است؟ بهمانی

نادرست است. «اصلح» بر وزن افعل در عربی آن «تربودن» را دارد. صفت تفضیلی است. پس هم می‌توانیم بگوییم اصلح، هم می‌توانیم بگوییم صالح‌ترین. یعنی صفت عالی به‌کار ببریم.

اما بهتر است فارسی کنیم اینها را و بگوییم شایسته‌تر، شایسته‌ترین. آن وقت دیگر در دام اصلح‌ترین هم نمی‌افتیم.

در انتخاب مرجع تقلید هم همه دنبال «اعلم» می‌گردند. بعضی‌ها دنبال اعلم‌تر و اعلم‌ترین می‌گردند. که این هم درست نیست. عملشان نه؛ آن کلمه‌ها درست نیستند. اعلم یعنی داناتر، سرتر در دانش، در علم. پس کافی است بگوییم اعلم و آنجا دیگر اصطلاح شده و دیگر نمی‌توانیم بگوییم «عالم‌تر»، «داناتر». یعنی فارسی‌اش را نمی‌توانیم به‌کار ببریم. پس اعلم‌تر، اصلح‌تر و افضل‌تر و افضل‌ترین و اصلح‌ترین و اعلم‌ترین نادرست هستند.

+ «ویراستاران»

۲ نظر ۰۱ تیر ۹۷ ، ۰۶:۱۶