زنگ فارسی

لینک بالا برای دوستانی هست که وبلاگ دارن و می‌خوان مطالب رو دنبال کنن.

۱۳ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

آواچه - ۹۵ (شغل ویراستار)

جمعه, ۳۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۲:۲۵ ب.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۵ «ویراستاران»: ۲ مگابایت، ۳ دقیقه

متن فایل صوتی

هنگام ویرایش، بدون اجازه و هماهنگی با نویسنده نباید متن را تغییر دهیم؛ چون متن مال ویراستار نیست، مال نویسنده است. بهترین حالت این است که موقع ویرایش با نویسنده ارتباط بگیریم و سؤالاتمان را از او بپرسیم. البته قبل از آن هم در جلسات معارفه و انعقاد قرارداد دربارۀ شیوه‌نامه و سبک ویرایش حتماً گفت‌وگو کرده‌ایم و به نتایجی رسیده‌ایم. اما اگر هنگام ویرایش، نویسنده در دسترس نیست، باید برایش در متن کامنت یا یادداشت بگذاریم. این یادداشت‌ها را به دست نویسنده برسانیم تا بعد از ویرایش به آن‌ها پاسخ دهد. خیلی بهتر است که نویسنده کل متن را بعد از ویرایش بخواند و نظرش را اعلام کند. هم به یادداشت‌ها جواب دهد، هم دربارۀ نکات از قلم افتاده به ویراستار یادآور شود، و هم اینکه اگر با تعبیری موافق نبود به ویراستار اطلاع دهد تا ویراستار مطابق نظر نویسنده متن را اصلاح کند. 

اما موقع انعقاد قرارداد و تحویل گرفتن اثر، خوب است که ما با نویسنده یا کارفرما هماهنگ کنیم که لطفاً اصلاحاتتان را خیلی سریع مثلاً یک هفته یا دو هفته به ما تحویل بدهید تا ما اعمال کنیم. این محدودیت زمانی چندین فایده دارد. اول اینکه خیلی از نویسنده‌ها ممکن است چندین ماه بعد اصلاحاتشان را بدهند و این برای ویراستار دردسرساز است. چون پروژه‌های دیگری در دستش است و خالی کردن زمان برای اعمال اصلاحات دشوار است. مهم‌تر اینکه ممکن است ویراستار از فضای متن خارج شده باشد و لازم باشد که دوباره بنشیند وقت مفصلی بگذارد و یادش بیاید که محتوا چه بود و با چه سبکی ویرایش شد، حساسیت‌های نویسنده یا کارفرما چه بود و خلاصه این باعث شود که یا ویراستار اذیت شود یا کیفیت کار افت پیدا کند. پس حتماً موقع انعقاد قرارداد ذکر کنیم که ظرف این مدت زمانی اصلاحات را تحویل دهید.

+ «ویراستاران»

۲ نظر ۳۰ آذر ۹۷ ، ۱۴:۲۵

آواچه - ۹۴ (پیچیده‌نویسی)

چهارشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۱۶ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۴ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی

امروز می‌خواهیم دربارۀ جمله‌های طولانی صحبت کنیم؛ همان جمله‌های دو خط، سه خط، چهار خط، پنج خط، شش خط، اوووو مگر هست؟ بله. جمله‌ای نشانتان می‌دهم یک صفحه، که با یک فعل تمام شده است.

جمله‌های پیچیده آفت بزرگی در نوشتار هستند. چون معنای مدّ نظر نویسنده را به خواننده منتقل نمی‌کنند. ببینید، خواننده رانندۀ متن است. همیشه به این توجه کنید. راننده قرار است در جاده برود و برسد به مقصد. نویسنده باید به‌گونه‌ای بنویسد که خواننده بسیار روان و راحت تا آخر متن پیش برود و به مقصد برسد، به معنایی که مدّ نظر ماست دست پیدا کند. اما اگر متن بد باشد، نویسنده آن را پیچیده نوشته باشد، خواننده دنده عقب می‌زند. اگر خواننده‌ای در متنی دنده عقب زد، یعنی نویسنده یا ویراستار کارشان را بد انجام داده‌اند. باید بخواند و پیش برود، باید بخواند و جلو برود، باید بخواند و سر بخورد و برود جلو. قرار نیست خواننده معما حل کند. خیلی مهم است. قرار نیست خواننده جدول کلمات متقاطع درست کند و به نتیجه برسد و دنده عقب بزند و دنده جلو بزند و گیر کند و به فکر برود. نه؛ قرار است بخواند و برود جلو. خواننده رانندۀ متن است. یکی از جاهایی که خواننده‌ها دنده عقب می‌زنند، گیر می‌کنند، جمله‌های طولانی است.

+ «ویراستاران»

۲ نظر ۲۸ آذر ۹۷ ، ۰۸:۱۶

آواچه - ۹۳ (تغییر آوایی)

سه شنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۵۱ ق.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۳ «ویراستاران»: ۲ مگابایت، ۴ دقیقه

متن فایل صوتی (دکتر ویدا شقاقی، استاد صرف، دانشگاه علامه طباطبایی):

وقتی به «خانه»، «ی» اضافه می‌کنیم، یک سابقۀ تاریخی دارد که در قدیم آخر کلمات پسوند «ـَگ» داشتیم و «گ» در جایگاه پایانی طبق یکی از فرایندهای طبیعی تغییر، حذف می‌شود و این همخوان (صامت) پایانی از بین رفته است. اما گاهی از اوقات بعد از این همخوان پایانی شما یک چیزی به پایه چسبانده بودید. آن صورت کاملی که باقی مانده و به ما رسیده است، کلمه‌ای مثل زندگی، زندگان، این «گ» در این‌ها باقی مانده است. در حالی که اکنون در پایان کلمۀ زنده، «گ» نداریم و «ـَ» هم در فارسی معاصر معیار به «ـِ» تبدیل شده است. در خیلی از گویش‌ها، طرف‌های همدان و قزوین می‌گویند «خَنَ» نمی‌گویند خانه. به‌خاطر اینکه «آ» و «ـِ» باهم همگون شده‌اند. منِ فارسی‌زبان می‌گویم خانه. چون «آ» را داریم و «ـَ» در فارسی معیار به «ـِ» بدل شده است. حالا وقتی می‌خواهم پسوند «ی» بچسبانم، «ـِ»، «ای» را پشت سر هم نمی‌توانیم تلفظ کنیم. پس وسط این دو یک واج دیگری را به‌عنوان تکواژ میانجی به‌کار می‌برم و می‌گویم خانگی، زندگی، بندگی و کلمات دیگر. بعضی جاها «گ» به‌کار می‌برم، بعضی جاها «ک» و بعضی جاها «و». اگر قرار بود شرایط آوایی ایجاب کند که «گ» ظاهر باشد همه جا باید «گ» ظاهر می‌شد. اما همه جا «گ» ظاهر نمی‌شود. این نشان می‌دهد که صرف و نحو بر توزیع این‌ها دخالت یا نظارت می‌کنند.

اگر شما به همین کلمۀ «زنده» یا «خانه»، یای نکره اضافه کنید، چگونه تلفظ می‌کنیم؟ خانه‌ای، بنده‌ای، زنده‌ای می‌گوییم. این نشان می‌دهد توزیع این‌ها یکی نیست. صرف و نحو دخالت دارند. به همین دلیل به این‌ها تکواژ می‌گوییم. در کتاب‌های اولیۀ زبان‌شناسی همه به این‌ها صامت میانجی یا واج میانجی می‌گفتند. ولی واقعیت این است که واج نیست، تکواژ است. وقتی شما این‌ها را وارد این ساخت‌ها می‌کنید، می‌توانید تلفظ این‌ها را به‌درستی، مطابق با زبان امروزی بدهید. اگر جایی با یای نکره، یای تخصیص نکره، یعنی یک عنصر نحوی مواجه شدید قبلش باید یک انسداد چاکنایی (الف) بنویسید. اما اگر دو تا واکه (مصوت) کنار هم قرار گرفتند، وقتی خواستید «ی» اضافه کنید در ساخت‌های مختلف ممکن است «گ» و «ک» اضافه کنید. مثل نیاکان، بندگان، پلکان. اگر به زبان تاجیک‌ها توجه کنید، تاجیک‌ها می‌گویند «نیاگان».

+ «ویراستاران»

۳ نظر ۲۷ آذر ۹۷ ، ۱۰:۵۱

آواچه - ۹۲ (به‌تَبَع و به‌طَبع)

يكشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۵۸ ب.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۲ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

به‌تبع درست است یا به‌طبع؟ این‌ها باهم فرق دارند. به‌تبع یعنی در پیِ، به دنبالِ، در نتیجۀ، همان تبعیت و تابعی که در ریاضی و هندسه می‌گوییم. به‌طبع یعنی طبیعتاً، بدیهی است که، روشن و آشکار است، این است و جز این نیست. در جمله‌هایمان باید دقت کنیم این‌ها را اشتباه به‌کار نبریم. مثلاً «من با حرف شما مخالفم. به‌طبع باید برای حرفتان استدلال بیاورید.». این درست است. یعنی بدیهی و طبیعی است که برای حرفت استدلال بیاوری. نمی‌توانیم اینجا بگوییم به‌تبع و در پی اینکه من مخالفم برو استدلال جمع کن. این دو را اشتباه به‌کار نبریم. می‌توانیم فارسی‌تر بگوییم: در نتیجۀ، در پیِ، آشکار است، روشن است.

+ «ویراستاران»

۸ نظر ۲۵ آذر ۹۷ ، ۲۲:۵۸

آواچه - ۹۱ (آیا زبان فارسی در خطر است؟)

شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۲۵ ب.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۱ «ویراستاران»: ۲ مگابایت، ۴ دقیقه

متن فایل صوتی:

بزرگوارانی که در این حوزه نظری می‌دهند اغلب بر اساس میراث مکتوب زبان فارسی معتقد هستند که مرگ این زبان را تهدید نمی‌کند. بنده یک سؤال بسیار فوری و جدی را پیش رو می‌گذارم؛ و آن اینکه زبان کجا قرار است که زنده باشد؟ غیر از این است که یک زبان در بیان گویشورانش و کاربرانش باید زنده باشد؟ امروز جایگاه زبان فارسی در بین گویشوران کشور ایران چه هست؟ این آدم‌ها با چند واژه دارند زندگی می‌کنند؟ این آدم‌ها چقدر ضرب‌المثل بلدند؟ چقدر داستان و قصه و متل و مثل بلدند؟ چقدر شعر در خاطر و حافظه دارند؟ چقدر می‌توانند روابطشان را بر اساس ذخیرۀ زبانی خودشان تعیین بکنند؟ این افراد چقدر توانمند هستند در نوشتن؟ جامعه‌ای که نمی‌تواند بنویسد، چه در دانشگاهش، چه در مدرسه‌اش، چه در حوزه‌اش. ما چطور داریم از حضور زبان صحبت می‌کنیم؟ بله ممکن است زبان نمیرد، و کاملاً از بین نرود، اما ما در اینجا با بی‌رمقی زبان مواجه هستیم و با بی‌تعصبی به زبان مواجه هستیم و از همه مهم‌تر با بی‌ارزشی زبان طرف هستیم. دیگر اینجا زبان هیچ ارزشی ندارد. زبان فارسی، زبانی نیست که ما به آن ببالیم و به آن افتخار کنیم و زبان فارسی زبانی است که ما با آن می‌رویم نانوایی نان و در سوپری گوشت و شیر و مرغ و این‌ها تهیه می‌کنیم. دیگر زبانی نیست که قرار باشد زندگی ما را بسازد، جامعۀ ما را بسازد، یا دست‌کم ابزار پیشرفت و توسعۀ ما باشد.

اینکه گویشور زبان فارسی به لهجه و زمان مادری خودش نبالد و آن را مایۀ خفت بداند، بزرگترین خطر برای زبان فارسی است. اینکه گویش‌ها و لهجه‌های ما در حال اضمحلال هستند. از هر دهی به ده دیگر که برویم، از هر شهری به شهر دیگر که برویم، با دنیایی از اطلاعات زبانی مواجهیم که بی‌اعتنایی به این‌ها بیداد می‌کند و پا از بیخ گلوی ما برنخواهد داشت به این راحتی. سرچشمه‌های زبانمان را داریم خشک می‌کنیم و خشکانده‌ایم. ابزارهای جدید برای زبانمان در دنیای مجازی ایجاد نکرده‌ایم. ما یک صفحه‌کلید فارسی نداریم. این بزرگترین خطر است. ما یک پایگاه دادگان جدی نداریم. ما فرهنگ برخط نداریم. فرهنگ لغات، فرهنگ کنایات، فرهنگ اصطلاحات. هیچی نداریم. وقتی که این ابزارها تولید نشده‌اند و هنوز متفکران و متخصصان ما دلخوش هستند به یکی دو پژوهشی که یکی دو مقاله ازشان دربیاید و اصلاً این مقالات نه خوانده می‌شود نه دیده می‌شود نه اثرگذار است.

+ «ویراستاران»

۵ نظر ۲۴ آذر ۹۷ ، ۲۲:۲۵

آواچه - ۹۰ (مرسی)

جمعه, ۲۳ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۸ ب.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۰ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

چایی می‌گیرم جلوی مهمان، می‌گوید «مرسی». می‌خواهم خداحافظی کنم توی شرکت از دوستانم. می‌گویم خداحافظ، خداقوت، می‌گویند «مرسی». توی تاکسی طرف می‌خواهد پیاده شود، راننده می‌ایستد و بعد به راننده می‌گوید «مرسی». فلش می‌دهد اطلاعات می‌ریزم روش بهش می‌دهم می‌گوید «مرسی». می‌روم جزوه‌ام را تکثیر کنم. کیفیتش خوب است. ازش تشکر می‌کنم، می‌گوید «مرسی». کار بزرگی برای من در زندگی‌ام انجام می‌دهد. مثلاً مشکل مالی‌ام را حل می‌کند. زنگ می‌زنم و بهش می‌گویم «مرسی، مرسی، خیلی مرسی». چه شده که ما به جای این همه تنوع تشکری و سپاسی توی فارسی فقط و فقط داریم از یک واژه استفاده می‌کنیم. همین جا یک توضیح بدهم. اصلاً منظور من از بد بودن مرسی، فعلاً اینجا فرانسوی بودنش نیست. یعنی کاری به بیگانه بودنش ندارم. حتی اگر ما سپاس فارسی را تمام این موقعیت‌ها استفاده می‌کردیم، باز گیر من سر جایش بود. چرا این همه تشکر متنوع داریم، می‌گذاریم کنار، توی موقعیت‌های مختلف برای آدم مختلف، برای کار مختلف، برای کار متفاوت فقط و فقط از مرسی استفاده می‌کنیم؟ از امروز فکر کنیم اگر جایی داریم تشکر می‌کنیم از کسی و آن موقعیت می‌طلبد که ما تشکری به‌جا، به‌هدف‌خور، ملموس، مخصوص همین کار از دهانمان خارج شود و به شخص بگوییم آن را بگوییم. نه اینکه فقط خشک و خالی بگوییم «مرسی»، «مرسی»، «مرسی». 

+ «ویراستاران»

۱۱ نظر ۲۳ آذر ۹۷ ، ۲۲:۱۸

آواچه - ۸۹ (محمد معین)

پنجشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۶ ب.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۸۹ «ویراستاران»: ۵ مگابایت، ۹ دقیقه

متن فایل صوتی:

داستانی بر اساس زندگی دکتر محمد معین، فرهنگ‌نگار و دانشور مشهور ایران را برایتان می‌خوانیم. این داستان در کتابی با عنوان «ماه عاشق» به قلم سرور کتبی تألیف و تدوین شده و انتشارات سروش آن را منتشر کرده است. کتاب ماه عاشق را برایتان می‌خوانیم؛ با این توضیح که تنظیم رادیویی آن را محمدباقر رضایی انجام داده و بنده، بهروز رضوی آن را روایت می‌کنم.

دکتر محمد معین، پشت کرسی استادی نشست. سر به زیر انداخت و گفت: بخوانید. استاد با که بود؟ از چه کسی می‌خواست بخواند؟ دانشجویان سر به زیر افکندند. کسی جرئت خواندن نداشت. دکتر معین روح ادبیات فارسی بود و چه کسی می‌توانست در برابر او کتابی بخواند؟ قرائت کتاب‌های کهن در حضور استاد ساده نبود. دشوار بود. شهامت می‌خواست. یکی از دانشجویان خطر کرد و با صدای پرزیروبم شروع به خواندن کرد. 

شبی در مجلس عشرت، به زلف ایاز نگریست. 

استاد سربه‌زیرافکنده گفت: زلف، اسم پارسی، در لهجه‌های ایرانی فراوان به‌کار رفته و در سخن فصیحان عرب استعمال نشده است. بخوانید.

ترسید که سپاه صبر او با لشکر زلفین ایاز برنیاید. 

استاد برخاست. غالب فاضلان معاصر، این کلمه را زلفین به کسر سوم خوانده، لغت را پارسی دانسته‌اند. ملک‌الشعرای بهار گوید زُفرین و زُرفین به ضم اول و زورفین و زلفین همه یک لغت است؛ به معنی آهنی حلقه شده که بر چهارچوب درها فروبرند و زنجیر بر آن اندازند. هر کسی انگشت خود یک ره کند در زورفین؛ از منوچهری. استاد ادامه داد: در خراسان امروز آن را زلفی به ضم اول با یای معروف تلفظ کنند و به گمان من زلف و زلفین که جعد و طره را گویند، در اصل تشبیهی بوده از این لغت؛ و بعد علم شده. چون نرگس و لعل برای چشم و لب و غیر از این‌ها. بخوانید. 

پسر جوان دوباره شروع به خواندن کرد و دکتر معین کلمه‌ها را پس و پیش می‌کرد و ریشه‌های پهلوی و دورتر آن‌ها را روی تخته می‌نوشت.

پدر، گل‌ها خوابیده‌اند، پروانه‌ها خوابیده‌اند، اما شما هنوز بیداری. دیشب خواب دیدم که خوابیدی. خواب دیدم که فرشته‌ای اومده و مشق‌های شما رو می‌نویسه. در خواب من ابرها قطره‌قطره می‌باریدند. 

دخترم، باید بگویی ابرها قطره‌قطره می‌بارید. وقتی فاعل جمله بی‌جانه، باید فعل رو مفرد بیاری.

دختر گفت: در خواب من برگ‌ها زرد بودند. نه دخترم، باید بگی برگ‌ها زرد بود. دختر باز گفت: موج‌ها نعره می‌زدند، دریاها گریه می‌کردند. 

این دو جمله رو درست گفتی. نعره زدن و گریه کردن از کارهای انسان است. بعضی وقت‌ها از چیزهای بی‌جان طوری حرف می‌زنیم که انگار جان دارند. در این جمله‌ها باید از فعل جمع استفاده کنیم. 

دختر گفت: نگاه کنید، ابرها هم خوابیده‌اند. فقط ستاره‌ها بیدارند. شما چقدر کاغذ و یادداشت دارید. روی این کاغذ پر از نوشته است. 

دختر جوان خود را با یک ورقه کاغذ باد زد. 

هوای کلاس چقدر گرمه. تش گرفتم. 

دکتر معین با قدم‌های ریز و محکم طول کلاس را پیمود. 

چه گفتی؟ 

من؟

بله شما، بله شما. همان خانمی که آخر کلاس نشستی. 

گفتم هوا گرمه. کاش کسی پنجره را باز می‌کرد.

نه؛ شما کلمۀ دیگه‌ای گفتی. چیزی مثل آتش. چه بود؟

استاد بی‌تاب بود. کلمه‌ای شنیده بود که یک لحظه از دریای لغت بالا آمده و دوباره فرورفته بود. 

بگید چی گفتید.

دختر گفت: من گفتم تش گرفتم.

تش، یعنی آتش. شما کجایی هستی؟ این کلمه را در چه لهجه‌ای به‌کار می‌برند. دختر جوان با تعجب به دکتر معین نگاه کرد.

استاد، دزفولی‌ها به آتش می‌گویند تش. هوا گرم است. من گفتم تش گرفتم. منظورم این بود که از شدت گرمای هوا آتش گرفتم.

دکتر معین بر کاغذ یادداشتی گفته‌های دختر را با شتاب نوشت. دختر با تعجب به قلم استاد که گفته‌های او را بر کاغذ ثبت می‌کرد نگریست. 

این مرد کیست که هر کلمه‌ای، هر لفظی او را منقلب می‌کند و تا ریشه‌اش را پیدا نکند آرام نمی‌گیرد؟ 

دکتر معین پرسید نام شما چیه؟ 

نام من استاد؟

بله؛ اسمتون. بگید اسمتون چیه؟

دختر نام خود را گفت، با این اندیشه که نام من به چه کار آید؟ دکتر معین اسم و مشخصات دختر را نوشت و گفت: همیشه مأخذ را ذکر کنید. وقتی به مطلبی استناد می‌کنید حتماً نام و مشخصات گوینده را هر که باشد بیان کنید.  

پدر، چقدر می‌نویسی؟ من خوابم میاد. کاش خانم معلم انقدر به شما مشق نمی‌داد.

دخترم، این مشق نیست. یادداشت‌های فرهنگ فارسیه.

فرهنگ فارسی یعنی چی؟

فرهنگ فارسی کتابیه که همۀ لغات فارسی در اون معنی شده‌اند. تو اگر معنی کلمه‌ای رو ندونی چه می‌کنی؟

دختر معصومانه به چشم‌های پدر نگاه کرد. از شما می‌پرسم.

دکتر معین خندید. اگر من نباشم چه می‌کنی؟

از مادر سؤال می‌کنم.

اگر مادر نباشد و یا معنی کلمه رو ندونه چه می‌کنی؟

دختر ساکت ماند. دکتر معین گفت: تو با کمک فرهنگ فارسی می‌تونی معنی هر لغتی را پیدا کنی. با کمک فرهنگ می‌تونی دربارۀ شخصیت‌ها، مکان‌ها و خیلی چیزهای دیگه اطلاعاتی به‌دست بیاری. مثلاً اگر بخواهی بدونی نظامی عروضی کی بود یا بخارا کجاست باید به کتاب‌های متعدد فارسی و عربی و انگلیسی مراجعه کنی؛ زیرا کتابی که همۀ این اطلاعات را در یک جا جمع کنه و مطالب اون درست و قابل اعتماد باشه در دست نیست. اما با کمک فرهنگ فارسی می‌تونی این اطلاعات رو به‌سرعت پیدا کنی. من می‌خوام همۀ لغات فارسی رو به ترتیب حروف الفبا در یک کتاب جمع کنم. 

دختر گفت: این کار خیلی سخته پدر. 

بله سخته؛ خیلی سخت. کسی که می‌خواد فرهنگ لغت فارسی بنویسه، باید فارسی دری رو بدونه. برای دانستن فارسی دری باید تمام زبان‌های کهن و میانۀ ایرانی رو هم یاد بگیری. دانستن زبان عربی هم خیلی مهمه.

پدر، شما همۀ این زبان‌ها رو می‌دونی؟

بله دخترم. من سال‌ها دربارۀ زبان‌های باستانی ایران مطالعه کردم. زبانی که امروز به اون حرف می‌زنیم از شگفتی‌های روزگاره. زبانی که هزار سال باقی مونده باشه اصیل و جاودانه است. کلمه‌ها در زبان ما به جا مونده‌اند و ارزش‌هاشون رو حفظ کرده‌اند.

پدر، این کتاب‌های بزرگ چیه؟ کتاب قصه هست؟

نه دخترم. این لغت‌نامۀ دهخداست.

دهخدا؟ همین آقایی که عکسش رو دیواره؟

دکتر معین سر برداشت و به تصویر دهخدا بر دیوار نگاه کرد. موها سفید و مرتب، عینکی بر چشم.

پدر، شما دهخدا را از کجا می‌شناختی؟

اشک بر صورت دکتر معین غلتید و صدایش لرزید.

+ «ویراستاران»

۴ نظر ۲۲ آذر ۹۷ ، ۲۲:۱۶

آواچه - ۸۸ (نشانه‌های زبانی)

چهارشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۲ ب.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۸۸ «ویراستاران»: ۴ مگابایت، ۷ دقیقه

متن فایل صوتی:

دیروز جلسه‌ای بود در مورد زبان ناشنوایان؛ زبان اشاره‌ای که در ایران مورد استفاده قرار می‌گیرد. می‌دانید که زبان اشاره‌ای زبان کاملی است. یعنی syntax دارد و در واقع structure dependency دارد. زبانی است که فقط به جای نشانه‌های آوایی از نشانه‌های دیداری استفاده می‌شود. مبنای بسیاری از نشانه‌ها انطباقی دارد با حرکت دست و این‌ها. خانه، رفتن، آمدن، عدد دو، من، این‌ها علامت‌هایی است که مبنای آن زبان خاص قرار گرفته که ما این را در زبان خودمان هم داریم. استفاده از اندام بدن برای القای معنی و تسریع در آن واقعیتی است که شما نمی‌توانید از زبان ببرید. نقش تأکیدی، نقش اغراقی. مثلاً می‌گویید خیییییییلی کوچولو. شما می‌توانید بگویید خیلی کوچولو. ولی ناخودآگاه وقتی گفت‌وگو می‌کنیم از این نشانه‌ها برای القا استفاده می‌کنیم. مثلاً می‌گوییم من تا آنجااااااا بروم؟ ادامۀ راه و تداوم را با این علامت دست نشان می‌دهیم. اینجا اصلاً زبان اشاره‌ای در کار نیست و ما گویشوران شنوای زبان فارسی هستیم و در زبان طبیعی هم خیلی از دست، حالت‌های کوچک، بزرگ، من، تو، از این‌ها استفاده می‌کنیم. یک چیز جالب در مورد این نشانه‌ها هست. این نشانه‌ها عموماً یونیورسال هستند. مثلاً برای بله و تأیید سرتان به پایین خم می‌کنید. به‌طور کلی این‌ها جنبۀ یونیورسال دارند. دقت کردید بعضی از مجری‌های تلویزیون یا اخبار وقتی صحبت می‌کنند، البته این شرایط مصنوعی است، یعنی تبادل زبان در شرایط آزمایشگاهی است و ایرادی نمی‌گیریم ازشان، ولی شما بیشتر از دو دقیقه نمی‌توانید تحمل کنید اگر فرد نگاه به دوربین کند و فقط صحبت کند. بعد از دو دقیقه تلویزیون را خاموش می‌کنید. هر چقدر هم محتوایی باشد. علتش این است که این نشانه‌های پیرازبانی نقش اسپایس یا ادویه را برای گفتار بازی می‌کند. اگر به‌خصوص معلم باشید، ناخودآگاه حرکت دست دارید. معمولاً وقتی اندازه‌ها را می‌گویید با جمع کردن و باز کردن دست، بزرگ و کوچک را نشان می‌دهیم. این‌ها نشانه‌های پیرازبانی است. واقعیتی وجود دارد اینجا. من به آن اشاره می‌کنم. این نشانه‌های پیرازبانی مثل حشو در فونولوژی، حاشیۀ ایمنی برای زبان ایجاد می‌کنند. یک‌جوری در واقع کدگذاری مضاعف می‌کنند. یعنی شما اگر کلمۀ کوچک را می‌گویید با این علامت دست هم معنی و مفهوم را مجدد انگار می‌خواهید کدگذاری کنید که مخاطب دچار سوء تفاهم نشود. این می‌تواند خیلی وسیع هم باشد. می‌رویم سراغ نشانه‌های فرازبانی. نشانه‌هایی هستند که با وجود نقش‌آفرینی مشابه با نشانه‌های پیرازبانی، به‌صورت مستقل می‌توانند به‌کار بروند و نقش معنامندی داشته باشند. فرض کنید من پاسخ مثبت بله را با حرکت سر همراه کرده‌ام. اگر یک جایی بخواهم ساکت باشم، بدون استفاده از نشانۀ زبانی، یعنی واژۀ بله را فقط با تکان سر بگویم، از دید چامسکی تفاوتش با سوسور این است که برای تجلی لانگ در قالب پارول شما باید زبان، یعنی نشانه‌های زبانی را به‌کار بگیرید. در حالی که برای چامسکی دایرۀ پرفورمنس گسترده‌تر از پارول است. یعنی هر نوع تجلی معنای زبانی یا دانش زبانی را ما پرفومنس می‌گوییم. بنابراین نوشتار هم که گفتاری در کار نیست از نظر چامسکی پرفورمنس است، ولی برای سوسور تجلی زبان فقط در قالب پارول و محدود به گفتار است. پس پرفورمنس یعنی تجلی دانش. من می‌توانم به جای اینکه بگویم نه خیر، یا خیر بگویم فردا دانشکده تعطیل است؟ شما می‌توانید از حرکت سر استفاده کنید و بگویید بله یا خیر. به این‌ها می‌گوییم فرازبانی. این‌ها نشانه‌های زبانی را درمی‌نوردند و گاهی وقت‌ها حتی اثر این‌ها به‌لحاظ القای معنی بیشتر از نشانه‌های زبانی است. یک نفر حتماً نباید صحبت کند که یک برداشت، خوانش، تفسیر، نمی‌گوییم معنا، تفسیری از او یا موقعیت او داشته باشید. گاهی وقت‌ها مثلاً اخم کردن یک نفر باعث می‌شود من مسیر گفت‌وگوی خودم را عوض کنم. احساس می‌کنم خوشایند نیست. مثلاً موقع خرید، شما قیمت کالا را می‌پرسید، طرف شروع می‌کند راجع به قیمت ارز و بحث‌های حاشیه‌ای و گرانی و سیاست خارجی و این‌ها صحبت می‌کند. شما وقتی علاقه ندارید، کافی است اخم کنید یا با حرکت سرتان نشان دهید به این موضوع علاقه‌مند نیستید. این دقیقاً مثل این است که بگوییم دوست عزیز، راجع به این موضوع صحبت نکن، بس است، من به این موضوع علاقه‌ای ندارم. ما این نشانه‌ها را به اندازۀ نشانه‌های زبانی، القایی می‌دانیم و تفسیر می‌کنیم. در گفتمان این‌ها خیلی نقش دارند. در گفتمان معنای گوینده و شنونده حضور دارد. قضاوت‌های ما فقط از طریق شنیداری و کدبرداری از واحد زبانی اتفاق نمی‌افتد. انتقال پیام اصلاً این‌طور نیست. بسیاری از ورودی‌های شما برای رسیدن به دلالت یا تفسیر، خوانش یک موقعیت نشانه‌های دیداری می‌توانند باشند. همان چیزی که به‌صورت نظام‌مند در زبان‌های اشاره‌ای ملات کارشان است. برای اینکه ناشنوایان یا کسانی که نمی‌توانند صحبت کنند باهمدیگر ایجاد ارتباط می‌کنند.

+ «ویراستاران»

۲ نظر ۲۱ آذر ۹۷ ، ۲۲:۱۲

آواچه - ۸۷ (واژه‌های فرهنگستان)

سه شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۰۸ ب.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۸۷ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

چرا بعضی از واژه‌های فرهنگستان یک جوری است؟ البته فرهنگستان صد بار گفته در رسانه‌ها، در سایت و این‌ور آن‌ور که مثلاً کش‌لقمه مال فرهنگستان نیست، دوورپف زینتی به جای پاپیونی که می‌زنند مال فرهنگستان نیست، درازآویز زینتی به جای کراوات مال فرهنگستان نیست. مثلاً فرهنگستان به جای واژۀ سوئیت گذاشته سراچه. ما نمی‌پذیریم. ما سوئیت را از انگلیسی می‌گیریم، با املای عربی با همزه می‌نویسیم و بعد در ایران و بیشتر در اماکن مذهبی و تفریحی استفاده می‌کنیم. سراچه به این قشنگی، کوچکی، خوش‌آهنگی، فارسی‌بودگی، چرا استفاده نمی‌کنیم؟ بله، این نقد بزرگ به فرهنگستان وارد است که واژه‌هایش را دیر می‌دهد و وقتی در ذهن و زبان مردم رایج می‌شود، فرهنگستان با تأخیر زیاد واژه‌ای مصوب می‌کند و قطعاً در پراکندن آن در جامعه موفق نخواهد بود. اما این هم هست که ما نمی‌پذیریم. رسانه‌ها پشت قصه را نمی‌گیرند. بیاییم کمی همدل‌تر باشیم. ما نقدهایی به فرهنگستان داریم؛ ولی وقتی که واژۀ خوبی تصویب می‌کنند، با تشکیل پرونده، پرسش از کارشناسان، ارزیابی، بازخورد از این و آن، این نپذیرفتنش یک مقدار تقصیر خود ماست.

+ «ویراستاران»

۷ نظر ۲۰ آذر ۹۷ ، ۲۲:۰۸

آواچه - ۸۶ (نقش‌نمای گفتمان)

دوشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۴۰ ب.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۸۶ «ویراستاران»: ۲ مگابایت، ۴ دقیقه

متن فایل صوتی (دکتر محمد دبیرمقدم):

«خود» در جملۀ «پیرمحمد، یکی از بستگان عبدالمؤمن، خود را امیر بخارا خواند.»، مفعول صریح است و «را» دارد. مفعول مستقیم هم می‌گوییم. به «امیر بخارا» در دستور سنتی تمیز می‌گوییم. پس امیر بخارا معنی خود را تکمیل می‌کند. تمیز است. تمیز، اصطلاح دستوری است؛ یعنی متمم مفعولی. «ولی» در جملۀ «ولی در همان سال...» نقش‌نمای گفتمان است. این‌ها مثل علائم راهنمایی رانندگی در جاده‌اند که به شما می‌گوید پیچ روبه‌رویتان است و احتیاط کنید. وقتی می‌گوید «ولی»، می‌خواهد چیزی را خلاف آنچه که گفته است بگوید. به این‌ها نقش‌نمای گفتمان می‌گویند. در دستور سنتی به این‌ها حرف ربط می‌گویند. در تحلیل گفتمان، نقش‌نمای گفتمان می‌گویند.

شما از من سؤالی می‌کنید. من می‌گویم «خب،...». این خب برای چه بود؟ دارم فرصت می‌گیرم برای خودم. آماده می‌شوم برای پاسخ دادن. این هم نقش‌نمای گفتمان است. یا می‌گویم «در قرن چهارم هجری این اتفاق افتاد، باری...». این باری در زبان فارسی نقش‌نمای گفتمان است. این باری برای عوض کردن موضوع بحث است. قدیم که نامه می‌نوشتند، می‌گفتند «به فلانی سلام برسان، باری، غرض از مزاحمت...». پس «باری» هم نشانۀ تغییر موضوع بحث است. در کتاب‌های دستور وقتی به این عناصر می‌رسند، زیر قید می‌برند. قید و حرف ربط اصطلاحی هستند که وقتی نمی‌شود مقولۀ سازه‌ای را دقیقاً تعیین کرد، آن را زیر این‌ها قرار می‌دهند.

+ «ویراستاران»

۳ نظر ۱۹ آذر ۹۷ ، ۲۲:۴۰

آواچه - ۸۵ (محمد قاضی)

يكشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۳ ب.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۸۵ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۱ دقیقه

متن فایل صوتی:

آقای قاضی می‌گفت هنگام ترجمۀ خیلی از کلمات، برای پیدا کردن معادل‌ها به گویش‌های دیگر زبان فارسی مراجعه می‌کردم. خودش کُرد بود. می‌گفت در ترجمه‌هایم از زبان کردی خیلی استفاده کرده‌ام. مثلاً قایقی را که نوع به‌خصوصی بود، لُتکا ترجمه‌اش می‌کردم. ولی چون از منابع فرانسوی ترجمه می‌کرد این ضعف در ترجمه‌اش هست که مثلاً وقتی دن کیشوت را ترجمه کرد، دن کیشوته را در زبان اصلی می‌توانستیم بگوییم دن کیخوته، یعنی آوای خیال‌پرداز. می‌توانست این را دن کیخوته ترجمه کند، چرا دن کیشوت ترجمه کرد؟ 

+ «ویراستاران»

۸ نظر ۱۸ آذر ۹۷ ، ۲۲:۳۳

آواچه - ۸۴ (فضیلت و ضرورت ساده‌نویسی)

شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۰۱ ب.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۸۴ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

کتاب بهتر بنویسیم، اثر رضا بابایی، نشر ادیان، فصل سوم: ساده‌نویسی

نوشتۀ خوش‌خوان و دور از هرگونه دشواری آرزوی هر خواننده‌ای است. مردم، نوشته‌هایی را دوست دارند که دشوار را آسان سازد؛ نه آسان را دشوار. وظیفۀ نخست و اصلی نویسنده نیز همین است. یعنی انتقال آسان مفاهیم به خوانندگان. پیش‌تر نیز گفتیم که نویسنده یعنی کسی که ساده و راحت می‌نویسد. در فن و هنر نویسندگی، سادگی و بی‌پیرایگی بر زیبایی تقدم دارد. بنابراین نویسندۀ ماهر از هر دو جملۀ هم‌معنا که یکی ساده است و دیگری کمی پیچیده اما زیبا، اولی را برمی‌گزیند. حتی اگر زیبایی و شیوایی را خواستار باشیم باید بدانیم که سادگی و روانی طبیعی‌ترین اصل زیبانویسی است. زیرا نوشتاری که هموار و بی‌گیر و گره است چنان گرم و گیراست که نیاز چندانی به آرایه‌ها و بزک‌های لفظی ندارد. آری، سادگی و صمیمیت قلم نباید به ابتذال و محاوره‌نویسی بینجامد. برخی دشوارنویسی را نشانۀ زیبایی و فضیلت قلم می‌پندارند و برخی دیگر نیز چنان در ساده‌نویسی افراط می‌کنند که گویی فرقی میان نوشتار و گفتار نمی‌بینند. حال آنکه سادگی در میانه‌روی است و میانه‌روی در اینجا یعنی یافتن راهی میان دشوارنویسی و گفتارنویسی. این را نیز بگوییم که راه میانه از هر دو سخت‌تر است.

+ «ویراستاران»

۴ نظر ۱۷ آذر ۹۷ ، ۲۲:۰۱

آواچه - ۸۳ (ساده‌نویسی)

جمعه, ۱۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۳ ب.ظ

دانلود آواچۀ شمارۀ ۸۳ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه

متن فایل صوتی:

کتاب بهتر بنویسیم، اثر رضا بابایی، نشر ادیان، فصل سوم: ساده‌نویسی

برخی چنین پنداشته‌اند که مقصود از ساده‌نویسی خالی بودن نثر از هرگونه بلندپایگی و شکوه و آرایش‌های لفظی و تناسبات پسندیده و صنعت‌های بدیعی است؛ هر چند بی‌تکلف و خالی از تعقید و تقید. کار این تصور به آنجا کشیده است که جمعی از نویسندگان پایۀ نثر فارسی را به فروترین مرتبه کشانده‌اند و آن را فاخر بودن و دلنشینی و جاودانگی که خاص سخن ادیبانه است عاری ساخته‌اند. ورود لغات خارجی و غلط‌های دستوری و اصطلاحات عامیانه و بازاری در نثر و بی‌بندوباری در جمله‌بندی و به‌کاربردن لغت‌های بی‌اصل، همه ناشی از این پندار نادرست است که امر را بر بعضی از نویسندگان مشهور نیز مشتبه ساخته و آنان را نسبت به رعایت نکته‌های لازم بی‌اعتنا گردانیده است. این دریافت سطحی از ساده‌نویسی موجب آشفتگی خاصی در کار نثر معاصر گردیده و فارسی عامیانه و ادبی را در هم آمیخته است. زیرا تصور رفته است که کمال مطلوب در نثر آن است که درست همچون گفت‌وگوی روزانه باشد و دیگر هیچ. در حالی که غرض از ساده‌نویسی شیوا بودن عبارت‌ها و روشن بودن معانی است؛ به‌گونه‌ای‌که مقصود نویسنده بی‌درنگ در ذهن خواننده نقش بندد و این‌ها با فخامت و استواری و شکوهباری سخن هرگز منافات ندارد.

+ «ویراستاران»

۹ نظر ۱۶ آذر ۹۷ ، ۲۲:۱۳