زنگ فارسی

لینک بالا برای دوستانی هست که وبلاگ دارن و می‌خوان مطالب رو دنبال کنن.

۵ مطلب با موضوع ««صبح بخیر ایران» :: مشاهیر» ثبت شده است

دربارۀ مهدی آذریزدی

سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۳۶ ق.ظ

زمان پخش: ۱۶ تیر ۹۷

مهمان برنامه: دکتر حسین‌علی رحیمی

لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg، پانزده دقیقه، پنج مگابایت

لینک دانلود ویدئوی برنامه از کانال تلگرام - ۲۳ مگابایت



دکتر رحیمی: دوشنبۀ این هفته سالروز درگذشت مهدی آذریزدی، پدر ادبیات کودک و نوجوان در ایران است و روزی است که شورای فرهنگ عمومی این روز را به‌عنوان روز ادبیات کودکان و نوجوانان در کشور ثبت کرده است. او کسی بود که زحمات زیادی برای این حوزه کشیده بود و ویژگی‌های خاصی هم داشت. روش ما این نیست که اینجا زندگی‌نامه بگوییم. من مختصراً چند نکته دربارۀ ایشان عرض می‌کنم. بنا به گفته‌های خودشان که صادقانه و خیلی بی‌غل‌وغش نوشته‌اند، ایشان در خانواده‌ای بسیار فقیر به دنیا آمدند و هیچ‌گاه مدرسه نرفتند و به تبع آن دانشگاه هم نرفتند و تحصیلات رسمی نداشتند. اندک سواد خواندن و نوشتن را از مادربزرگشان و در خانواده آن هم سواد خواندن قرآن فراگرفته بودند و تا ۱۸ سالگی خوب نمی‌توانستند بخوانند و بنویسند. با پدرش کار صحرا می‌کرد و می‌گفت در یک زمانی که کار صحرا و رعیتی رونقی نداشت مجبور شدم برای کارگری و بنایی بیایم به شهر یزد. در آنجا به کارگاه جوراب‌بافی می‌روم و از آنجا مسئول یا مالک آن کارگاه جوراب‌بافی وقتی می‌خواست دومین کتاب‌فروشی شهر یزد را تأسیس کند ایشان را با خودش به آنجا برد. این، ورود ایشان به عالم کتاب بود که تا آخر از کتاب جدا نشدند. 

کتاب‌های «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» را در حدود ۳۵ سالگی نوشته‌اند. خودشان بیان می‌کردند که داشتند قصه‌ای را از کتاب انوار سهیلی که در واقع بازنویسی قرن نهی از کتاب کلیله و دمنه است می‌خواندند، داستان، داستان جذابی بود و فکر کردند که چقدر خوب می‌شود این یک بازنویسی مجددی شود و بچه‌ها بتوانند بخوانند و از این قصه‌ها استفاده کنند. و این آغاز کار «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» بود که قرار بود ده جلد شود که تا هشت جلد تداوم پیدا کرد. قصه‌های کلیله و دمنه، عطار و کتاب‌های دیگری که از آثار کهن ما بودند انتخاب کرد و خاطرات چند نسل از کودکان و نوجوانان این کشور را رقم زد. تأثیراتش بحث دیگری است.

مجری: چه خصوصیتی داشت که ماندگار شد؟ رقیبی نداشت یا به‌خاطر نثر روان و کمبودهای جامعه؟

دکتر رحیمی: به‌نوعی همۀ این‌ها بود. «بس نکته غیرحسن بباید که تا کسی، مقبول طبع مردم صاحب‌نظر شود». در اواسط دهۀ سی ما خیلی خوراک فرهنگی برای کودکان و نوجوانان نداشتیم. تعدادی داستان بود که ترجمه شده بود. این ترجمه‌ها تعداد زیادی‌شان ترجمه‌های خوبی نبودند. بعضی‌ها انتخاب‌های مناسبی هم نبود. به هر حال اگر مترجم، مترجم ورزیده‌ای نباشد متأثر از نثر زبان مبدأ است و خیلی از این ترجمه‌ها نثر فارسی روانی هم نداشتند. این نیاز بود. ضمن اینکه نیاز فرهنگی جامعه این بود که داستان‌هایی باشد که سنخیت بیشتری با روحیات بچه‌ها داشته باشد و چون خود مرحوم آذریزدی در صنعت نشر بود این نیاز را حس کرد. بعدها چارچوبی برای کارش تدوین شد، اما به‌نظر می‌رسد این چارچوب هم در جریان اینکه مجلدات مختلف انتخاب می‌شد شکل گرفت.

جامعه‌شناس‌ها اصطلاحی دارند به نام «جامعه‌پذیری». جامعه‌پذیری یعنی شما ارزش‌های ملی و فرهنگی‌تان را به نسل حال و آینده منتقل کنید. این به‌معنای یکسان‌سازی نسل‌ها نیست بلکه ایجاد رشتۀ پیوند بین ارزش‌ها و اصولی است که مورد توافق عقل جمعی است. و این انتقال مخصوص یا مربوط به حوزۀ تعلیم و تربیت است. تجربه هم نشان داده که تأثیر آموزش‌ها و پیام‌های غیرمستقیم به خواننده بهتر از پیام‌های مستقیم است. ادبیات کودک می‌تواند نقش خوبی داشته باشد. ضمن اینکه ادبیات کهن ما در واقع چکیده و عصارۀ تجربیات بین‌نسلی است که رسوب کرده در ادبیات ما، از حافظ، سعدی، مولانا، شاهنامه. وقتی این‌ها را بازنویسی می‌کنیم ناخودآگاه آن ارتباط بین‌نسلی را هم انجام می‌دهیم.

مرحوم آذریزدی انتخاب خوبی هم برای نام کتابشان داشتند. دربارۀ همین اسم می‌شود ویژگی‌های کتابشان را هم توضیح داد. اسم کتابشان قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب بود. وقتی می‌گویید بچه‌های خوب، با همین کلام به مخاطبان خودتان نوعی شخصیت دادید و سطحشان را کشیدید بالا. امروزه در روش تربیتی خیلی از ما این است که وقتی می‌خواهیم به بچه‌ها قول و وعده‌ای بدهیم می‌گوییم اگر بچۀ خوبی باشی این کار را برایت می‌کنیم. یعنی خوب بودن شرط ماست؛ فرض ما نیست. ولی در این نام‌گذاری فرض ما این است که شما خوب هستید. فرض ما این است که همۀ مخاطبان خوب هستند. مرحوم آذریزدی می‌گفت همۀ قصه‌ها خوب یا مناسب یا مفید برای بچه‌ها نیستند؛ بعضی‌ها کمی خوبند، بعضی‌ها بی‌فایده‌اند و بعضی هم ممکن است بدآموزی داشته باشند. در قصه‌ها گزینش می‌کرد و به‌گزینی داشت تا قصه‌های خوب را انتخاب کند.

مرحوم آذریزدی در دانشگاه این‌ها را یاد نگرفته بود. این‌ها را به تجربۀ خودش دریافته بود و اینکه خودش آدم خوبی بود. و چون خوب بود این خوب بودن از او به همه رسید. شما نوشته‌هایش را می‌خوانید می‌بینید که ذره‌ای ریا و غل‌وغش و نیرنگ و دورویی نیست. خیلی صادقانه و راحت و صاف و روان این را بیان می‌کند و حتی خاطراتی که از خودش نوشته و برای کودک و نوجوان هم نیست نثرش خیلی شبیه قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب است. و این خوب بودن را بین چند نسل منتشر کرده است. و من فکر می‌کنم اگر امروز جاهایی ناخوبی‌هایی می‌بینیم دلیلش این است که از آن بچۀ خوب بودن فاصله گرفته‌ایم. 

مجری: جالب این است که این کتاب‌ها تاریخ مصرف ندارند. قصه‌های خوب همیشه خوب‌اند و برای نسل دهۀ سی و چهل و پنجاه که ماها بودیم خوب بود، برای دهۀ نود هم خوب است. ان‌شاءالله از این قشر نویسندگان و کسانی که کارهای فرهنگی می‌کنند بیشتر داشته باشیم. فکر می‌کنم سال ۸۸ فوت کردند.

دکتر رحیمی: بله؛ سال ۸۸ فوت کردند. البته امروز ما نیازهای بیشتری هم داریم. الان ابزارهایی که بچه‌ها در معرضشان هستند و از نظر فرهنگی با آن‌ها تغذیه می‌شوند خیلی متنوع است و ما متأسفانه پشتوانه‌های فرهنگی‌مان صورت به‌روز شده با ابزارهای جدید نیست.

۵ نظر ۲۳ مرداد ۹۷ ، ۰۵:۳۶

دربارۀ محمد معین

دوشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۳۵ ق.ظ

زمان پخش: ۹ تیر ۹۷

مهمان برنامه: دکتر حسین‌علی رحیمی

لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg، سیزده دقیقه، چهار مگابایت

لینک دانلود ویدئوی برنامه از کانال تلگرام - ۲۶ مگابایت



دکتر رحیمی: یکی از عناصر قوام زبان که باعث حفظ زبان می‌شود آثار ماندگار ادبی است. بخش دیگر، پژوهش‌های ادبی است. پژوهش‌هایی که داده‌های زبانی را ثبت کند تا کسانی که می‌خواهند به آثار پیشینیان خودشان مراجعه کنند ابزاری داشته باشند که بتوانند جاهایی که دچار مشکل و دشواری می‌شوند رفع کنند. امروز در آغاز هفته‌ای هستیم که در روزهای پایانی هفته مناسبتی داریم؛ درگذشت دکتر محمد معین، یکی از خادمان سخت‌کوش و فداکار زبان و ادب فارسی. مرحوم معین ۱۳ تیر سال ۱۳۵۰ به رحمت خدا رفتند. قصد ندارم دربارۀ زندگی‌نامۀ ایشان صحبت کنم. در حوصلۀ برنامه نیست و زمان اجازه نمی‌دهد. مرحوم معین با اندکی اختلاف قول حدود ۱۲۹۷ در شهر رشت به دنیا آمدند. در ۱۳۱۸ تدریس در دانشگاه را شروع کردند. در سال ۱۳۲۱ با دفاع از پایان‌نامۀ خودشان اولین دانش‌آموختۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی در ایران از دانشگاه تهران بودند. با چند نفر دیگر هم هم‌دوره‌ای بودند، منتها مرحوم معین زودتر از بقیه دفاع کرد و اولین دانش‌آموختۀ زبان فارسی در مقطع دکتری در ایران شد. در سال ۱۳۴۵ سکته کردند و به اغما رفتند و پنج سال بعد در سال ۱۳۵۰ درگذشتند.

مجری: جا دارد یادی هم از همسر ایشان بکنیم. خیلی زحمت کشیده‌اند برای ایشان و در سخنرانی‌ها و یادبودها حضور فعالی داشتند.

دکتر رحیمی: در این دوره خیلی‌ها بودند؛ استادان بزرگوار و کسانی که فارغ‌التحصیل رشتۀ ادبیات فارسی شدند و استاد دانشگاه بودند. اما آن مقبولیت عام و شهرتی که دکتر معین در بین همۀ مردم داشتند کمتر کسی پیدا کرد.

مجری: چرا؟

دکتر رحیمی: یک بخشی از آن مرهون فرهنگ معین است که خدمت بسیار بزرگی بوده. شاید بخش دیگری شخصیت معین بوده و زحماتی که برای زبان فارسی کشید و فداکاری‌هایی که کرد. من به چند نکته که دربارۀ مرحوم معین خیلی معروف است و شاگردان و همکارانشان گفته‌اند یا نوشته‌اند اشاره می‌کنم.

مجری: قبل از فرهنگ معین هم فرهنگ لغت داشتیم؛ مثل دهخدا. چه شد که فرهنگ معین هم توانست تنه به تنۀ آن‌ها بزند؟

دکتر رحیمی: فرهنگ‌نویسی در زبان فارسی چندین قرن پیش از معین هم بوده. اتفاقاً کاری که قبل از معین شروع شد، دهخدا بود. علامه دهخدا آمدند و گفتند که ما نیاز به فرهنگی داریم که جامع تمام اطلاعات زبانی باشد و کار بزرگی را شروع کردند و اتفاقاً از کسانی که از آغاز با مرحوم دهخدا همکاری کردند خود دکتر معین بودند. وصیتی که علامه دهخدا داشتند بعد از درگذشتشان این بود که کار ایشان به سرپرستی دکتر معین ادامه پیدا کند. اما یک نیاز دیگری در جامعه بود که قبل از دکتر معین هم بعضی‌ها حس کرده بودند و دکتر معین روی آن تمرکز کرد. و آن این بود که ما مثل زبان‌های زنده و پویای دنیا نیاز به فرهنگی داریم که قابل استفادۀ عموم باشد. لغت‌نامۀ دهخدا با حجم و گستردگی که دارد کمتر می‌شود در خانه نگه‌داشت. دهخدا از نظر شیوۀ فرهنگ‌نگاری ادامۀ کاری بود که قرن‌ها انجام می‌شد. دکتر معین می‌خواستند فرهنگی با شیوه‌نامه و روش‌های فرهنگ‌نگاری روز داشته باشند. فرهنگ‌های خارجی که در این زمینه نوشته شده بود مطالعه کردند؛ مخصوصاً فرهنگ لاروس. حتی حضوری رفتند مؤسسۀ لاروس، و در حالی که لغت‌نامۀ دهخدا هم انجام می‌شد پایه‌های فرهنگ متوسطی را پایه‌گذاری کردند.

مجری: شش جلد دارد؟

دکتر رحیمی: بله فرهنگ شش‌جلدی است که حدود چهار جلد آن لغت است و باقی، اعلام و اصطلاحات. این فرهنگ متوسط بود و قصد داشت فرهنگ بزرگی هم در ادامه و تکمیل این کار انجام دهد که به جهت اینکه آن اتفاق برایشان افتاد انجام نشد.

دکتر معین یکی از پرکارترین استادان زبان و ادب فارسی بود. این پرکارترین و آن مقبولیت عامی که گفتم با یک نکتۀ دیگر در نظر بگیرید. اینکه در بین شاعران و هنرمندان غریب نیست کسی مثلاً در سن سی چهل سالگی مشهور شود و تمام کشور بشناسندش. اما در بین دانشمندان و استادانی که کارهای پژوهشی صرف می‌کنند معمولاً این سن، سنی است که به قول خودمان فرد جا می‌افتد و بعد از آن ثمراتش دیده می‌شود. غالباً چهره‌های ماندگار سن بالایی دارند. مرحوم معین زیر پنجاه سال داشتند. از سال ۱۳۱۸ که تدریس را شروع کردند و ۱۳۲۱ که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدند تا ۱۳۴۵ برای کسی که کار پژوهشی می‌کند و دانشمندی که در سطح و تراز استاد معین است خیلی زمان اندکی است. و این همه فعالیت‌های پژوهشی و کار فرهنگ معین را در این زمان اندک انجام داده است. این عظمت کار را بیشتر می‌کند. به اقوال دیگران، مرحوم معین کسی بود که خودش را وقف زبان فارسی کرده بود.

مجری: این کار روی زندگی خصوصی‌اش هم تأثیر گذاشته بود.

دکتر رحیمی: حتی روی سلامتی و جان خودش. در این حد. حتی ذکر کرده‌اند که در یکی از محلات معمول تهران زندگی می‌کرد. دنبال منافع مادی نبود. شاگردان و همکارانش می‌گفتند تا آن اواخر و بخش زیادی از عمرش را با اتوبوس رفت‌وآمد می‌کرد و دنبال اینکه ماشین و خانۀ آنچنانی داشته باشد نبود؛ در حالی که به او پیشنهاد شده بود سناتوری شهر رشت را قبول کند. و جالب اینکه ایشان آزرده‌خاطر می‌شود و با ناراحتی می‌گوید آیا کاری که من الان دارم می‌کنم ارزنده نیست؟ پیشنهاد وزارت فرهنگ شده بود و حتی با اصرار مرحوم دهخدا نپذیرفت. حتی می‌گویند از شدت فشار پژوهش و تحقیق، ناراحتی معده گرفت و بعد هم آن سکته.

در مورد همسر ایشان، غالباً به آن پنج سالی که ایشان در اغما بود و همسرشان برای ایشان بسیار زحمت کشید اشاره می‌شود. ولی می‌دانیم که آن نوع زندگی و فشار کاری که مرحوم معین داشت، نمی‌توانست باشد مگر با حمایت و فداکاری‌های خانواده و همسر ایشان. بعد از فوت ایشان در گردآوری آثار به‌جامانده هم خیلی تلاش کردند.

۴ نظر ۲۲ مرداد ۹۷ ، ۰۵:۳۵

بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی

دوشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۰۰ ق.ظ

زمان پخش: ۲۵ اردیبهشت ۹۷

مهمان برنامه: دکتر غلامعلی حداد عادل

لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg، بخش اول ۱۶ دقیقه، ۶ مگابایت، بخش دوم، ۱۶ دقیقه، ۵ مگابایت



زمان این برنامه نسبت به بقیۀ برنامه‌ها یه کم طولانی‌تره و اگه حوصله یا وقتشو نداشتید همه رو بخونید، جملاتی که با رنگ زرد مشخص کردمو بخونید.

***

مجری: امروز روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی است. دلیل اهمیت و توجهی که باید نسبت به این شاعر بی‌بدیل و گران‌مایه داشته باشیم در چیست؟ دلیل آن را شما در چه جست‌وجو می‌کنید؟

دکتر حداد عادل: من قبل از اینکه وارد اصل موضوع شوم که سؤال شماست باید اولاً از برنامۀ صبح به خیر ایران تشکر کنم. در چند ماهی که شما کارتان را شروع کردید کریمانه بخشی از برنامه را به زبان فارسی اختصاص دادید و همکاران من هم از فرهنگستان در خدمت شما و خدمت مردم هستند و هفته‌ای سه روز بخشی از برنامۀ شما به زبان فارسی و ادبیات فارسی اختصاص دارد و من از این بابت به سهم خودم تشکر می‌کنم از شما، از آقای هنرور و همۀ دست‌اندرکاران این برنامه، جناب‌عالی آقای نظام‌اسلامی، آقای واحدی، خانم‌ها. برنامۀ بسیار خوبی است. شما با این کار توجه عموم مردم را به اهمیت زبان فارسی جلب کرده‌اید. بنده با همکاران جلساتی دارم و راجع به اینکه این برنامه چطور اجرا شود مشورت‌هایی می‌کنیم. ان‌شاءالله در آینده بهتر هم بتواند بشود و مؤثرتر.

مجری: این تشکر فکر می‌کنم متقابل است. ما هم قدردان هم‌دلی و همراهی شما عزیزان در فرهنگستان زبان و ادب فارسی هستیم. همکارتان سرکار خانم تهرانی که رابط هستند با برنامه در معرفی کارشناسان، در حضور به‌موقع‌شان و الحمدلله نتایج خوبی هم ما ملموس احساس کردیم در پیامک‌ها و توجهی که مردم دارند و تقویت کردند و تشویق کردند. اینکه بی‌تفاوت از کنار زبان فارسی نگذشتیم. تلاش هم حقیر هم تهیه‌کنندۀ نازنینمان هم تک‌تک دوستانمان هست که در طول برنامه وقتی واژه‌ای را بر زبانمان جاری می‌کنیم تمام سعی‌مان این است که نخستین انتخابمان و توجهمان واژگان فارسی باشد و اگر خدای‌نکرده در طول سال، در طول یک گفت‌وگوی صریح یا در یک کار حسی فی‌البداهه واژه‌ای غیر از زبان فارسی بر دل ما نشسته و بر زبانمان جاری شده پیشاپیش و برای همیشه معذرت می‌خواهیم. چرا که همواره وقتی میراثی کهن مثل زبان فارسی داریم جای ورود بیگانگان واقعاً نیست. 

دکتر حداد عادل: خصوصاً امسال که سال حمایت از کالای ایرانی است و کدام کالای ایرانی، ایرانی‌تر از زبان فارسی. و این زبان فارسی بزرگترین دستاورد ماندگار ایرانیان است در طول تاریخ که این زبان را به‌وجود آورده‌اند، این را رشد داده‌اند و همان طور که کالای ایرانی باید مصرف کنیم، برای کالای ایرانی هم باید نام ایرانی بگذاریم. در واقع من می‌گویم آن کسی که می‌رود سراغ کالای خارجی همان کسی است که علاقه دارد به جای لغت رایج زبان فارسی هم لغت فرنگی استفاده کند. این‌ها از یک ریشه سرچشمه می‌گیرند. 

شما معمولاً روزهای زوج به فرهنگستان وقت می‌دهید و دربارۀ زبان صحبت می‌شود؛ منتها امروز سه‌شنبه است و این استثناء از آن جهت ایجاد شده است که امروز ۲۵ اردیبهشت، همان طور که فرمودید روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و روز پاسداشت زبان فارسی است. دو سال پیش به پیشنهاد شورای فرهنگ عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و تصویب شورای انقلاب فرهنگی، ۲۵ اردیبهشت انتخاب شد با این عنوان که گفتیم. البته ما روز شهریار هم داریم که آن روز بزرگداشت شعر فارسی است، اما امروز بزرگداشت زبان فارسی است. این هر دو روز اعتبار خودش را در تقویم حفظ کرده است. یعنی آن روز هم بحث ویژۀ شعر را می‌کنیم. امروز، عمومی‌تر بحث زبان را می‌کنیم. اما علت اینکه این دو روز باهم یکی شده حق بزرگ فردوسی بر گردن زبان فارسی است. 

فردوسی در هزار سال پیش و بلکه می‌توانم بگویم نزدیک به هزاروچهل سال پیش سرودن شاهنامه را آغاز کرد. او سی سال وقت صرف کرد و به‌قول خودش رنج برد و کاخ بلندی بنا کرد، تأسیس کرد، ایجاد کرد که خشت‌خشت آن از واژه‌های زبان فارسی بود و کاخ استواری بنا کرد که در طول تاریخ از باد و باران گزندی نبیند و نیت او این بود که عجم را به‌قول خودش زنده کند و با این زبان یک ملت را زنده کند و در همۀ این نیت‌ها توفیق پیدا کرد. این گنجینه را در حدود شصت‌هزار بیت برای ما یادگار گذاشت. 

شاهنامه خصوصیات زیادی دارد. اولاً یک کتاب اخلاقی است؛ یک کتاب خردورزی است؛ یک کتاب معنوی و دینی است. زبان عفیفی دارد و هیچ کسی در طول تاریخ از خواندن شاهنامه هیچ انحراف اعتقادی و اخلاقی پیدا نکرده است؛ بلکه هر کس خوانده یک افتخار ملی احساس کرده و یک تعلق خاطری به این سرزمین و به ایران و ایرانی پیدا کرده است. 

و این کتاب، حسنش این است که کتاب همگانی است. یعنی در قهوه‌خانه‌ها مردم می‌نشینند پای صحبت نقال‌ها گوش می‌کنند. من خودم یادم هست که شش هفت ساله بودم در همین خیابان ری تهران یک قهوه‌خانۀ بزرگی بود که من گاهی بیرون در آن قهوه‌خانه می‌ایستادم و می‌دیدم تودۀ مردم، همین کسبه، کسانی که اهل مطالعه هم نبودند نشسته‌اند و یک نقالی دارد اشعار شاهنامه را می‌خواند و این مردم کاملاً می‌فهمیدند و به‌قول شما حس می‌گرفتند. در روستاها مثلاً یکی از سرگرمی‌های مردم در همه جای ایران این بوده که شب‌های زمستان کنار کرسی شاهنامه می‌خواندند و بعضی از پیرمردها بودند در روستاها که اصلاً کل شاهنامه را حفظ داشتند. آن وقت همین کتاب دست‌مایۀ بالاترین و بهترین تحقیقات در دانشگاه‌هاست از باب واژگان زبان فارسی، دستور زبان فارسی و خیلی چیزهای دیگر. حسن دیگر شاهنامه این است که زبانش کهنه نشده است. یعنی با اینکه هزار سال پیش سروده شده است، شما امروز وقتی می‌گویید «توانا بود هر که دانا بود» یا «میازار موری که دانه‌کش است»، همه می‌فهمند. این هم هنر فردوسی را می‌رساند، هم پختگی زبان فارسی را. و شما ببینید پیوند شاهنامه با ورزش باستانی ما را که چقدر نفوذ کرده در همۀ جامعه. این یک جلوه از صد جلوۀ شاهنامه است.

مجری: آیا فرهنگستان، در خارج هم فعالیت دارد یا خیر؟ ارتباطش با مجامع علمی خارج از کشور چگونه است؟ 

دکتر حداد عادل: از این فرصت استفاده می‌کنم در روز بزرگداشت فردوسی و روز پاسداشت زبان فارسی توجه هم‌وطنان عزیزم را به اهمیت زبان فارسی جلب کنم. این زبان یکی از دو رکن هویت ملی ما ایرانی‌هاست. ما دو رکن داریم که یکی اسلام است و مردم این سرزمین را متحد می‌کند و هویت می‌دهد، یکی هم زبان فارسی است. زبان فارسی زبان کهنی است. پدربزرگی داشته و پدری. این زبان نوۀ آن پدربزرگ و فرزند آن پدر است. فارسی باستان، فارسی میانه و فارسی نو. این زبان فارسی ما فارسی نو است که فارسی دری هم می‌گویند. در حدود هزارودویست سال است که در ایران گسترش پیدا کرده و بر طبق یک قرارداد نانوشته مردم ایران این زبان را مناسب تشخیص داده‌اند برای پیوند خودشان. یعنی هر کس در هر جا که بود، زبان محلی خودش را هم داشت، به زبان مادری‌اش هم علاقه‌مند بود، ولی وقتی می‌خواست با یک ایرانی دیگری در جای دیگری تماس بگیرد و ارتباط برقرار کند با زبان فارسی این ارتباط را برقرار می‌کرد. حتی مثلاً حکومت‌هایی که در جای‌جای ایران باهم معارضه داشتند، هر کسی یک گوشه‌ای را گرفته بود و با یکی دیگر می‌جنگید، اما با زبان فارسی باهم حرف می‌زدند. این زبان، یک چنین عامل پیوندی بوده است. مثلاً همین فردوسی در قرن چهارم در غزنه به زبان فارسی شعر می‌گوید. سعدی در قرن هفتم در شیراز شعر او را داخل شعر خودش می‌کند و می‌گوید «چه خوش گفت فردوسی پاکزاد، که رحمت بر آن تربت پاک باد». آن وقت شعر فردوسی را می‌آورد: «میازار موری که دانه‌کش است، که جان دارد و جان شیرین خوش است». زبان محلی سعدی زبانی بوده در شیراز آن موقع که ما امروز نمی‌فهمیم. سعدی به آن زبان با همشهری‌هایش حرف می‌زده، ولی سعدی و فردوسی هر دو به زبان فارسی صحبت می‌کردند. این میراث بزرگی است که ما باید آن را حفظ کنیم و البته حفظش شرایطی دارد، قواعدی دارد، ضوابطی دارد. همه باید همت کنیم، سهل نگیریم مسألۀ زبان را و مثل گوهر عزیزی باید آن را از صدمه حفظ کنیم و مثل چراغی آن را در پناه دست بگیریم که باد و طوفان آن را خاموش نکند.

مجری: زمان کمی تا پایان برنامه مانده آقای دکتر. خیلی سریع به ارتباطتان با مجامع بین‌المللی اشاره کنید. 

دکتر حداد عادل: ما در فرهنگستان با استادان مقیم خارج از ایران، چه ایرانی، چه غیرایرانی که زبان و ادب فارسی تدریس می‌کنند ارتباط داریم. با فارسی‌آموزان، فارسی‌دانان، فارسی‌گویان، چه در تاجیکستان، چه در افغانستان چه در جاهای دیگر مرتبطیم. ولی در جمهوری اسلامی ایران در چند سال اخیر بنیاد دیگری هم تأسیس شده است به نام «بنیاد سعدی». از آن جهت که سعدی آموزگار زبان فارسی است، مخصوصاً با گلستان خودش، ما نام سعدی را روی بنیاد سعدی گذاشتیم. وظیفۀ فرامرزی در زبان فارسی به عهدۀ بنیاد سعدی است. بنیاد سعدی وظیفه‌اش آموزش زبان فارسی در جهان است و گسترش زبان فارسی در جهان. برای کلاس‌های آزادی که در بیش از دویست نقطۀ دنیا ما داریم و همین طور برای سیصد کرسی زبان فارسی که در جهان هست ما سعی می‌کنیم کتاب درسی تهیه کنیم. 

من فقط برای اینکه مردم عزیز ما قلمرو زبان فارسی را و برد زبان فارسی را بدانند عرض می‌کنم که همین امروز با همۀ مشکلاتی که ایجاد می‌کنند فقط در استان پنجاب پاکستان که مرکزش لاهور است، در اطراف لاهور ۱۸۰ هزار دانشجو درس زبان فارسی را اختیاری در برنامۀ درسی دانشگاهشان دارند و سر کلاس زبان فارسی حاضر می‌شوند. حالا شما ببینید این زبان چه جاذبه‌ای داشته، چه شیرینی‌ای داشته، چه حضوری داشته در طول تاریخ و چه سرمایه‌ای است. 

بگذارید من این نکته را عرض کنم که در داستان آرش می‌خوانیم برای اینکه مرز ایران‌زمین را تعیین کند، تیری پرتاب کرد و آنچنان قوت و قدرت خودش را بر سر این پرتاب نهاد که جانش را بر سر این تیراندازی گذاشت که این تیر هر چه ممکن است دورتر برود. من می‌خواهم بگویم تیری که آرش پرتاب کرد، زبان فارسی بود. نمادی است از زبان فارسی. هر جایی زبان فارسی رفته ایران هم رفته. 

من در پایان این فرصت مغتنمی که شما به فرهنگستان دادید می‌خواهم دفاعی از زبان فارسی بکنم. اولاً از برنامۀ شما و خیلی از برنامه‌های دیگر در تلویزیون، در رادیو و صدا و سیما تشکر کنم که وظیفۀ خودشان را نسبت به زبان فارسی انجام می‌دهند. ما هم در فرهنگستان در خدمتشان هستیم. فقط می‌خواهم از بعضی از مجری‌ها و بعضی از تهیه‌کننده‌ها خواهش کنم که زبان فارسی را به‌قول معروف «پاس بدارند». بگذارید یک گلۀ مشخص بکنم. خیلی از مردم مثل من دیشب مسابقۀ فوتبال را تماشا کردند. از اینکه تیم ایران هم برنده شد خوشحال شدیم همۀ ما. در پایان که خبرنگار با آقای سید جلال حسینی زنندۀ گل دوم و کاپیتان یا به‌قول من «سَریار» این تیم صحبت می‌کرد، از او پرسید «شما یک سوپرمنید. قبول دارید که سوپرمنید؟». من می‌خواهم گله کنم از این دوست عزیز که چرا قهرمان نمی‌گویید؟ چرا پهلوان نمی‌گویید؟ چرا کلمۀ «سوپرمن» را وارد زبان فارسی می‌کنید؟ امسال شبکۀ ورزش شما دیدم که برنامه‌ای درست کرده اسمش را گذاشته «ویدئوچک». گفتم ما کلی زحمت کشیدیم به جای ویدئوچک گفتیم بازبینی، شما دوباره این را بردید سر جای خودش. من این گله‌ها را می‌کنم. گله‌های دوستانه، برادرانه. ان‌شاءالله همه دست به دست هم بدهیم و این میراث کهن را نگه‌بانی کنیم.

۲ نظر ۱۵ مرداد ۹۷ ، ۰۶:۰۰

دربارۀ نیما یوشیج

پنجشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۴۳ ق.ظ

زمان پخش: ۲۲ آبان ۹۶

مهمان برنامه: دکتر حسین‌علی رحیمی

لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg نه دقیقه، سه مگابایت

لینک دانلود ویدئوی برنامه (۹ دقیقه، ۵۳ مگابایت)

لینک دانلود از کانال تلگرام



این برنامه بعد از زلزلۀ کرمانشاه بود. در کل خوب بود؛ ولی اینجا هم اون سؤالاتی که به نظرم لزومی نداره پرسیده بشه پرسیده میشه. مثلِ «دکتر، شما چند سالتونه و تا حالا زلزله رو تجربه کردید یا نه». این چنین سؤالاتی در یک بخش ۹ دقیقه‌ای که به معرفی یک شاعر اختصاص داره، مناسب نیست. یه جایی هم مجری می‌پرسه فلان کتاب رو خوندین؟ کتابی که اشعار منتشر نشده و دست‌نوشته‌های نیما هست و فرهنگستان چاپش کرده. بعد یادش می‌افته که عه! اینو فرهنگستان خودش چاپ کرده. بعد دیگه مهلت نمیده دکتر رحیمی توضیح بده و میگه وقت برنامه کمه و خداحافظی. یه نکته هم راجع به جملۀ «در خصوص وجوه و زوایای زبان فارسی با دوستان به گپ و گعده می‌پردازیم» بگم که خب من اولین بارم بود لفظ «گعده» رو می‌شنیدم و نمی‌دونستم چطور بنویسم. و از اونجایی که هر کلمه‌ای «ع» داشته باشه فارسی نیست و هر کلمه‌ای «گ» داشته باشه، عربی نیست، درگیرِ املا و ریشۀ کلمه بودم. ضمن اینکه عرب‌های برخی کشورها گ و چ و پ و ژ رو دارن و فکر نکنیم هر کلمه‌ای اینا رو داشت عربی نیست. خلاصه که گعده املاش اینجوریه و معنی‌ش هم دورهمی هست و در اصل قعده بوده که گعده شده.

* * *

مجری: دیروز بیست‌ویکم آبان‌ماه بود. روزی که در تقویم و تاریخ ما ایرانیان تحت عنوان روز نیما نام‌گذاری شده است. نیمایوشیج، شاعر معاصری که تأثیر بسیار زیادی در اشعار فارسی داشته است. همچنان که ما اصلاً یک سبک از شعر را تحت عنوان «نیمایی» می‌شناسیم و این نشان از اهمیت شعر نیما در دوران معاصر دارد. روزهای زوج ما مهمانانی داریم از فرهنگستان زبان و ادب فارسی که در خصوص وجوه و زوایای زبان فارسی با دوستان به گپ و گعده می‌پردازیم و امروز هم طبق روال همیشگی‌مان و طبق مشی گذشته از جناب آقای دکتر رحیمی دعوت کرده‌ایم. روزهای دوشنبه خدمت ایشان هستیم و ایشان از پژوهشگران خوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی هستند. صبح شما به خیر. خوش آمدید.

دکتر رحیمی: صبح شما هم به خیر. سلام عرض می‌کنم خدمت شما و همۀ مردم ایران.

مجری: برویم سراغ نیما و اشعار نیما و شعر نیما و سبک نیمایی و اینکه ببینیم شما برای ما چه آورده‌اید و چه می‌خواهید بگویید و چه گفتنی‌هایی دارید از اشعار بسیار زیبای نیما.

دکتر رحیمی: خدمتتان عرض کنم که همان طور که شما فرمودید، صد و بیست سال از تولد مردی می‌گذرد که یکی از تأثیرگذارترین و دوران‌سازترین شاعران تاریخ ادب فارسی بوده و تحولی را در شعر فارسی ایجاد کرده است که در دورۀ هزارساله جزو بزرگترین تحولات بوده است. تحولی که نیما در شعر ایجاد کرد در دو بخش قابل بحث است. یکی همانی که شما اشاره فرمودید؛ تحولی که در قالب شعر، در شکل و صورت ظاهر شعر فارسی ایجاد کرد. قالبی را به وجود آورد که به قالب نیمایی معروف شد. اشارۀ خوبی کردید که به نام نیما این قالب شکل گرفت. نیما این بخت و توفیق را داشت که در طول هزار سال شعر فارسی تنها شاعری است که یک قالب شعری به اسمش رقم خورده است. و شاعران بزرگ زیادی ما داریم که این بخت و اقبال را نداشتند. دربارۀ ویژگی‌هایی مانند کوتاه و بلند کردن مصراع‌ها، بحث‌ها فنی است و من خیلی وارد نمی‌شوم؛ اما در بخش دوم، تحول بزرگتری که نیما ایجاد کرد تحولی بود که در نگاه شاعر، در زبان شاعر و در محتوا ایجاد شد. سنت شعر فارسی چیزهایی را غیر از آن قالب، سنت‌های ادبی هم به شعر تحمیل کرده بود. شاعران بزرگی مثل سعدی، حافظ، فضایی در شعرشان بود، توصیفاتی بود که شاعران دوره‌های بعد نمی‌توانستند از آن فضا خارج شوند. غیر از مفهوم، نوع پرداختن به موضوع، نوع بیانشان، زبانشان، حتی وقتی می‌خواهند یک کوه را توصیف کنند، دریا را توصیف کنند، توصیفاتشان، توصیف از حالات خودشان، در تمام این‌ها در دایرۀ تقلید و تکرار شاعران پیشین بوده‌اند. به‌نوعی می‌شود گفت از دریچۀ چشم شاعران گذشته دنیا را می‌دیدند و با زبان آن‌ها حرف می‌زدند. کار بزرگی که نیما کرد، خیلی ساده بخواهیم بگوییم این است که با زبان خودش چیزی که از دریچۀ چشم خودش می‌دید برای مردم عصر خودش سعی کرد بگوید. این اتفاق، اتفاق بزرگی بود. یعنی مثلاً وقتی نیما در شعر می‌گوید: «شباهنگام که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی» دقیقاً آن شاخ تلاجن، درختچه‌ای است که در کوهپایه‌های مازندران می‌روید، را نیما خودش دیده و همانی را که می‌بیند توصیف می‌کند و به زبانی که برای مردم عصر خودش است. حتی در شعرهای اجتماعی خودش این زبان مشترک را با مردم عصر خودش دارد. «آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید، یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان، یک نفر دارد که دست و پای دائم می‌زند»، به هر حال نیما چون در شمال کشور، در مازندران بوده، شاید غرق شدن افرادی را دیده، و توصیفاتی که می‌کند، حتی برای آن منظور اجتماعی از دیده‌های خودش است؛ به سراغ سنت‌های شعر فارسی نرفته است و این اتفاق در شعر خودش هم منحصر نبود. یعنی متوقف نشد در شعر خودش یا حتی شعر نو. این اتفاق بعد از نیما تمام جریانات و قالب‌های شعر فارسی متأثر از شعر نیما و این ویژگی نیما شدند. حتی در غزل، قطعه، دوبیتی، رباعی هم این تحول را ایجاد کردند. چند دهه بعد از نیما غزل نو داریم. غزل نو که شاعر قالب غزل را دارد، اما زبان با این نگاه و با چشم خودش است. یکی از شاعران بزرگ غزل نو استاد محمدعلی بهمنی، در توصیفی که از شعر خودش دارد می‌گوید: «جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است». یعنی آن زبان را. همین شاعر، یعنی استاد محمدعلی بهمنی در این مثال که تأثیرپذیری از دنیای نیما را عرض می‌کنیم، در شعری می‌گوید: «با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو، باشد که خستگی بشود شرمسار تو» در بیتی خودش را به یک کوپۀ قطار تشبیه می‌کند که تنها مانده و می‌خواهد از شهر برود. می‌گوید:

آن کوپۀ تهی منم آری که مانده‌ام
خالی‌تر از همیشه و در انتظار تو
این سوت آخر است و غریبانه می‌رود
تنهاترین مسافر تو از دیار تو

قبل از نیما کمتر شاعری بود که بتواند این مضامین را به این زبان در شعر بیاورد. تلاش‌هایی قبل از نیما شد در شعر سبک هندی که زندگی و عصر خودشان را بیاورند؛ اما متوقف شد. یا در شعر دورۀ مشروطه که تحولاتی ایجاد شده بود. اما نتوانست به آن شکلی که نیما به آن سامان داد سامان بدهد.

مجری: کتابی اخیراً از نیمایوشیج تحت عنوان «صد سال دگر» فکر می‌کنم منتشر شد که گفته‌اند اشعاری است از نیما که تا به حال منتشر نشده است. کتاب را خوانده‌اید؟ نظرتان چه بود؟

دکتر رحیمی: بله تا حدودی خوانده‌ام. اتفاق مهمی که در اینجاست، جدای از شعرها این است که به هر حال نیما شاعر دوران‌ساز ماست. اینکه چگونه نیما، نیما شده است و شعر نو این تحول را پیدا کرده است خیلی اهمیت دارد. دست‌نوشته‌های نیما چند سال پیش از طرف فرزند ایشان در اختیار فرهنگستان زبان فارسی قرار گرفت. ناشر کتاب، فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود. بعد آمدند این اسناد را از شعرهای منتشر نشدۀ نیما، داستان‌ها، نمایش‌نامه‌ها، نامه‌ها و هر چه بود بررسی کردند، طبقه‌بندی کردند، بخشی از آن شعرها تقریباً بعد از شصت سال از درگذشت نیما در این کتابِ «صد سال دگر» به همت آقای دکتر اولیایی مقدم و آقای دکتر رضوانی چاپ شد. بخش‌های دیگری هم ان‌شاءالله در آینده چاپ خواهد شد.

۲ نظر ۰۲ فروردين ۹۷ ، ۰۷:۴۳

دربارۀ قیصر امین‌پور

چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۳۴ ق.ظ

زمان پخش: ۸ آبان ۹۶

مهمان برنامه: دکتر حسین‌علی رحیمی

لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg یازده دقیقه، سه مگابایت

لینک دانلود ویدئوی برنامه (۱۱ دقیقه، ۳۹ مگابایت)

لینک دانلود از کانال تلگرام



سه دقیقۀ اول این قسمت رو مجری اختصاص داده به مقدمه‌چینی و اگر از پرسش‌های وسط بحث و وای من چقدر فلان شاعرو دوست دارم های مجری صرف‌نظر کنیم، واقعاً انصاف نیست یکی رو دعوت کنی که مثلاً ده دقیقه راجع به موضوعی صحبت کنه و اون فرد تهش پنج دقیقه هم نتونه حرف بزنه. نمی‌دونم من به‌شخصه کم‌حوصله‌ام و دوست دارم سریع بریم سراغ اصل مطلب یا واقعا لزومی نداره ابتدای برنامه مجری از اعتمادبه‌نفس و شانس صحبت کنه تا برسه به افزایش اطلاعات عمومی و ادبی که حرفش رو گره بزنه به بحث اون روز. اگر زمان کافی برای چنین مقدماتی باشه، ایرادی نداره؛ ولی وقتی مدام به مهمانان گوشزد می‌شه وقت برنامه کمه، پس حداقل بحث رو به حاشیه نبریم که توی این فرصت اندک، دانش بیشتری رو کسب کنیم. در مورد محتوای بحث هم نظرم اینه که برای کسی که هیچ شناختی از قیصر امین‌پور و شعرهاش نداره، بحث مفید و جالبیه. ضمن اینکه دکتر رحیمی از شاگردان ایشون بوده و شاید حرف‌های یک دانشجو دربارۀ استادش شنیدن داشته باشه. و خوشبختانه بین اساتیدی که دعوت میشن به برنامه، دکتر رحیمی جزو کسانی بوده که وقتی بحثش رو آغاز می‌کنه یک‌نفس ادامه میده تا رشتۀ کلامش پاره نشه و این برنامه هم جزو برنامه‌هایی بوده که بحثش نیمه‌تمام نموند. هر چند اگر فرصت بیشتری بود، نکات بیشتری گفته می‌شد.

* * *

مجری: امروز روز بزرگداشت قیصر امین‌پور است و ما بد ندیدیم در بخش فرهنگستان «صبح به خیر ایران» گریزی بزنیم و کمی دربارۀ این شاعر نام‌آشنا صحبت بکنیم. به همین جهت از یکی از کارشناسان محترم حوزۀ ادبیات دعوت کرده‌ایم که تشریف بیاورند. ایشان دکترای ادبیات فارسی دارند و کلی حرف دارند دربارۀ قیصر امین‌پور بزنند. من می‌خواهم سنت‌شکنی کنم، سکوت کنم که ایشان خودشان، خودشان را معرفی کنند.

دکتر رحیمی: به نام چاشنی‌بخش زبان‌ها، حلاوت‌بخش معنی در بیان‌ها. سلام و صبح به خیر عرض می‌کنم خدمت همۀ مردم ایران، مجریان و دست‌اندرکاران برنامۀ خوب «صبح به خیر ایران». بنده رحیمی هستم از گروه فرهنگ‌نویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی. امروز هشتم آبان سالروز درگذشت مرحوم دکتر قیصر امین‌پور، نویسندۀ معاصر، مدرس دانشگاه، عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی و یکی از تأثیرگذارترین شاعران دورۀ انقلاب اسلامی ایران است.

مجری: اولین سؤال، به قیصر امین‌پور چنین لقبی داده‌اند: یکی از تأثیرگذارترین شاعران معاصر. چرا؟ قیصر امین‌پور شعرش چه ویژگی‌ای داشته؟ چه خاصیتی داشته که نوجوان هم می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند؟ یک دکترای ادبیات هم می‌تواند با شعرش ارتباط برقرار کند و عوام هم می‌توانند شعر قیصر امین‌پور را بخوانند و حظ ببرند.

دکتر رحیمی: من چند نکته را دربارۀ شخصیت و شاعری قیصر امین‌پور خدمت شما و بینندگان محترم عرض می‌کنم؛ در مجموع این‌ها به جواب سؤال شما هم می‌رسیم. اولین نکته نزدیکی عالم شعر قیصر امین‌پور به شخصیت خود ایشان بود. عالم شعر یا در واقع عالم اثر یک هنرمند و نویسنده یک مقوله است و شخصیت و عالم وجودی‌اش یک مقولۀ دیگر. در بین شاعران و هنرمندان نسبت‌های متفاوتی بین خودشان و اثرشان است. قیصر امین‌پور قطعاً یکی از شاعرانی بود که شاید بیشتر از بسیاری از هم‌عصران و هم‌نسلانش، شعرش به خودش و خودش به شعرش نزدیک بود. این نزدیکی به‌گونه‌ای بود که تمام وجود قیصر را می‌شد گفت شعرش گرفته است. و شما قیصر امین‌پور را در هر حالتی و در هر نمایی می‌دیدید، قیصر امین‌پور شاعر بیشتر به چشم می‌آمد. من حدود بیست و چند سال پیش این افتخار را داشتم که دانشجوی کلاسشان بودم. قیصر امین‌پور در کلاس‌های دانشگاه، ادبیات معاصر نظم، ادبیات معاصر نثر، نقد ادبی و درس‌هایی در این حوزه را درس می‌دادند. درس‌هایی که ایشان می‌گفتند، به جهت اینکه قیصر امین‌پور خودش در متن و بطن ادبیات انقلاب شکل گرفته بود و حضور داشت و از جریان‌های فکری، فرهنگی و حتی جریان‌های غیرادبی، جریان‌های اجتماعی ایران معاصر ما، بسیار آشنایی و اشراف خوبی داشت، کلاس‌های او کلاس‌های بسیار پرباری بود. اما وقتی قیصر امین‌پور وارد کلاس می‌شد، دکتر امین‌پورِ استاد دانشگاه تهران نبود که به جمع شاگردانش می‌آمد، قیصر امین‌پور شاعر بود که به میان طرفدارانش می‌آمد و بچه‌ها در واقع طرفدارانش بودند؛ دانشجویانش نبودند. در درس دادنش، حتی در امتحان گرفتنش آن قیصر امین‌پور شاعر را ما می‌دیدیم.

مجری: شخصیت قیصر امین‌پور بوده که در شعرهایش متبادر شده؟

دکتر رحیمی: بخشی از آن شخصیت قیصر امین‌پور بود. سهراب سپهری یک شعری دارد، می‌گوید: ساده باشیم چه در باجۀ یک بانک، چه در زیر درخت. قیصر امین‌پور از شاعرانی بود که همواره شاعر بود، چه در باجۀ یک بانک، چه در زیر درخت. نقل قولی از شادروان سید حسن حسینی که من نقل به مضمون می‌کنم. ایشان می‌گفتند قیصر امین‌پور وقتی با یک چای پذیرایی می‌کند از شما، همان ظرافت و لطافتی در او هست که در شعرش هست و در نثرش هست. این آمیختگی عجیب شخصیتش با شعرش و تأثیرپذیری شعر و شخصیتش یکی از نکاتی است که قیصر امین‌پور شخصیت محبوبی بود. کمتر کسی بود که حضور قیصر امین‌پور را درک کند، سر کلاسش بنشیند، با هر سلیقۀ ادبی، اندیشه و فکری و شیفتۀ شخصیت قیصر امین‌پور و دوستدارش نباشد. یکی از جلوه‌های این دوستداری و جاذبۀ شخصیتی‌اش این بود که در هنگام درگذشتش هم افراد مختلفی از قشرهای مختلف، طرز تفکرهای مختلف، رنگ‌ها و لباس‌های مختلف در مراسم تشییعش بودند؛ که همۀ آن‌ها قیصر امین‌پور را شاعر خودشان می‌دانستند و در سوگ از دست دادن شاعر خودشان اندوهناک بودند.

مجری: فارغ از اینکه فرمودید شخصیت قیصر امین‌پور بوده که در اشعارش متجلی شده، قیصر امین‌پور اشعارش روی نوجوان‌ها خیلی تأثیرگذار بوده. یعنی نوجوان‌ها ارتباط خیلی خوبی با اشعار قیصر امین‌پور برقرار کردند. این را چه طور تفسیر می‌کنید؟

دکتر رحیمی: مرحوم قیصر امین‌پور یک دورۀ طولانی و یک بخشی از زندگی خودشان را وقف نوجوانان کرده بودند؛ در دوره‌ای که سروش نوجوانان برای نوجوانان قلم می‌زدند، شعر می‌سرودند. کار کردن برای نوجوانان، نوشتن برای نوجوانان سخت است به این خاطر که دایرۀ واژگان آن‌ها محدودتر است و این ممارست و تمرین، توانی به قلم قیصر امین‌پور و به زبان او داده بود، که در شعرهایی که برای غیر از نوجوانان هم می‌سرود، سادگی و توان ارتباط خوب با مخاطب دیده می‌شد. قیصر امین‌پور شاعری بود که ادیب هم بود. یعنی مدارج آموختن ادبیات فارسی را مرحله‌به‌مرحله طی کرده بود، اشراف کاملی به متون ادب فارسی داشت، درس‌هایش را خوب خوانده بود و این اشراف کامل را داشت. اما این اشراف باعث نمی‌شد که زبانش از زبان مردم دور شود. و یکی از شاعرانی بود که ضریب نفوذ بالایی در میان جوانان و مخاطبان خودش داشت. و این هر چه بیشتر هم می‌گذشت، کلامش صیقلی‌تر و رام‌تر می‌رفت. به‌گونه‌ای که به زبانی دست پیدا می‌کرد که ساده‌تر از آن گفتن بسیار دشوار است. و مثل او گفتن هم بسیار دشوار است؛ که ادبا به آن سهل و ممتنع می‌گویند.

مجری: شما که از شاگردان دکتر قیصر امین‌پور بودید، هیچ موقع نپرسیدید چرا نرفتند سراغ اشعار بی‌وزن؟ این سؤال برای خودتان ایجاد نشده بود هیچ وقت؟

دکتر رحیمی: هر شاعری، گرایش‌ها و سلیقه‌ها و سابقۀ مطالعاتی که دارد، علایق خودش را در سمتی می‌بیند و می‌بینید که در اینجا موفق‌تر است احتمالاً. من یک نمونۀ کوتاهی از شعر قیصر را خدمتتان عرض می‌کنم. شعری بسیار استوار و رسا که تک‌تک جملاتش را اگر نگاه کنید، ساده‌تر از این نمی‌شود گفت.

قطار می‌رود، تو می‌روی، تمام ایستگاه می‌رود
و من چقدر ساده‌ام که سال‌های سال در انتظار تو، 
کنار این قطار رفته ایستاده‌ام 
و همچنان به نرده‌های ایستگاه رفته تکیه داده‌ام.

۵ نظر ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۳۴