آیا فارسی بیکلاس است؟
این پست، متن صحبتهای آقای باقری در همایش مجازی مدرسۀ توسعۀ پایدار هست. این همایش هفتم اسفند برگزار شد. صحبتای ایشون بهنظرم جالب و مفید بودن گفتم پیادهش کنم که شما هم استفاده کنید. مدت سخنرانیشون نیم ساعت بود:
به نام خدا. من زبان فارسی را پاسداری میکنم، چون که دارم روز و شب ویراستاری میکنم. میکنم اقدام لازم را علیه «برعلیه»، هر کجا گنجشک میبینم قناری میکنم. سلام به همۀ شرکتکنندگان گل. قبل از شروع صبحتها از شما میخواهم باهم نرمش کنیم تا خستگی از تنمان برود و ذهنمان آمادهتر شود.
خب. میخواهم دربارۀ این صحبت کنم که فارسی بیکلاس است یا نه؟ عمداً هم از واژۀ «کلاس» استفاده کردهام که انگلیسی است. بخش اول، «فارسی در تولید ملی». آیا فارسی در تولید ملی باکلاس است یا نه؟ فرض کنید میرویم از یک مغازه چیزی بخریم. محصول ایرانی است. یعنی یک شرکت ایرانی آن را تولید کرده. در ایران تولید شده. خریدار ایرانی است، بازار ایرانی است، فروشنده ایرانی است، واحد پول و زبان معامله هم ایرانی است. فرض کنید میخواهیم اسباببازی بخریم، شامپو بخریم، یا مایع دستشویی. همۀ اجزای خریدوفروش ایرانی است. ولی یک دفعه میبینیم زبان بستهبندی خارجی است. چون فارسی بیکلاس است. مثلاً شامپوی «صحت» را ببینید که یک محصول ایرانی است. اتفاقاً آقای سروش صحت هم اینجا هستند. روزبهروز لوگوی فارسی این محصول کوچکتر و لوگوی انگلیسی بزرگتر میشود. مثال دیگر دهانشویهای است که تصویرش را میبینید. تولید داخل است. طراح آن در وبسایت این شرکت با دقت و ظرافت دربارۀ طراحی و عناصر دیگر محصول صحبت کرده اما نام محصول را انگلیسی انتخاب کرده است. نام انواع لامپ، روغن موتور، کیک، بیسکوییت، همبرگر، کود گیاهی و عسل هم همینطور. من نگرانم که کمکم بیسکوییت مادر هم به مادربیسکوییت تبدیل شود. سال نودونه من کشف کردم که نام بانک دی هم انگلیسی است و ربطی به ماه دی و دی بهمعنای دیشب ندارد. یک بار در وبگاهش به نام انگلیسی بانک دقت کردم و دیدم day نوشته شده که بهمعنی روز است. حتی در اسباببازی کودکان هم زبان فارسی بیکلاس است. اینجا شما اعدادی را میبینید که برای آموزش بچههاست. اعداد انگلیسی را بالاتر قرار دادهاند. هر سال در خیابان وصال یک نمایشگاه اسباببازی برگزار میشود. من یک بار یک توپ نرمی خریدم و سال بعدش هم تصمیم گرفتم بخرم. هیجانانگیز و جالب بود و آسیبی هم به محیط نمیزد. سال بعد همان توپ را پیدا کردم، ولی جعبۀ جدید، سرتاپایش انگلیسی شده بود. از فروشنده دلیلش را پرسیدم. گفت بنکدارها (پخشکنندههای عمده) که رگ خواب و نبض بازار دست ایشان است اینطور به ما تحمیل میکنند. همان سیاستگذاریهای مخفی است که آقای صالحی هم اشاره کرد. اگر فارسی بنویسیم بنکدارها نمیخرند. ایشان که قرار است عمده بخرند، نمیخرند. بعد هم من و شما که یکیدوتا میخریم ترجیحمان کالایی است که انگلیسیتر باشد. این کار دلایل و ریشههای مختلفی دارد. اینجا ما به واکاوی ریشهها نمیپردازیم. فعلاً این قصه را بهصورت کلان میبینیم. ما در تولید ملی زبانمان را میفروشیم تا بیشتر بفروشیم. از نظر احساسی مایۀ شرم است، از نظر عقلانی و منطقی هم به توسعه و پایداری فرهنگ و اقتصادمان لطمه وارد میکند.
بخش دوم، «فارسی در زندگی» است. پنجاهوپنج درصد زبان فارسی الان ما عربی است. همین الان و همین صحبت من را اگر پیاده کنند و واژههای فارسی و عربیاش را بشمارند احتمالاً پنجاهوپنج درصد عربی است. اگر تمام متنهایی که امروز چاپ میشود را بهصورت پیکره به ابزارهای دادهکاوی بدهند، پنجاهوپنج درصد، عربی است و پنج درصد انگلیسی و چهل درصد فارسی. اینکه چرا بیشتر روی انگلیسیها حساسیت داریم، سؤالی است که فعلاً گوشۀ ذهنتان باشد. این مثالها را ببینید: اِلِمان، هندل، مال، جوین، ران، هایپر، لفت دادن، پروموت، مینیهایپر، اُکی، استارت، سیتیسنتر، لِوِل، فودکورت، گیفت، تایم، آنتایم، فاینال، آف، آنتراکت، اکسپت، سِیل (sale). مادرخانم بنده میگفت سال 1337 مدرسه میرفت. میگفت ما به زنگ تفریح و استراحت، زنگ سیاحت میگفتیم. الان آنتراکت میگویند. یکی از دوستان خانوادگی تعریف میکرد که رفتم مغازه کنسرو بگیرم. فروشنده گفت اینها ایزیاپن هستند. پرسیده بود یعنی چه؟ فروشنده توضیح داده بود که یعنی بهآسانی و به این صورت باز میشوند. او هم خریده بود. بعداً که خواسته بود دوباره بخرد به فروشنده گفته بود از این کنسروهای ایزیلایف میخواهم. به جای در ایزیاپن و پیلآف میتوانیم بگوییم در آسانبازشو و بدونپیل.
ما در واکنش به بسیاری از کنشهای روزمره از واژۀ «مرسی» استفاده میکنیم. فعلاً فرانسوی بودن مرسی را فراموش کنید و فکر کنید فارسی است. نکتهای که دربارۀ مرسی میخواهم بگویم این است که دارد کلیشه میشود. یعنی ما در موقعیتهای گوناگون، همیشه از «مرسی» استفاده میکنیم. «سپاس» هم اگر اینطور بود باز هم همین نظر را داشتم. ذهن ما تنبل شده و زبان ما از تنوع افتاده. جواب حالت خوبه، تبریک میگم، بفرمایید میل کنید، خسته نباشی، اینم بقیۀ پولتون، برات فرستادم و شاخهگل هدیه به شما، مرسی است. همۀ اینها را با مرسی جواب میدهیم. در جواب امیدوارم زود خوب بشید، وایستا میام دنبالت، پاسخ سؤالتون اینجاست، آقا من حساب میکنم، خانم جزوهتون رو آوردم، من باهاش حرف میزنم، کیف پولتون افتاد را هم با مرسی پاسخ میدهیم. این «مرسی» کارمان را راه میاندازد و اگر این مثالها را ادامه میدادم تا صد موقعیت دیگر هم میتوانستم بنویسم. مرسی اولین واژهای است که برای تشکر به ذهنمان میرسد. یک بار به یکی از بچههای فامیل شکلات دادم. مادرش گفت به عمو بگو مرسی. گفتم خانم چرا مرسی؟ گفت اگر بگوید دستت درد نکند خسته میشود. بچهای که با دستت درد نکند گفتن خسته شود، فردا جورابش را هم نمیتواند بشوید. حالا بیایید پاسخهای متنوع را باهم ببینیم. به جای مرسی بگوییم دم شما گرم، خیلی خوب بود، تشکر، حسابی چسبید، عاقبت بهخیر شی، فدای قدت، زندگیات پربرکت، شما بزرگوارید، دستت طلا، دستت درست، دستمریزاد، دستت درد نکنه، چه خوشرنگوعطر، قربون محبتت، خدا از بزرگی کمتون نکنه، بسکه گلی. ببینید شأن زبانی «شما بزرگوارید» با شأن زبانی «فدای قدت» متفاوت است. وقتی ما این تنوع را داریم چرا همیشه و همه جا بگوییم مرسی؟ به دوست صمیمیمان بگوییم فدای قدت و در فضای رسمی و جدی بگوییم شما بزرگوارید. من از برنامۀ خندوانه تشکر میکنم که به جای مرسی سپاس را رایج کرد، اما باز هم خوب نیست همیشه و همه جا بگوییم سپاس. متنوع جواب دهید. به جای تشکر بابت چای بگویید خیلی چسبید، هوس کرده بودم، چه چای خوشرنگی. نکتۀ جالب دیگر حسآمیزی واژههاست. در نمونههای بالا به واژههای گرم، طلا، دست، چسبید، عاقبتبهخیر، رنگوعطر، قد، پربرکت، خدا، بزرگی، بزرگوار و گلی دقت کنید. ببینید چقدر خردهفرهنگ در این واژهها هست. ما تمام اینها را با تشکر و مرسی و سپاس از بین میبریم و از امکانات و توانمندیهای زبان فارسی استفاده نمیکنیم. آقای ابوالحسن نجفی در کتابش میگوید ما طی این هزارودویست سال با «خوش»، چهارصد کلمۀ جدید مثل خوشرنگ و خوشعطر و خوشبو و... ساختهایم. اما حالا برای اینکه نشان دهیم باکلاستریم زبانمان را میفروشیم.
بخش سوم، «فارسی در علم» است. دوتا مثال میزنم: «قبل از اینکه پروداکت جدید رو پروموت کنید توی ادورتایز، باید شلفها پر باشه.». این عین جملهای است که من در کلاس مارکتینگ! (بازاریابی) از یک استاد دانشگاه تهران شنیدم. آن موقع معنی شلف را نمیدانستم. از بغلدستیام پرسیدم، او هم نمیدانست. از چند نفر دیگر هم پرسیدم، نمیدانستند. منظور آن استاد این بود که قبل از اینکه محصول جدید را تبلیغ و فراگیر کنید، باید قفسههای مغازهها پر باشد. مثال شکستخوردهاش بستنی چیلی (تند) بود. این بستنی تبلیغ میشد ولی در هیچ قفسهای دیده نمیشد. مثال دیگر، از رشتۀ حقوق است. «بهاسقاط کافّۀ خیارات ولو خیار غبن فاحشاً کانَ أو افحش!». در خرید یا اجارۀ خانه احتمالاً این بند را دیده باشید. من چون حقوق خواندهام، با این فضا آشنا هستم، و البته فراری هم هستم از حقوق و وکالت. یکی از دوستان برای ثبت قرارداد دنبال وکیل بود و من یکی را معرفی کردم. تشکر کرد و گفت «عجب وکیل خوبی، یک بند در قرارداد نوشته که آدم نمیتواند بخواند. ماشالا چه سوادی دارد.». گفتم چه نوشته بود؟ گفت نمیدانم. نوشته بود باسقاط کافه؟ گفتم میدانی این معنیاش چیست؟ یعنی شما هر گونه اختیاری برای لغو قرارداد را از دست دادی. یعنی اگر احساس کردی که ضرر میکنی نمیتوانی قرارداد را لغو کنی. تازه این ضرر چه معمولی و فاحش باشد چه بسیار زیاد باشد و افحش، باز هم نمیتوانی لغو کنی.
زبانهای باکلاس برای ما ایرانیان از ابتدا تا دوران مشروطه زبان عربی بود. از مشروطه تا انقلاب، زبان فرانسوی بود و از انقلاب تاکنون زبان انگلیسی. عمر زبان فارسی هزارودویست سال است. این فارسی که به فارسی دری معروف است در ایران، تاجیکستان و افغانستان رایج است. این زبان در ایران و افغانستان به خط عربی نوشته میشود. خط عربی در بیستویک کشور عربی هم استفاده میشود ولی تاجیکستان خط روسی دارد. خط را با زبان اشتباه نگیرید. مثلاً زبان ترکی به خط لاتین نوشته میشود. یاخچی را yaxci مینویسند. اسلام، هزاروچهارصد سال است که به ایران آمده ولی در ابتدای ورود اسلام به ایران، زبان رسمی ایران فارسی نبود. برای همین میگویم هزارودویست سال. اصلاً آن موقع ایران حکومت مرکزی نداشت. تا اینکه یعقوب لیث صفاری در ایران در مقابل عباسیان که تلاش میکردند عربی را در ایران رواج دهند، حکومت مرکزی تشکیل داد و زبان فارسی را زبان رسمی ایران کرد. یعقوب لیث با اینکه سیستانی بود نزدیک دزفول فوت کرد. فردی بسیار منصف، ایراندوست و جنگاور بود. ما در زبان فارسی به همان اندازه که وامدار و مدیون فردوسی و سعدی هستیم، وامدار و مدیون یعقوب لیث صفاری و سرداران نظامی هم هستیم. این سرداران، زمانی که مغولها و ترکان عثمانی به ایران حمله کردند یا وقتی متفقین ایران را گرفتند، در هشت سال جنگ تحمیلی ایران و در نتیجه زبان ایران را نگهداشتند. صدام اگر ایران را میگرفت زبان ما عربی میشد. الان چیزی از همان چهل درصد فارسی که در ابتدا گفتم هم نمیماند. نهتنها واژهها، بلکه نحو زبان هم عربی میشد. زبان باکلاس برای ما ایرانیان از ابتدا تا دوران مشروطه زبان عربی بود. زبان فارسی که حافظ و سعدی به آن شعر سرودهاند زبان شعر و زبان عشقورزی و حال ما بوده و در عرصههای جدی و علمی مانند ریاضی و هندسه و نجوم، کتابها به زبان عربی نوشته میشد. مردم قراردادهایشان را به زبان عربی مینوشتند. ابوریحان بیرونی دو جا در کتابهایش از زبان فارسی بد گفته است. ابن سینا هم کتابهایش را به عربی مینوشت و فقط همین دانشنامۀ علایی را به فارسی نوشته است. دستور زبان عربها را ایرانیان نوشتهاند. واژههای دستور زبان فارسی، عربی است. واژههایی مانند فعل، فاعل، مفعول، حرف. واژههای ریاضی مانند ضلع، قطره، وتر، مستطیل، مثلث، متساویالساقین، متساویالاضلاع و دایره عربی هستند. ما هیچ وقت به زبان فارسی افتخار جدی نکردیم و هیچ وقت به خودمان برنگشتیم. همیشه در سطوح بالا، در سطوح علمی و حقوقی و فنی، زبانی جز زبان فارسی دارای شأن بالاتر بود. در حال حاضر در علمورزی، در انتخاب نام مغازه و نام محصول زبان انگلیسی در اولویت ماست. افرادی که میگویند زبان فارسی جلوی توسعه را میگیرد، به این سؤال پاسخ دهند که در این هزاروچندصد سال، کی زبان فارسی برای ما جدی بوده که بتواند جلوی توسعۀ ما را هم بگیرد. اصلاً دلیل توسعه نیافتن ما این بوده که به زبانمان اهمیت ندادیم. با ریشۀ خود مهربانتر باشیم.
ولی خوشبختانه اوضاع زبان فارسی در پهنۀ وب خوب است. زبان فارسی از نظر حجم محتوا در دنیای وب در رتبۀ ششم قرار دارد. این قدرت وبلاگنویسان ایرانی و توسعهدهندگان شبکههای ایرانی را نشان میدهد. در محتوا ما از فرانسوی و آلمانی و چینی و ژاپنی بالاتریم. انگلیسی شصت درصد کل پهنۀ وب را گرفته و بعد از انگلیسی، روسی با هشت درصد و بعد هم اسپانیایی و ترکی و فارسی با سه درصد محتوا. فارسی در رتبۀ پنجم است. زبان فارسی در ویکیپدیای فارسی 770هزار مقاله دارد که رتبۀ 1 بین 30 زبان خاورمیانهای است و رتبۀ 19 بین 270 زبان دنیا. این آمار تولید محتوا بسیار امیدبخش است. بعضی از متنها گرچه ممکن است کپی یا ترجمه باشد، اما ارزشمند است. این آمار از سایت w3techs.com که سایت معتبری است گرفته شده است. سعی کنید ایمیل و نام شبکههای اجتماعیتان را فارسی کنید. فیسبوک برای اولین بار در فارسیسازی واژههایش، پسند و گاهنما و فرسته و برونرفت را استفاده کرد. هنگام خروج، به جای اینکه بپرسد آیا برای خروج مطمئناید میپرسید آیا دلاستوارید؟ اگر ویندوزتان را فارسی کنید تقویم و تاریخ تمام فایلهایتان شمسی میشود.
اما آسیبهایی هم در فضای وب وجود دارند که زبان فارسی را تهدید میکنند. این آسیبها عبارتاند از: دشوارنویسی، نایکدستی، غلطهای ویرایشی، طولانینویسی، زبان ناآدمیزاد، ابزار خاص بودن، بیگانهزدگی و... . سعی کنیم زبانمان را متنوع و زایا کنیم. کاربران بیاعتنا به زبان فارسی نباشیم. منشأ اثر باشیم. فارسی را بهتر پاس بداریم، به فارسی اقبال نشان دهیم و با فارسی همدم و رفیق باشیم تا ایران نه مرزهای سیاسی گذشتهاش را بلکه افتخارهای ارزشمندی که درخور آن است را دوباره به دست آورد. و شعارمان این باشد که من زبان فارسی را پاسداری میکنم.