آواچه - ۳۶ (واحد شمارش، حشوانگاری)
دانلود آواچۀ شمارۀ ۳۶ «ویراستاران»: ۲ مگابایت، ۵ دقیقه
متن فایل صوتی:
واحدهای شمارش را مرور کنیم: دستگاه، طاقه، رأس، تخته، توپ، قواره، قبضه، قرص، شاخه، حلقه، رشته، زنجیر، سر، نفر، تن...
واحد شمارش آن کلمههای خاصی است که بین عدد و معدود، بین صفت شمارشی و موصوف یا بین چند و چندین که صفت مبهم هستند و موصوفشان میآید. مثلاً چند جلد کتاب، پنج جلد کتاب. نمیگوییم پنج طاقه کتاب.
آمدن واحد شمارشی و نیامدنش هر دو درست است. یعنی شما نگویید «رأس» در «پنج رأس گوسفند» حشو است، چون «پنج گوسفند» هم میگوییم. حشو مترادف بیجا را میگویند. اینها مترادف نیستند و همانجور که آمدنشان درست است.
نیامدنشان هم درست است. در متنمان یکدست عمل میکنیم. یعنی اگر اینجا گفته بود «پنج رأس گوسفند» و در همان سطر مثلاً گفته بود «پنج درخت»، بهتر است برای «پنج درخت» هم بیاورید «پنج اصله درخت». اگر کنار همدیگر بود، در یک مبحث بود، در یک حالت بیانی بود، بهتر است همهشان یا واحد شمارش داشته باشند یا واحد شمارش نداشته باشند.
چند واحد شمارش مشهور را باهم مرور کنیم:
«اصله» برای درخت است. مثال: سه اصله درخت.
«باب» برای خانه، کاروانسرا، دکان و مغازه است. مثال: دو باب خانه، سه باب مغازه، چند باب کاروانسرا.
«تخته» برای برای فرش و پتو است. مثال: یک تخته قالی، یک تخته پتو. یک تختهاش کم است.
«تن» برای انسان است. بهجای «نفر» میآید. مثلاً صد تن، دهها تن.
«توپ» برای پارچه است. مثال: سه توپ کرباس، دو توپ فاستونی.
«قواره» برای پارچهای است که برای یکدست لباس کافی است. مثلاً چهار قواره پارچه، یعنی چهار تا تکه پارچهای که هرکدامش برای یکدست لباس کافی هست. همینطور «طاقه» هم برای پارچه است. مثال: دو تا طاقه پارچه بهمعنی یک توپ کامل پارچه است.
«قبضه» برای اسلحۀ سبک بهکار میرود. مثال: چهار قبضه تفنگ، سه قبضه شمشیر.
«قرص» برای نان است. مثال: نه قرص نان.
«شاخه» برای لوسر است (یا لوستر؛ ما در زبان فارسی لوستر میگوییم). شاخه برای سیم هم هست. مثلاً سه شاخه سیم، دو شاخه لوستر.
«رشته» برای گردنبند و دستبند است، همینطور برای قنات و چاه. البته «حلقه» را هم ممکن است برای چاه بگویند. مثال: دو رشته چاه، سه رشته گردنبند، دو حلقه چاه.
این را شاید ندانید که واحد شمارش فیل «زنجیر» است. مثلاً سه زنجیر فیل. حالا زنجیر چهطور به فیل میخورد خدا میداند.
«سر» برای انسان است. مثال: پنج سر عائله. پس برای انسان «سر» بهکار میرود، «نفر» بهکار میرود، و «تن» هم بهکار میرود. البته نفر هم برای انسان است هم برای شتر. شباهتی هم بین اینها نیست. مثلاً ده نفر کارگر، سه نفر شتر.
«دوجین» برای بستۀ دوازدهتایی است. مثال: دوجین قرقره، چهار دوجین جوراب، یک دوجین قرقره، یک دوجین یعنی دوازده تا. یک بستۀ دوازدهتایی باهم. چهار دوجین یعنی چهار تا دوازده تا.
«عراده» برای توپ جنگی است.
«قلاده» برای سگ و شیر و حیوانات وحشی است.
«جلد» یا «مجلّد» برای کتاب و دفتر است. مجلد را امروزه دیگر نمینویسیم، چون مخاطب عام ممکن است آن را نفهمد. جلد هم کافی است، هم خوب است. فقط اگر مجلّد را نوشتید برایش تشدید هم بگذارید که لااقل مخاطب بتواند بهتر بخواند.
«دهنه» برای مغازه و دکان است.
کشتی و هواپیما و هلیکوپتر با چه میآیند؟ «فروند»
برای ظرف و قاشق و اینها «دست» میآید و البته دست، ششتایی آنها را میگویند. پس دوجین، دوازدهتایی است و دست، ششتایی است. پس یک دست قاشق یعنی شش تا قاشق. دست برای لباس هم بهکار میرود، ولی منظور شش تا نیست. مثلاً سه دست لباس یعنی سه تا لباس. برای اتومبیل و رادیو و تلویزیون و موتور و این وسایل فناورانه از «دستگاه» استفاده میکنیم. مثال: سه دستگاه اتومبیل، چهار دستگاه رادیو.
اما بهجای همۀ اینها ما در فارسی محاورهای از «تا» استفاده میکنیم. در متنهای صمیمیتان هم میتوانید از «تا» استفاده بکنید. اما در متنهای رسمی و جدی و خیلی مهم بهتر است واحدهای شمارش را بیاوریم یا اصلاً نیاوریم و بگوییم سه هواپیما، نه سه تا هواپیما.