آواچه - ۴۶ (موضوع ریز، نویسندگی، موضوع)
دانلود آواچۀ شمارۀ ۴۶ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۴ دقیقه
متن فایل صوتی:
موضوع نوشتهات را تا میشود، «ریز» برگزین.
کاش هریک از ما فقط یک مشکل کوچک را در عالَم حل میکرد. کاش «کلانگشا» نبودیم!
موضوع نوشتۀ ما چه ویژگیای باید داشته باشد؟ فقط یک ویژگی کافی است.
موضوع نوشته مهم نیست جذاب باشد و مهم نیست تکراری باشد یا نه. مگر در عالم کم به مطلب تکراری، کم به موضوع تکراری پرداخته شده است؟ نه. پس چرا باز هم خوانده میشود؟
درباره موفقیت؛ یک کتاب بس است، دو تا کتاب بس است، سی تا کتاب بس است. چند تا کتاب برای موفقیت در همین ایران هست؟ شاید دو هزار تا. جمع کنید چهقدرش همپوشانی دارد؟ چهقدرش مشترک است؟ این ویژگی عالم است. تنوعطلبی در عالم هست. تازهخواهی در عالم هست. بهبیاندیگرگویی هست.
یک عمر میشود سخن از زلف یار گفت، در قید این نباش که مضمون نمانده است.
پس دغدعۀ تکراری بودن موضوع را نداشته باشید. دغدغۀ جذاببودنش را هم نداشته باشید. بهنظر من تمام موضوعات عالم جذاب است. چرا تمام موضوعات جذاب است؟ اصلاً ادعا از این کلیتر؟ چون مخاطبهایی دارد که آن مخاطبها این موضوعات را دوست دارند. این مخاطبها کجا هستند؟ در عالم هستند. هر موضوعی برای دست کم ده هزار نفر در دنیا جذاب است. اینکه به دست آن ده هزار نفر نمیرسد مشکل دیگری است. مشکل انتخاب موضوع نیست.
یک وقت هست تو میگویی من چون به آن مخاطب دسترسی ندارم بروم ببینم به چه کسی دسترسی دارم برای او بنویسم. خب آنوقت برای اینها سفارشی مینویسی. آنوقت موضوعت را متناسب با مخاطب دم دستت انتخاب میکنی. وگرنه مخاطب در عالم هست. تازه برای اینهایی که این موضوع برایشان جذاب نیست اگر محتوا را بهصورت جذاب شکل و رنگ بدهی برایشان جذاب میشود.
من مدام دارم میگویم موضوع هیچ ویژگی خاصی ندارد. موضوع یک ویژگی فقط باید داشته باشد. آن ویژگی چه باید باشد؟ موضوع باید محدود و جزئی باشد. هرچه کوچک باشد بهتر است.
وای که این پایاننامهها. عنوان پایاننامهها را میخوانی سرت درد میگیرد. نگفتم کوتاه؛ گفتم جزئی باشد. اتفاقاً وقتی محدود باشد عنوان طولانی میشود؛ چون میخواهید حد را بگویید. مثلاً اگر بگویید «عشق» در ادبیات فارسی، این عنوان کوتاه است. عشق در ادبیات فارسی مسخرهترین موضوع است. یا مثلاً «حجاب» در قرآن و سنت، خلاقیت در کسبوکار. آنقدر پایاننامه در این مورد هست.
حالا شما فکر کنید اینطور کتاب بنویسید: «خلاقیت در بازاریابی در کسبوکارهای فرهنگی شرکتهای دارای بیش از بیست نفر کارمند»، یا شرکتهای دارای سه محصول، یا شرکتهای مثلاً فرض کنید با ده سال سابقه. این کار خیلی بهتر و جذابتر است.
دغدغهای که پیش میآید وقتی موضوع جزئی باشد، این است که مخاطب کم میشود و کسی نمیخرد. فروش نمیرود. من فروش را بهمعنی عامش میگویم. یعنی ممکن است رایگان بدهی ولی کسی مخاطبش نباشد. دغدغه این است که مخاطب کم میشود.
اتفاقاً مخاطب زیادتر میشود. بچهها شما فکر میکنید اگر یک کتاب دربارۀ «کسبوکارهای خانگی برای زنان خانهدار دارای فرزند» بنویسید بیشتر فروش میرود یا یک کتاب بنویسید دربارۀ «کسبوکارهای خانگی»؟ اگر من بپرسم «کسبوکارهای خانگی» چهقدر فروش میرود؟ میگویی مخاطب شامل همۀ مردها و زنها و بچهها میشود و بیشتر فروش میرود. ولی من میگویم «کسبوکارهای خانگی برای زنان خانهدار دارای فرزند»، بیشتر فروش میرود.
«سادهکردن فیزیک برای همه» چهقدر فروش میرود؟ «سادهکردن فیزیک برای بچههای دبیرستانی رشتۀ علوم انسانی» چهقدر فروش میرود؟ بچههای علوم انسانی زیادی هستند که دوست دارند فیزیک بخوانند و آرزویشان این است که فیزیک بخوانند. چون رشتهشان نیست دیگر نمیخوانند. همیشه هم احساس دوری میکنند. بعد یکی به آنها میگوید من فیزیک را به تو بهراحتی یاد میدهم. جوری فیزیک را به تو یاد میدهم که از هممدرسههایی که رشتهشان ریاضی است فیزیک را راحتتر یاد بگیری. ببینید این چهقدر فروش میرود. چهقدر این کتاب فروش میرود. علوم انسانیها بههم پیام میدهند که برو این کتاب را بخر. من این را خریدم.