آواچه - ۷۸ (آفت ذهنی و جسمی، ویراستار)
دانلود آواچۀ شمارۀ ۷۸ «ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۶ دقیقه
متن فایل صوتی:
ویرایش خودش کار لطیفی نیست. اگر با لطف و شور و شوق آغازش نکنی بعدها آزارت میدهد. میخواهم به دوستان جوانترم توصیه کنم اگر به سراغ ویرایش میآیید، حتماً در کنارش یک جور تهذیب قلبی (منظورم کاتارسیسی است که یونانیها میگفتند) داشته باشید. تهذیب عرفانی خودمان خیلی منظورم نیست. پالایشی در خودتان لطفاً فراهم کنید. ویرایش آدم را، ببخشید من آدم راحتیام، تعبیرهایم هم مثل خودم روان است، ویرایش آدم را نقزن بار میآورد. ویرایش آدم را منتقد بار میآورد. ویرایش آدم را یک کاری میکند که هر چه در عالم میبیند میخواهد چیزی در آن بجوید و این درست است که تا یک وقتهایی انگار بد نیست ولی در مسیر زندگی اذیتت میکند. اگر آقایی، خانومت و بچههایت را اذیت میکند، اگر خانومی دوروبریهایت را، مخصوصاً فرزندانت را اذیت میکند. خواهش میکنم مراقب این آفت بزرگ باشید. ویرایش از این جهت جزو کارهای ناقشنگ ادبی است. در عین حال که کار شریفی است. شاید بیست سال پیش یک جایی نوشتم ویراستاران سربازان گمنام عرصۀ ادبیاتاند. کارهای بسیار بسیار فخیم ادبی بهدست ویراستاران صورت گرفته و خیلی وقتها اسمی ازشان نیست. من هم چون خیلیهایشان راضی نیستند از آن خاطراتم اینجا سانسور میکنم و چیزی نمیگویم. کسانی که درگذشتند و کارهای فخیم و فاخر کردند و به نام دیگران تمام شد. ولی در حقیقت چکهچکه و قطرهقطره قلم آنها بود. ویرایش در کنار این آفتی که عرض کردم دارد، و البته گفتم کار شریفی است یک مشکل دیگر هم دارد که آدم را خیلی زود فرسوده میکند. یکی از جهاتی که خود من زود، حالا من که البته الحمدلله همچنان میکوشم، ولی حالا بهظاهر پیر شدهام ویرایش بود. ویرایش غیر از اینکه سوی چشم انسان را میگیرد، غیر از اینکه عضلات و نمیدانم چه و اینها، تاب و توان ذهنیات را هم میگیرد. ویرایش از ترجمه، از نگارش، از تحقیق، از پژوهش، از تدریس سختتر است. من بهعنوان آدمی که همۀ این کارها را کردم و میکنم و حرفهای هم کردم و میکنم گواهی میدهم عندالله و عندکم که ویرایش از همه سختتر است. و چون در عین حال که از همه سختتر است اسمی از تو نیست و نانونوایش هم یک نانونوای [...] است، گاهی افسردهحالت میکند. یعنی گاهی پنج سال، ده سال که میگذرد، احساس میکنی که من چرا نرفتم مثلاً در یک فن دیگری که بیشتر از این در چشم باشم. پس میخواهم اینجا نتیجه بگیرم که عزیزان، سروران که در آغاز راه ویرایشید، لطفاً فقط به این وادی در حالی قدم بگذارید که یک، شور و شوق این کار را دارید؛ مثل 18 سالگی این بندۀ کمنوا و بینوا. و دو، در کنار آن، آن آفت روحی را مرتب در خودتان بپایید. به هر روشی که بلدید. هر کسی روشهای خودش را دارد. این چیزها که فرمولی نمیشود. لطفاً ذوقتان را، روحتان را، درونتان را، لطافت طبعتان را. شعر نو خیلی بخوانید. شعر نو بهشدت به آدم لطافت طبع میدهد. سی سال است میگویم. حتی اگر مخالف شعر نو هستید شعر نو بخوانید. شعر نو لطافت نگاه به شما میدهد. رمان بخوانید. رمانهای خوب بخوانید. رمان لطیفتان میکند. حتی اگر ما رمان را از لحاظ کانسپت و محتوا و مضمون اصلاً نمیپسندیم. اینجا ما بحث پسند محتوایی نداریم. رمان، رمانهای خوب، طبع شما را روان و لطیف میکند و موجب میشود شما هم ویراستار خوبی باشید هم گرفتار دو سه تا آفتی که با اسمهای یک خرده، عذرمیخواهم، معمولی هم گفتم و در لفافه نپیچیدمش نشوید. اهل ایراد گرفتن نشوید. فقط وقتی ایراد بگیرید که در ساحت و میدان ویرایش هستید. بیرون از آن، در خانهتان و در اجتماعتان و با رفیقانتان آدمهای منصفی باشید، آدمهای کماعتراضی باشید. این جهان، جهانی نیست که مرتب به این گیر بدهی، به آن گیر بدهی. این جهان، جهان سخت گرفتن نیست. من از چهلسالگی به بعد فهمیدم. ای کاش زودتر میفهمیدم. شما لطفاً قبل از چهلسالگی بفهمید. این جهان، جهانی است که باید تساهل و تسامح و مدارا در او حرف اول را بزند. حتی اگر یک جاهایی از حرفت کوتاه میآیی، اما راحت زندگی میکنی.