زبانشناسی - ۵
زمان پخش: ۲۳ دی ۹۶
مهمان برنامه: دکتر محمدرضا رضوی
لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg نه دقیقه، سه مگابایت
لینک دانلود ویدئوی برنامه (۹ دقیقه، ۱۵ مگابایت)
یکی از جذابترین بخشهای زبانشناسی بخش معنیشناسی هست. در این برنامه راجع به این موضوع صحبت میشه. ضمن اینکه متوجه میشیم مجری پرسپولیسیه و استاد استقلالی :) نگارندۀ این سطور هم معتقده تیم فقط تراختور :))
* * *
مجری: موافقید یک گذر خیلی سریع داشته باشیم به بحث جلسۀ قبلتان؟ و بعد بپردازیم به موضوع جذاب امروز.
دکتر رضوی: بحث ما در مورد زبان بود که چیستی زبان را تعریف کرده بودیم و اینکه پنج بخش دارد که از آواها، کلمات، جملات و معانی و کاربرد زبان تشکیل شده است؛ که هر کدام متخصص خودش را دارد: آواشناس، نحوی، معنیشناس، کاربردشناس و صرفی. اینها بخشهای مختلفی بود که زبان داشت. نتیجهای که از این بحث میتوانستیم بگیریم این است که زبان ساختمانی دارد و این ساختمان پیچیده است؛ بهدلیل اینکه این پنج بخش هر کدام تخصص خودش را دارد و قاعدتاً در حیطۀ تخصصی مطالعۀ علمی به نام زبانشناسی قرار میگیرد. این بحثمان بود که تا اینجا آمده بودیم. این بار من میخواهم در مورد یکی از آن بخشها صحبت کنم به نام معنیشناسی یا مطالعۀ معنی. اصلاً ما وقتی زبان را بهکار میبریم قاعدتاً فقط برای انتقال معنی است. آن آواها و جملات و کلمات بهخودی خود ارزشی ندارند، جز اینکه ما معنیای را سوار آنها کنیم. اما خود معنی، معنیسازی و معنیپردازی کار ذهن ما انسانهاست. من اول از معانی که خارج از زبان شکل میگیرد میخواهم صحبت کنم؛ بعد معانیای که داخل زباناند و زبان به ما اجازه میدهد که آن را معنیپردازی کنیم. معانی خارج زبان میتواند به دانش مشترک ما، به دانشی یا اطلاعاتی که در مورد جهان داریم، معنیای ایجاد کند. بهعنوان مثال ممکن است ما به مهمانی برویم و در آن مهمانی بعد از یک مدت میزبان بلند شود و به آشپزخانه برود. ما معنیای از این میگیریم. ممکن است به این معنی باشد که میخواهد برای ما وسایل پذیرائی آماده کند. یا در مترو نشستهایم، یا در اتوبوس هستیم؛ به ایستگاه که نزدیک میشود، یک مسافری بلند میشود و جلوی در میایستد؛ این هم یک معنیای ممکن است برای ما داشته باشد. قاعدتاً معنیاش برای من و شما شفاف است. ممکن است بخواهد پیاده شود. اینها معانی است. یا اگر عدهای بدوند به سمتی، ما فکر میکنیم از آن سمت خطر است. اینها دلالتهایی است که ما معانی کلیشان را میگیریم. بعضی معانی ارتباطشان مشخصتر است. وقتی هوا ابری است و از خانه خارج میشویم و ابر میبینیم منتظر بارانیم، یا دودی از دور میبینیم احتمالاً نشاندهندۀ آتشی در جایی باشد؛ یا وقتی نوری هست، بهتعبیر آن شعر و آن ترانه، اینجا چراغی روشن است. این معانی خیلی طبیعی و علت و معلولی به هم متصلاند. اما بعضیهایشان را ما قرارداد و توافق کردهایم که در اجتماع به آن برسیم. مثل معانی علائم راهنمایی و رانندگی. علامتی ساخته شده از سازمانی و گفته شده که این علامت، علامتِ مثلاً توقف ممنوع یا ورود ممنوع است. این فقط قرارداد است. علائم ریاضی و ضرب و جمع و تقسیم و منها هم قرارداد هستند. اینها را علائمی گرفتهایم که این معانی را رویشان بهاصطلاح سوار کردهایم. رنگها هم همین طور است. رنگ مشکی یا سیاه یا سفید ممکن است در فرهنگهای مختلف معانی مختلفی داشته باشد. برای ما رنگ مشکی نشاندهندۀ سوگ و عزا و ناراحتی است، یا سفید نشاندهندۀ جشن و شادمانی است. ممکن است در فرهنگی متفاوت و برعکس باشد. در شرق آسیا و چین ممکن است سفید علامت سوگ باشد. یا آبی و قرمز که ممکن است برای ما ایرانیها و دوستداران ورزش کاملاً معنی خاصی داشته باشد.
مجری: شما آبی هستید یا قرمز؟
دکتر رضوی: من آبی هستم.
مجری: من خیلی قوی قرمزم. خب؟
دکتر رضوی: اینها معانیای هستند که بهطور قراردادی خارج از زبان قرار میگیرند. اما زبان بهعنوان معناساز و معناپردازترین سامانه و دستگاهی است که ما داریم. قبلاً در این برنامه عرض کردهام که کار ما فقط معناسازی است. وقتی به برنامههایمان فکر میکنیم و گفتوگو میکنیم، داریم از کلمات استفاده میکنیم و معناسازی میکنیم. بهتعبیر خیلی ساده معنیشناسی کارش این است که معنای کلمات و جملات را بررسی میکند. ما وقتی معنای کلمهای را نمیدانیم اولین کاری که میکنیم این است که دنبالش میرویم ببینیم معنایش چیست. مثلاً در این بیت معروف حافظ بزرگ که میگوید «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل، کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها». معنی «هائل» را اگر ندانیم به فرهنگ مراجعه میکنیم. یک جایی معانی درج و نوشته شده است. هائل بهمعنای هولناک و مخوف و ترسناک است. یا ممکن است مثلاً معنای «ناوک» را ندانیم، در شعری از حافظ که «دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت، باز مشتاق کمانخانۀ ابروی تو بود». ناوک اینجا بهمعنای تیری است که با کمان میاندازند. یا ممکن است مثلاً معنای «اطفاء» را در اطفاء حریق ندانیم و ببینیم که بهمعنای فرونشاندن و خاموش کردن آتش است. اینها همه معانیای است که ما بهدنبالشان هستیم. کلمات در حقیقت با این معانی میآیند، ولی خود آن صورت کلمه برچسبی است بر این معنیها؛ مانند برچسبی که روی شیشهها و بطریهایی که در آشپزخانه است و انواع ادویهجات را مشخص میکنیم. اینها هم برچسبی است بر آنها. یک زمانی از ادارۀ اطفائیه صحبت میشد، حالا از آتشنشانی؛ یا اینکه یک زمانی از باندرول، حالا از نوارچسب؛ هر دو یکسان است. مطبخ، یا آشپزخانه یا حتی اُپن که وارد زبان ما شده است میتوانند همه برچسبی باشند بر یک مکانی که ما در آن پختوپز میکنیم. اینها از ارزش آن مفهوم کم نمیکنند. ما یک معنا داریم و آن معانی را انتقال میدهیم. برچسبها ممکن است تغییر کنند. از واژههای علمی مثال بزنم؛ مثلاً اِمبریولوژی (embryology) یا معرفةالجنین یا جنینشناسی یا رویانشناسی در حوزۀ علم پزشکی. پس واژهها میتوانند بهعنوان برچسب عمل کنند. ذهن ما معناپرداز است و این معنا در زبان و در بیرون زبان شکل میگیرد.
پیام اینجا معنا هست و واژه کریر. مثال برقی زدم.
چرا تراختور میگین ،دلیل تبدیل ک به خ چیه؟:(
+پنج بخش دارد که از آواها تشکیل شده اند.