واژهشناسی - ۱۵
زمان پخش: ۲۶ اردیبهشت ۹۷
مهمان برنامه: دکتر علی شیوا
لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg، هشت دقیقه، سه مگابایت
لینک دانلود ویدئوی برنامه از کانال تلگرام - ۲۰ مگابایت
دکتر شیوا: در قلمرو واژهشناسی پس از رنگواژهها و نقشواژهها و کتابواژهها امروز نوبت به واژهشناسی نامهای جانوران میرسد. از این میان سخن را با نام پرندگان آغاز میکنیم. نخستین پرندهای که در این جلسه به آن میپردازیم را بازمیگردانم به یکی از جلسههای پیشین که ما در موضوع واژۀ «دار» سخن گفتم و دیدیم که دار بهمعنای درخت یا چوب درخت با واژههایی مثل دارو، سپیدار، دار قالی و از این دست ترکیب میشود. یکی از پرندگان هم همین ویژگی را دارد. پرندۀ «دارکوب» است که در ساختار نامش دار وجود دارد و گفتیم که با منقار سخت خودش بر دار یا درخت ضربه میزند و برای خودش لانه میسازد یا حشره شکار میکند و همین کمک میکند به سالم ماندن درخت. این عکس، دارکوب سرخسر، بومی ایران است. جمجمۀ دارکوب ساختار ویژهای دارد و بهگونهای آفریده شده که بر اثر این ضربههای پیاپی مغزش را نگهدارد و مغزش فرونپاشد. دمش هم مانند یک اهرم نگهدارنده عمل میکند و تعادل دارکوب را در هنگام ضربهها حفظ میکند.
مجری: تلحویاً شما دارید ما را متوجه شگفتیهای آفرینش هم میکنید.
دکتر شیوا: تا واژۀ «دار» در میان هست، لغت «داروگ» را بگوییم. «وگ» در زبان فارسی بهویژه گویش مازندرانی همان وزغ هست و داروگ یعنی قورباغۀ درختی که کوچکترین قورباغۀ ایران است و میتواند برای پنهان ماندن از چشم دشمن خودش را از رنگ سبک روشن تا رنگ سبز تیره تغییر دهد. اهالی قدیم مازندران معتقد بودند که خواندن داروگ مژدۀ باریدن باران را میدهد. بنابراین نیمایوشیج پدر شعر نوی فارسی که اهل یوش از توابع نور مازندران بوده در شعر معروف داروگ میگوید «قاصد روزان ابری، داروگ، کی میرسد باران».
از نامشناسی پرندگان دور نیفتیم و برسیم به این پرندۀ زیبا و خوشآوا؛ قناری. گونۀ وحشی قناری رنگ خاکستری و سبز دارد، اما بر اثر پرورش گونههایی از رنگ زرد و سبز پیدا کرده، نامش برمیگردد به موطن یا خاستگاه این پرنده، جزایر قناری یا کاناری که مجمعالجزایری خودمختار متعلق به کشور اسپانیاست و در شمال باختری صحرای آفریقا در اقیانوس اطلس جای دارد. این پرنده چون خاستگاهش آنجاست به قناری شهرت پیدا کرده و بهسبب صدای دلنوازش نگهداری میشود.
پرندۀ بعدی، پرندهای بسیار زیباست که سِهره نام دارد. سِهره در زبان انگلیسی فنچ نامیده میشود و برای نامش دو ریشهشناسی میشود برشمرد. یکی در زبان ترکی که «سَیرَه» بهمعنای چهچه زدن و آواز خواندن است و ریشهشناسی دوم در زبان فارسی است. چون سُهر یا سِهر بهمعنای سرخ است و گونههایی از این پرنده پیشانیسرخ یا سینهسرخ یا بالسرخ هستند، سره نامیده میشود. سهره نام دیگرش سیره است. سهراب سپهری شاعر نامدار نوسرای معاصر ما در سرآغاز شعر آب میگوید «آب را گل نکنیم، در فرودست انگار کفتری میخورد آب، یا که در بیشهای دور، سیرهای پر میشوید، یا در آبادی کوزهای پر میگردد». و اشاره به نام سیره در شعر سهراب سپهری به این گونه است. نکتۀ دیگر در مورد این پرنده، این است که اصل رنگ پرندۀ سهره ظاهراً زرد آمیخته به سبز بوده است.
پیش از اینکه به پرندۀ زیبای خوشنوای دیگر بپردازیم، باز بهمناسبت شعر سهراب یاد کنم از «کفتری میخورد آب» که کفتر یا کپتر صورتی دیگر از کبوتر است. بازگردیم به نامواژۀ رنگها و بگوییم که کبوتر مربوط است به رنگواژۀ کبود و پسوندِ «تر». بنابراین کبوتر یعنی کبودرنگ، بهخاطر رنگی که در این پرنده دیده میشود.
و اما بلبل. قبلش اشاره کنم که مرغ در زبان فارسی کهن غالباً بهمعنای مطلق پرنده بهکار رفته، نه مرغ در برابر خروس. در قدیم به جای مرغ در برابر خروس یا میگفتند مرغ خانگی، یعنی پرندۀ خانگی، یا از واژۀ ماکیان بهره میگرفتند. این پرنده که بلبل نام دارد و ریشۀ آن بهمعنای غلغل کردن و آواز سردادن است، مرغ سحر نامیده میشود. مرغ سحر، پرندۀ بلبل است.