واژهشناسی - ۱۷
زمان پخش: ۶ تیر ۹۷
مهمان برنامه: دکتر علی شیوا
لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg، پانزده دقیقه، پنج مگابایت
لینک دانلود ویدئوی برنامه از کانال تلگرام - ۲۸ مگابایت
دکتر شیوا: در قلمروی واژهشناسی فصلی را گشودیم با نام واژهشناسی جانوران و این فصل را با واژهشناسی پرندگان آغاز کردیم. در واپسین جلسهای که داشتیم واژۀ «مرغ» را به میان آوردیم و در ساختار واژههایی که «مرغ» بهکار رفته بود دیدیم که مرغ نه بهمعنای مرغ امروزی در برابر خروس بلکه بهمعنای عام پرنده بهکار رفته و نمونهاش هم مرغ سحر یا همان بلبل، مرغابی بهمعنای پرندۀ آبزی، مرغ عشق، مرغ مینا یا مرغ مقلد، مرغ سقا یا پلیکان و مرغ ماهیخوار یا حواصیل است.
امروز میخواهیم پرندهای را مطرح کنیم که از نظر ظاهری شباهتهایی با حواصیل یا مرغ ماهیخوار و پلیکان دارد و آن «لکلک» است. لکلک منقار بلند و پاهای بلندی دارد و از لحاظ ظاهری همچنان که عرض شد شباهت دارد با مرغ ماهیخوار یا حواصیل. تفاوتش در این است که برعکس آن پرندگان، لکلک گردن خودش را صاف و کشیده نگهمیدارد و بهشکل S درنمیآورد. نکتۀ دیگر این است که لکلک اندام پدیدآورندۀ صدا در حنجره ندارد. بنابراین برای ایجاد ارتباط، لکلکها منقار خودشان را به هم میزنند و صدایی پدید میآید که شبیه تقتق، لقلق یا چنین چیزی است. و جالب این است که نام لکلک برگرفته از همین صدای طبیعی است. یعنی لکلک همان صدایی است که از منقار پدید میآید. این دوپاره بودن واژۀ لکلک هم نشان دهندۀ همین تکرار صدایی است که در طبیعت وجود دارد و سبب نامگذاری این پرنده شده است.
پرندۀ بعدی هم شباهتی دارد با لکلک و حواصیل. این پرنده «درنا» است. درنا واژهای ترکی است. ریشۀ ترکی دارد. علت نامگذاری این پرنده در ترکی که بحثش جداست؛ اما درنا از لحاظ ظاهری کمی بزرگتر از لکلک است ولی منقارش کوچکتر است. معروفترین درنا در ایران درنای سیبِری یا درنای سفید است که از ناحیۀ سیبری یا سیبِری در فصل سرد زمستان معمولاً به مازندران و منطقۀ فریدونکنار مهاجرت میکند. اما متأسفانه هر ساله از جمعیت درناهای مهاجر کاسته میشود از جمله بهدلیل شکار آنها به دست شکارچیان. رنگ قرمز صورت و منقار و پاهای درنا در کنار حرکات این پرنده آن را شبیه به دلقک کرده است. واژۀ ترکی «درنا» در فارسی کهن «کلنگ» نامیده میشدهاست. میدانید که کلنگ دستافزاری است که برای کندن زمین یا خراب کردن دیوار و مانند اینها کاربرد دارد. سبب این نامگذاری، منقار تیز و کلنگمانند آن است. در زبان فارسی کلنگ با کندن از یک ریشه است و این شیوۀ نامگذاری را پیشتر در واژۀ پلیکان هم عرض کردیم. یعنی پلیکان از فرانسوی به فارسی راه یافته، اما ریشۀ یونانی پلیکان بهمعنای تبر است؛ چراکه منقاری تبرمانند دارد.
پرندۀ سوم «هدهد» است که نام دیگرش شانهبهسر است. هدهد واژهایست عربی و شانهبهسر در فارسی گفته میشود. این پرنده نامش در قرآن مجید در سورۀ نمل آمده است. از این رو مرغ سلیمان هم نامیده میشود. چراکه همین پرنده است که خبر سرزمین سبا را برای حضرت سلیمان میآورد. حافظ در غزلی میگوید که «مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد، هدهد خوشخبر از طرف سبا بازآمد». هدهد از لحاظ ظاهری سر و گردن و سینۀ قهوهای روشن دارد، اما بالها و دمش نوارهای سیاه و سفید دارد. بیشتر از همه هدهد با تاج زیبایش شناخته میشود که انتهای این تاج هم سیاهرنگ است. نام هدهد مانند لکلک برگرفته از صدای طبیعیاش است. صدای هدهد، شبیه هدهد است. البته بهگونههای مختلف شنیده میشود. مثلاً در فارسی همین هدهد عربی را در قدیم هوهو و پوپو و پوپک میگفتند. هدهد در داستان منطقالطیر که گروهی از پرندگان به سوی سیمرغ میروند برای اینکه او را پیدا کنند هدایت و رهبری آنها را برعهده میگیرد و در منطقالطیر خطاب به هدهد میکند که «مرحبا ای هدهد هادی شده، در حقیقت پیک هر وادی شده». همچنان که دیدیم واژههایی مانند هدهد، لکلک، یا مرغ دریایی که نوعی از آن کاکایی نامیده میشد نامشان برگرفته از صدای طبیعیشان است. در اصطلاح زبانشناسی ما به چنین نامهایی نامآوا میگوییم. نامآوا در حقیقت نامِ آوایی است، نام مبتنی بر صدا و نام برگرفته از صدای طبیعی و نام تقلیدی از صدای طبیعی پرنده است. این یکی از شیوههای نامگذاری در زبان است. برای نمونه واژۀ «جوجه» در زبان فارسی از صدای جیکجیک گرفته شده و ساخته شده است. جالبتر اینکه در زبان انگلیسی هم «چیکن» از همین صدا ساخته شده است. یا همین «کلاغ»، صدایش با قارقار شناخته میشود، اما از کاغکاغ یا قاققاق هم در زبان فارسی بهعنوان صدای کلاغ یاد شده و اینها هم نامآوا هستند. یعنی از همین کاغکاغ است که واژۀ کلاغ ساخته میشود.
پرندۀ چهارم «کبک» است. پرندهای بسیار زیبا با گوشت لذیذ که متأسفانه طرف توجه شکارچیان هم هست. ما دو نوع کبک داریم. یکی کبک عادی، و دیگری کبک دری یا درهای که اندامی تقریباً دو برابر کبک عادی دارد.
مجری: صدای عجیبی دارد.
دکتر شیوا: صدای کبک را بهصورتهای مختلف ضبط کردهاند. مثلاً کاکا، یا کبکب که گاهی اوقات بهصورت قهقهه هم شنیده میشود. حافظ در بیتی میگوید «دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان حافظ، که ز سرپنجۀ شاهین قضا غافل بود». قهقهه و خرامیدن کبک را در این بیت آورده است. کبک بدن گرد و سنگینی دارد و راه رفتنش با ناز و زیبایی خاصی همراه است و ما در ضربالمثلها داریم که زاغ یا کلاغ آمد راه رفتن کبک را فرابگیرد، اما راه رفتن خود را هم فراموش کرد.