زنگ فارسی

لینک بالا برای دوستانی هست که وبلاگ دارن و می‌خوان مطالب رو دنبال کنن.

واژه‌شناسی - ۳

پنجشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۰۵ ق.ظ

زمان پخش: ۶ دی ۹۶

مهمان برنامه: دکتر علی شیوا

لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg نه دقیقه، سه مگابایت

لینک دانلود ویدئوی برنامه (۹ دقیقه، ۳۵ مگابایت)

لینک دانلود از کانال تلگرام



برنامۀ مفید و جذابی بود. راجع به ریشۀ کلماتی که «دار» دارن بحث شد. و کلی به اون قسمت که دکتر شیوا گفت «دار» و بعد داشت توضیح می‌داد که یک سازۀ چوبی است با زاویۀ قائمه که ریسمانی را به‌صورت حلقه‌مانند به بالای آن آویزان می‌کنند و مجرمان محکوم به اعدام را حلق‌آویز می‌کنند خندیدم. ینی حتی بدیهی‌ترین نکات رو هم توضیح میده و جای هیچ ابهام و سؤالی نمی‌مونه. خیلی هم خوب و معلم‌وارانه توضیح میده و مدام از مجری بازخورد می‌گیره و سؤال می‌پرسه ببینه مجری حواسش پی موضوع هست یا نه.

* * *

مجری: خوش آمدید به بخش فرهنگستان «صبح به خیر ایران». در این بخش همان طور که در جریان هستید و اتفاقاً با استقبال خیلی خوب شما مخاطبان فهیم و فکور «صبح به خیر ایران» روبه‌رو شده است، قرار است بپردازیم به واژه‌های پرکاربرد و بعضاً به واژه‌گزینی‌هایی که در زبان فارسی اتفاق افتاده است. امروز در خدمت مهمان بزرگواری هستم که نمایندۀ فرهنگستان ادب و زبان فارسی هستند. جناب آقای علی شیوا. سلام می‌کنم به شما. صبحتان خیلی به خیر باشد. خیلی خوش آمدید به صبح به خیر ایران ما. 

دکتر شیوا: سلامت باشید. من به یکایک بینندگان گران‌مایۀ برنامۀ «صبح به خیر ایران» سلام می‌گویم. و خیلی خوش وقتم که بار دیگر در این برنامه حضور دارم.

مجری: ببینید چه تصاویر دار و درختی دارند برای ما نشان می‌دهند. این دار و درخت کلاً از کجای زبان آمده و این واژگانی که به این شکل دوجزئی هستند (دار و درخت)، آیا هر دوشان معنی و مفهوم خاصی دارند و به هم مرتبط‌اند یا خیر.

دکتر شیوا: ما در زبان گفتار بارها و بارها واژه‌هایی را می‌شنویم؛ یا جسته گریخته به‌کار می‌بریم. اما چندان که باید و شاید، به اجزای آن‌ها دقت نمی‌کنیم و از ساختمانشان آگاهی نداریم. اگر قدری درنگ کنیم، مانند همین مثالی که شما آوردید، یعنی واژۀ دار و درخت که یک واژۀ ترکیبی است، می‌بینیم که دو واژۀ دار و درخت باهم پیوند خورده‌اند و واژه‌ای سربرآورده که میان اجزایش، یعنی «دار» و «درخت» هم‌معنایی وجود دارد. به سخن دیگر، درخت در اینجا هم‌معنای «دار» است. دار یعنی درخت یا چوب درخت.

مجری: من فکر می‌کردم «دار» به‌معنای چارچوب در است و فکر نمی‌کردم این دار و درختی که کنار هم آمده‌اند، هم‌معنی و مترادف باهم باشند.

دکتر شیوا: ما واژه‌های ترکیبی از این دست در زبان فارسی زیاد داریم. برای نمونه می‌گوییم «شک و شبهه»، «تک و تنها»، «پیچ و تاب». «تک» و «تنها» به یاری واو به هم پیونده خورده‌اند که ما در زبان، «ـُ» تلفظش می‌کنیم. حالا بیاییم قدری در زبان فارسی جست‌وجو کنیم، ببینیم «دار» کجا با جزء دیگری ترکیب شده و واژۀ دیگری پدید آورده است. برای نمونه یکی از این‌ها نام پرنده‌ایست. اگر بینندگان قدری تأمل کنند به آن خواهند رسید.

مجری: دارکوب

دکتر شیوا: منقار سختی دارد که بر درخت می‌کوبد تا حشره‌ای شکار کند یا حتی برای خودش لانه‌ای بسازد. باز «دار» به‌عنوان سازۀ نخستین واژه‌ها واژۀ دیگری را ممکن است به یاد بینندگان بیاورد؛ و آن «داربست» است. داربست یک مجموعۀ فلزی است و در قدیم چوبی بوده که برای کار در ارتفاعات آن را برپامی‌کردند و الان هم در ارتفاعات ساختمانی از آن استفاده می‌کنند. منتها داربست فلزی به آن می‌گویند. جدای از این، داربست تکیه‌گاهی برای گیاهانی مانند یاس و انگور استفاده می‌شده‌است. یعنی چهارچوبی از آن درست می‌کردند که بتواند این گیاهان را نگه‌دارد. یعنی به سخن دیگر در اینجا ما بستی داریم که از جنس دار یا درخت یا چوب درخت است. اگر بیشتر تأمل کنیم به واژۀ دیگری می‌رسیم که نام یکی از ادویه است.

مجری: دارچین

دکتر شیوا: دارچین، نامش شاید یک مقداری پوشیده و پنهان باشد که چه ارتباطی به دار به‌معنای درخت دارد. چون درختی است که از پوستۀ خشک شدۀ معطر آن ما به‌عنوان ادویه استفاده می‌کنیم. اصل این درخت، بومی سرزمین‌هایی مانند سنگاپور و اندونزی و چین است. و چون ظاهراً نخستین بار این فراورده از چین به ایران آمده، ما به آن «دارچین» می‌گوییم. دار یعنی درخت و چین هم به‌معنای چینی است؛ درخت چینی. باز واژه‌های دیگری می‌توانیم پیدا کنیم. برای نمونه نام مناطق را؛ یکی از مناطق تهران.

مجری: دارآباد

دکتر شیوا: دارآباد که در شمال تهران واقع است، شاید به‌سبب انبوهی و پرشماری درختانش است که به این نام شهرت پیدا کرده است.

مجری: هنوز هم همین طور است و به هر حال جزو مناطق خوش‌آب‌وهوای تهران محسوب می‌شود.

دکتر شیوا: درست است. «دار» در یکی از واژه‌های دیگر بسیار پنهان و دست‌نیافتنی است. و شاید بینندگان به‌سادگی نتوانند آن را در ذهنشان احضار کنند. اما واژۀ «دارو» که برابر دوای عربی است، سازۀ نخست یا پایۀ این واژه همان دار یا درخت است. پسوند «و» جزء یا پسوند نسبت است. دارو در حقیقت یعنی درختی. یا به سخن دقیق‌تر، گیاهی. می‌دانید که بیشینۀ داروهای گذشتگان بر خلاف امروز که شیمیایی است، در آن زمان منشأ گیاهی داشته است. این‌ها واژه‌هایی هست که دار جزء نخستین آن‌هاست؛ اما دار سازۀ پایانی یک واژۀ دیگر هم هست که نام درختی است.

مجری: سپیدار

دکتر شیوا: سپیدار یعنی سپیددار. از خانوادۀ صنوبر است و درخت تبریزی هم به آن می‌گویند. چون تنۀ آن سپید به‌نظر می‌رسد، سپیدار نامیده می‌شود؛ که یکی از دو واج «د» از رهگذر ادغام می‌افتد و به‌صورت سپیدار درمی‌آید. پس سپیدار یعنی درخت سپید. اما دار تنها در ترکیب واژه‌ها حضور ندارد بلکه گاهی خودش به‌تنهایی و به‌استقلال در زبان فارسی به‌کار می‌رود. برای نمونه ما می‌گوییم که «چوبۀ دار» یا «دار مجازات»؛ این هم در حقیقت یک سازۀ چوبی است با زاویۀ قائمه که ریسمانی را به‌صورت حلقه‌مانند به بالای آن آویزان می‌کنند و مجرمان محکوم به اعدام را حلق‌آویز می‌کنند. جدای از آن، ما «دار» را در بافندگی داریم. در کجا؟

مجری: دار قالی

دکتر شیوا: دار قالی هم یک چهارچوبی است که بافندگان پشتش می‌نشینند و گلیم و قالی و منسوجاتی نظیر این را می‌بافند.

مجری: در «دارالترجمه»، «دار» چه معنی‌ای می‌دهد؟ درخت است یا معنی مستقلی دارد؟ یا معنی چارچوب در می‌دهد؟

دکتر شیوا: پرسش بسیار به‌جایی است. «دار» در زبان فارسی به‌معنای درخت است. اما یک دار هم در عربی داریم که به‌معنای سرا و خانه است. دارالترجمه یعنی خانۀ ترجمه یا مکان ترجمه. البته مجازاً به‌معنای جهان هم به‌کار می‌رود. مثلاً می‌گویند کسی دار فانی را وداع گفت، اینجا دار به‌معنای جهان به‌کار رفته است. برگردیم به واژۀ «دارچین». گفتیم که از ساخت واژۀ دارچین ما می‌توانیم پی ببریم به اینکه از کجا آمده و منشأ و خاستگاهش کجاست. جالب این است که ما در زبان فارسی ظرف چینی هم داریم. چین، جایگاه و خاستگاه و منشأ چینی است. و جالب‌تر اینکه در زبان انگلیسی «china» به سرزمین چین اطلاق می‌شود. اما انگلیسی‌زبانان به ظرف چینی هم، «چاینا» می‌گویند. به‌خاطر اینکه خاستگاهش این سرزمین است. نمونۀ دیگرش واژۀ سینی است. سینی را اگر در نظر بگیریم، چون در عربی چین به‌صورت سین درمی‌آید، و البته با صاد نوشته می‌شود، سینی همان ظرف مسطح لبه‌داری است که از طلا و نقره و مس و برنج و چوب و این‌ها بوده، ظاهراً نخستین بار از چین به سرزمین‌های دیگر رفته، بنابراین نام «سینی» امروز به آن اطلاق می‌شود.

۹۷/۰۱/۱۶

نظرات  (۱۲)

یاد داروک نیما افتادم.
مکانی هم داریم در استانمان به عنوان  تنگ داربید.(تنگه ی درخت بید).
کلا ما به درخت ها دار می گیم و به ندرت از کلمه ی درخت استفاده می‌کنیم.

اون دار در عربی یاد حدیثی از حضرت فاطمه (س) افتادم. الجار ثم  الدار. یعنی: اول همسایه بعد خانه.




+من به به یکایک بینندگان
+نمونه نام منطق را؛ یکی از مناطق تهران.
پاسخ:
ما به تیر چوبی اینو می‌گیم و دقت نکرده بودم از فارسی وارد زبانمون شده.
به شخصه تا به حال به وجود این همه دار و دار و دسته‌ش فکر نکرده بودم. 
+ ممنونم تصحیح کردم
سلام
خیلی جالب بود، خصوصا دارچین...
پاسخ:
سلام
منم دارو رو دوست داشتم. فکر نمی‌کردم دار باشه ریشه‌ش!
الان تکلیف اسم‌های خاص مثل داراب و داریوش چی میشه؟ اینام به درخت ربط پیدا می‌کنه؟
یا مثلاً دارایی که یک اداره است.
پاسخ:
اسامی خاص که نه فکر نکنم. اینا ریشه و معنی دیگه‌ای دارن
ولی دارایی از مصدرِ داشتن ساخته شده. بن مضارع + ا + ی 
مثالها جالب بودن تابحال اینطوری بهشون نگاه نکرده بودم. مثلا برام سوال بود چرا دار قالی! اما الان روشن شد که چرا. 
توی زبان کرمانجی که در ایران بیشتر در خراسان شمالی وجود داره کلا به درخت میگن دار. 
پاسخ:
اتفاقا در برنامه‌های بعد قراره راجع به زبان‌های ایرانی هم صحبت بشه
من توی همین برنامه بود که با کرمانجی آشنا شدم. قبلا فکر می‌کردم کرمانجی اسم یه جور شیرینیه :)))
چه خوب بود این سری. 
این پست هات رو دوست دارم چون میخونم حس میکنم یک کار مفید انجام میدم! 
سینی هم جالب بود!
پاسخ:
آره. این پست‌های واژه‌شناسی خیلی جالبن. خودمم موقع نوشتنشون کیف می‌کردم و هی با خودم می‌گفتم کاش تموم نشن
این آموزش رو خیلی دوس داشتم، خیلی به دلم نشست، دمت گرم بخاطر انتشارش نویسنده بانو:)
چینیظرف مسطح لبه دار که از چین که به سرزمین های دیگر رفته که بهش میگن، سینی، این رو نمیدونستم:(
پاسخ:
چه خوب که خوشتون اومده و مفید بوده :)
سینی همون مجمعه است. ما توی ترکی مجمعه می‌گیم به سینی. البته با یه کم تغییرات آوایی
گیلک ها به درخت می‌گن دار
واسه همین من زیاد تعجب نکردم :)) اما دارو رو فکر نمی‌کردم ریشه‌ی دار داشته باشه!
پاسخ:
من شنیدم اینایی که تو مناطق برفی هستند کلمات بیشتری برای برف و انواعش دارن، یا اونایی که توی بیابون و صحرا زندگی می‌کنند، به اقتضای طبیعتشون کلمات بیشتری برای مفاهیم دارن. احتمالا توی شمال ایران هم اینجوری باشه و برای مفهوم درخت چندین لفظ داشته باشن
+ منم از ریشه‌ی دارو خوشم اومد
من این مجمعه رو شنیده بودم و فکر میکردم یه دیگی چیزی ولی تو خیال خودم بودم انگاری و حالا که گفتین سینی میشه تازه از خیالم در اومدم:)
مجمعه بالاسر گرفتن تو عروسی های قدیمی رسم جالبی بوده هاا:)
پاسخ:
احتمالا الانم همچین رسمی تو روستاها باشه :)
فکر کنم روش پارچه‌های قرمزم می‌کشن
در ادامه کامنت‌هاتون، مجمعه هنوز تو محله ما فقط در ایام محرم رایجه. ده روز از محرم رو غذا می‌پزن خانوما، می‌زارن تو مجمعه. می‌برن مسجد محله، هر کسی هم خواست می‌ره شام می‌خوره تو مسجد اون ده شب. یه جور افطاری همگانی

پاسخ:
اونجا مجمعه اسم مراسمه یا وسیله؟
اونی که من گفتم دقیقا خود سینیه
اینجام سینیه.
سینی‌ای که غذا رو توش می‌ذارن می‌برن
کلا رسمشه که حتما با مجمعه ببری غذا رو
پاسخ:
آهان. چه جالب. نشنیده بودم تا حالا :)
۱۷ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۵۰ آرزوهای نجیب (:
چه خوبه این واژه‌شناسی‌ها 

خداقوت و ممنون برای به اشتراک گذاشتن این مطالب (:
پاسخ:
آره. خیلی خوبه. 
نوش جان و روح و گوارای وجودتان :)
۱۷ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۵۶ آرزوهای نجیب (:
@آقاگل

اصل کلمهٔ داریوش و داراب، دارا است،

و اما نظر جناب دهخدا دربارهٔ داریوش

داریوش . [ دارْ ] (اِخ ) کلمه ای است از پارسی باستان ، که در حالت فاعلی دارایاواوش میشود، مرکب است از داریا (دارا) + وهو (= نیکی ) و جمعاً به معنی دارنده ٔ نیکی . (بارتلمه 738). این نام در پهلوی دارای و داراب خوانده شده و در ادبیات اسلامی دارا وداراب و داریوش آمده است . سه تن در سلسله ٔ هخامنشی بدین نام خوانده شده اند: داریوش اول یا داریوش بزرگ پسر وشتاسپ ، داریوش دوم پسر اردشیر اول ، و داریوش سوم پسر آرسان و نواده ٔ داریوش دوم (336-330 ق . م .) واوست که مغلوب اسکندر شد. رجوع به حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین و هر یک از این سه کلمه در ردیف خود شود.
پاسخ:
چه جالب!
ممنونم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">