واژهشناسی - ۴
زمان پخش: ۱۳ دی ۹۶
مهمان برنامه: دکتر علی شیوا
لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg چهارده دقیقه، پنج مگابایت
لینک دانلود ویدئوی برنامه (۱۴ دقیقه، ۲۷ مگابایت)
تنها توصیهای که راجع به برنامههای دکتر شیوا میتونم بگم اینه که از دستش ندید و اگه میتونید فایلهای صوتی یا تصویری رو هم دانلود کنید و به خوندن متنی که تایپ کردم اکتفا نکنید. بسیار جذاب و جالب و آموزنده و همهفهم. و اینکه دکتر، مثل معلمها مدام از مجری سؤال میپرسه و بیچاره مجری باید حسابی حواسشو جمع کنه. از نکات جدید و جالبی که از این برنامه یاد گرفتم ریشه و خاستگاه تخمه ژاپنی و خربزه و بورانی و میرزاقاسمی و کلی کلمۀ دیگه بود.
* * *
مجری: خیلی از شما پیامک زدید و گفتید که دلتان میخواهد راجع به چه موضوعاتی در فرهنگستان صحبت بکنیم و خیلی از شما هم سؤالاتی را مطرح کردید که قول میدهم سر فرصت حتماً سؤالات شما را از نمایندۀ محترم فرهنگستان ادب و زبان فارسی بپرسم. امروز در این بخش در خدمت جناب آقای دکتر شیوا هستیم که خیلی شیوا، خیلی رسا و خیلی خوشبیان ما را به دنیای فرهنگستان میبرند. سلام خدمت شما جناب آقای دکتر شیوا، خیلی خوش آمدید.
دکتر شیوا: به نام خداوند جان و خرد. سلام میگویم و روزخوش به یکایک بینندگان گرانمایۀ برنامۀ «صبح به خیر ایران». هفتۀ گذشته اگر بینندگان به یاد داشته باشند ما از واژۀ ترکیبی «دار و درخت» آغاز کردیم و «دار» را در واژههای «داربست» و «دارچین» و «دارو» و مانند اینها بررسی کردیم و سرانجام گریزی زدیم به واژۀ «چینی» و «سینی». امروز هم در پی هفتۀ گذشته ما میخواهیم واژههایی را بررسی کنیم که به فراوردههای کشاورزی یا صنعتی اشاره میکنند؛ اما اگر در ساختمان اینها باریک شویم و درنگ کنیم، میتوانیم به خاستگاهشان پی ببریم. ما «سینی» و «چینی» را گفتیم؛ اما چون خیلی فاصله نیفتاده با شب یلدا، بگذارید به میوۀ برجستۀ شب یلدا اشارهای بکنیم و آن «هندوانه» است که ظاهراً صورت کهنترش «هندُوانه» است. حالا اگر در واژه درنگ بکنیم پی میبریم که خاستگاه هندوانه باید هند باشد. یعنی هندوانه جمع هندو نیست. این «ان» نشاندهندۀ مکان است. پس «هندوان» یعنی سرزمین هندوستان؛ «هندوانه» یعنی هندوستانی. و این میوه چون از هند آمده، به این نام مشهور شده است. و جالب این است که پیش از اینکه نامش در زبان فارسی فراگیر شود، ایرانیان به هندوانه، خربزۀ هندی میگفتند. یعنی صفت هندی را به خربزه میافزودند تا هندوانه را برساند.
مجری: کاش میدانستیم خود خربزه قصهاش از کجا شروع شده است.
دکتر شیوا: به خربزه هم میرسیم؛ چون از نامش میشود پی برد. حالا اینکه جزء نخستینش بهمعنای بزرگ است یا نه بماند. اما از چین و هند برویم به ژاپن و واژۀ «تخمه ژاپنی» که در زبان فارسی شناخته شده است. این ژاپنی در اینجا از قضا فریبنده و غلطانداز است. یعنی تخمه ربطی به ژاپن ندارد. بلکه در پیرامون دماوند ما روستایی داریم به نام جابان. و یک هندوانهای آنجا کشت میشود که مصرف خوراکی ندارد. به هندوانۀ آجیلی معروف است. اما تخمهاش به نقاط مختلف ایران میرود. و بنابراین این تخمه جابانی است. اما از آنجایی که ما در فارسی مثلاً شمیران را میگوییم شمرون؛ همدون، اصفهون، کاشون؛ این به جابون تبدیل شده است و چون جابون چندان آشنا نبوده، با واژۀ تقریباً آشنای ژاپن جایگزینش کردند. در حقیقت تخمه ژاپنی همان تخمه جابانی است که در زبان فارسی کاربرد پیدا کرده است.
مجری: یک وقتهایی انگار تنبلی باعث شده است که یک سری کلمات جایشان را به یک سری کلمات دیگر بدهند؛ نه؟
دکتر شیوا: تنبلی را شاید بشود با تعبیر زبانشناسانهاش کمکوشی نامید. کمکوشی و اقتصاد زبانی بگوییم شاید آبرومندتر باشد. البته این فرایندی است که در همۀ زبانها رخ میدهد و نمیشود جلویش را نگهداشت. واژۀ دیگر؛ از شرق آسیا برویم به جنوب باختری اروپا و میوهای را نام ببریم که در فارسی «پرتقال» است. پرتقال که صورت کهنترش ظاهراً پرتُقال بوده طبعاً باید بازگردد به کشور پرتغال. جالب این است که این میوه از پرتغال، مستقیم به ایران آمده، اما زادگاه و پرورشگاه اصلیاش چین بوده است. پرتغالیها از چین این میوه را گرفتهاند و به سرزمین خودشان برده و در سراسر جهان پراکنده کردهاند. و ما پرتقال را که شصت هفتاد سال بیشتر در کشورمان دیرینگی ندارد، از آن سرزمین گرفتهایم و به همین دلیل پرتقال مینامیم. منتها برای اینکه نام کشور پرتغال با نام میوه آمیخته نشود، پرتقال میوه را با قاف نوشته و کشور را با غین در املا مینگاریم. برای اینکه این دو باهم آمیخته نشود. عربها هم البرتقال میگویند که آن هم معرب واژۀ پرتقال است. جالب است واژهاش را در زبان آلمانی اگر ترجمه کنیم، در زبان آلمانی کهنتر البته؛ میشود سیب چینی. همچنان که ما میگوییم گوجۀ فرنگی، آلمانیها هم پیشتر پرتقال را چون اصل و پرورشگاهش چین بوده، سیب چینی مینامیدند. از میوهها برویم سراغ غذاها، ساندویچها و همبرگر را به میان بیاوریم. همبرگر زادگاهش هامبورگ است. یعنی واژه، شکل کهنترش هامبورگر است. این er در پایان واژۀ هامبورگر نشاندهندۀ نسبت است. یعنی هامبورگر را اگر بخواهیم معنا کنیم، بایستی بگوییم هامبورگی؛ منسوب به شهر هامبورگ. حالا یا از همان شهر آمده، یا مهاجرانی از هامبورگ این خوراکی را سامان داده و به سراسر جهان رفته است. جالب این است که انگلیسیزبانان «برگر» را از ته واژه بریده و آن را ترکیب کردهاند. مثلاً میگویند چیکنبرگر، فیشبرگر، چیزبرگر. یعنی «برگر» را بهعنوان یک جزء واژهساز از آن جدا کردهاند. از خوراکیها جدا شویم و برویم به فراوردههای صنعتی و و واژۀ «حلبی» را به میان بیاوریم. حلبی از نامش برمیآید که منسوب است به حلب، در شمال سوریه. یعنی آهن نازکی که دوسویش را قلعاندود کردهاند تا خورده نشود و زنگ نزند. حلب به آبگینهسازی هم مشهور بوده در فارسی کهن. منظور از آبگینه شیشه، آینه یا بلور است. در حکایتی از گلستان سعدی نامی از آبگینهسازی در حلب بهمیان آمده است. باز از فراوردههای صنعتی، «قوری» را بررسی کنیم. قوری شاید نامآشنا نباشد که از کجا گرفته شده است. اما ما سرزمینی یا استانی در افغانستان امروزی داریم با نام غور. ولایت غور در مرکز افغانستان که قوریهای چینی احتمالاً از چین، نخست به همین مرکز افغانستان امروزی (غور) رفته و آنها رفتهرفته چیرهدست شدند در قوریسازی و نام قوری هم از آنجا گرفته شده است. البته قور در افغانستان با غین نوشته میشود و ما قوری را امروز با قاف مینویسیم. اگر فرصت هست اشارههای دیگری کنیم.
مجری: بله؛ یک فرصت کوتاه همچنان داریم. خربزه را میشود بگویید؟
دکتر شیوا: البته بعضی از واژهها ریشۀ چندان شناختهای ندارند. سازۀ نخستش برخی گفتهاند بهمعنای بزرگ است؛ اما سازۀ دومش چندان آشکار نیست که از کجا میآید. برخی آن را واژۀ سانسکریت (هندی باستان) ترهپوسه گرفتهاند و گفتهاند که این واژه معنای خیار داشته و به فارسی آمده و تغییر آوایی داده است. ولی ریشهاش چندان شناخته نیست. برویم به «کاشی». کاشی خشت پختۀ لعابداری است که در مصالح ساختمانی از آن بهره میگیریم و برخی از ظرفها هم از کاشی ساخته میشدند. مثلاً سبوی کاشی در رباعی خیام هست. یعنی کوزهای که از جنس کاشی باشد. اما کاشی بازمیگردد به شهر کاشان. شهر کاشان که از شهرهای بسیار کهن است و قومی این شهر را بنا کردند و به نامشان است که شهرهای دیگری در ایران احتمالاً بناشدۀ همین قوم است؛ مثل کاشمر و در ایران فرهنگی حتی کشمیر از همین نام برگرفته شده است. و برخی واژۀ «کاسه» را هم به این قوم نسبت میدهند. کاسها و کاشی و حتی قزوین ممکن است از این نام برگرفته شده باشد.
مجری: قزوین چطور؟
دکتر شیوا: شکل کهنش، یعنی مثلاً دریای کاسپین هم که امروز میگوییم، دریای قزوین یا کاسپی، آن کاسپ بازمیگردد به همین قوم آریایی که از ایشان در شهر کاشان هم نامی میشنویم. برسیم به «بخاری». بخاری به گمان شما از کجاست؟
مجری: بخارا
دکتر شیوا: بله؛ بخاری از بخاراست. البته بخاریهای قدیم شبیه شومینههای امروزی بود. یعنی درون دیوار، با دودکشی به سوی بام که در آنجا هیزم را آتش میزدند و غذا میپختند. برخی البته بر این گماناند که بخاری از بخار گرفته شده است. اما احتمال اینکه از بخارا، پایتخت پیشین سامانیان و در کشور ازبکستان امروزی گرفته شده باشد البته قویتر است. و واژۀ پایانی: شیروانی. از شهر شیروان، در شمال خراسان. این یعنی سقف شیبداری که با سفال یا حلبی درست میکنند. به احتمال بسیار قوی بازمیگردد به شهر شیروان. این نمونههایی است که ما اگر درشان باریک شویم، واژه ما را رهنمون میشود به زادگاه و خاستگاه و پرورشگاه یک فراوردۀ کشاورزی یا صنعتی. اما بعد میرسیم به خوراکیهایی که به شهر و منطقه برنمیگردند؛ به شخص برمیگردند. برای نمونه، از خوراکیها آدامس است. میدانید که آدامس در انگلیسی chewing gum یا بهصورت مختصر gum گفته میشود. اما ما در فارسی میگوییم آدامس. پدیدآورنده یا مبدع آدامس کسی است با نام توماس آدامز. یک انگلیسیزبانی بوده که این را ساخته است. در فارسی هم با نام سازندهاش مشهور شده است. چون gum بهمعنای صمغ است و همان تقریباً سقز ایرانی خودمان بهحساب میآید. واژۀ دیگر، بورانی است که سبزیجات پخته و ماست در آن بهکار میرود. بورانی به شخصی برمیگردد. بوراندخت یا پوراندخت دختر خسروپرویز ساسانی. این غذا را به او نسبت میدهند. اینکه چه اندازه با حقیقت مطابقت داشته باشد بماند. یعنی یک پورانبانویی بوده، حالا لزوماً نه دختر خسروپرویز ساسانی، ولی کسی بوده که این غذا را پدید آورده، سامان داده و معرفی کرده است. و از بانوان، برویم به سراغ آقایان؛ میرزاقاسمی. میرزامحمدقاسم خان والی، سفیر کبیر ایران در دوران قاجار در روسیه که خودش حاکم گیلان و والی رشت بوده، از قضا ذوق آشپزی خاصی هم داشته و او غذای میرزاقاسمی را ساخته و معرفی کرده و امروز در سراسر کشور شناخته است.