واژهشناسی - ۵
زمان پخش: ۲۰ دی ۹۶
مهمان برنامه: دکتر علی شیوا
لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg سیزده دقیقه، چهار مگابایت
لینک دانلود ویدئوی برنامه (۱۳ دقیقه، ۱۸ مگابایت)
دکتر شیوا علاوه بر واژهشناسی، اگر اون روز، روز بزرگداشت کسی باشه این نکته رو هم یادآوری میکنن. مثل همیشه عالی بود و کلی به معلوماتم اضافه شد و ریشۀ «چای» و «لیوان» از همه جالبتر بود برام. فقط لازم میدونم اینو بگم که چون با زبانهایی مثل هندی، چینی، فرانسوی، اسپانیایی و حتی عربی آشنایی کاملی ندارم، جاهایی که دکتر شیوا میگن فلان کلمه توی فلان زبان این میشه، من هر چی رو که میشنوم مینویسم و سعی میکنم تا جایی که میتونم با فرهنگ لغتها هم مطابقت بدم چیزهایی که میشنوم رو، و همۀ تلاشم رو میکنم با حروف الفبا و دستور خط درست بنویسمشون (مخصوصاً فرانسویها رو)؛ ولی به نظر خودم کارم خالی از اشکال نیست.
* * *
مجری: سؤالی از ادامۀ بحث هفتۀ گذشتهمان باقی مانده بود اگر خاطرتان باشد. کلمۀ «کرسی» که من آخر برنامه ازتان پرسیدم. گفتم خاستگاهش به کجا برمیگردد. چون راجع به بخاری و سایر وسایل گرمایشی صحبت کرده بودیم. به «کرسی» بپردازیم و بحث واژگانی را که به خاستگاه خاص زمانی یا مکانی یا شخصی برمیگردند، ببندیم و برویم سراغ بحث جدید.
دکتر شیوا: اگر اجازه بدهید من در آغاز یادی کنم از یکی از نامآوران تاریخ شکوهمند ایران. امروز بیست دیماه، همزمان است با سالگرد شهادت میرزاتقی خان فراهانی، امیرکبیر. بایسته است که ما از کوششهای نستوهانه و خدمات ارزندۀ این بزرگمرد قدردانی کنیم و آنها را در راه پیشرفت و آبادانی و سرافرازی ایران گرامیمان ارج بنهیم. «کرسی» همچنان که میدانید چهارپایۀ چوبی است که زیرش در قدیم منقلی میگذاشتند یا چالهای میکندند که به آن میگفتند چالۀ کرسی یا حوض کرسی. و در آنجا زغال گداخته یا آتش زغال قرار میدادند و رویش را با لحافی میپوشاندند؛ همان لحاف کرسی. و در شبهای سرد زمستان پا را دراز میکردند و از همصحبتی یکدیگر برخوردار میشدند. واژۀ کرسی در زبان فارسی دو ریشه دارد. یکی کرسی بهمعنای صندلی است. این واژه در عربی آمده، اما خاستگاه اصلیاش زبان آرامی است. زبان آرامی همخانواده با زبان عربی است و گویا واژۀ کرسی از آرامی به عربی آمده، بهمعنای صندلی. اما در معنیهای دیگر در فارسی کاربرد پیدا کرده است. برای نمونه ما امروز میگوییم کرسی استادی فلان دانشگاه؛ یا حتی دندان کرسی (دندان آسیا)؛ یا خط کرسی (خط زمینه). اما کرسی بهمعنایی که پیشتر گفتم، یعنی آن چهارپایۀ چوبی به احتمال بسیار، از این ریشه نیست بلکه واژهای چینی-ژاپنی است، و از آن سرزمین این واژه به فارسی راه پیدا کرده و گسترش پیدا کرده و امروز هم کاربرد دارد.
مجری: چون این وسیله بهعنوان وسیلۀ گرمایشی در چین باستان و هند و ژاپن من خیلی دیدم که استفاده میشدهاست و احتمالاً قصهاش همین است. امروز قرار است چه بحثی را باز کنیم؟
دکتر شیوا: اگر بینندگان گرامی به یاد داشته باشند، هفتۀ گذشته ما واژههایی را بررسی کردیم که گفتیم اگر در ساختمانشان درنگ کنیم و بیندیشیم چون نام فراوردههای کشاورزی و صنعتی هستند، میتوانیم به خاستگاهشان پی ببریم. خواه این خاستگاه کشور، شهر و منطقهای باشد، مانندِ سینیِ چین، هندوانۀ هند، کاشی کاشان، شیروانی شیروان، بخاری بخارا، خواه اینکه بازگردد به شخصی یا کسی، مانند میرزاقاسمیِ محمدقاسم خان والی و بورانی پوراندخت یا بوراندخت ساسانی. اما من دریغم میآید یکی از واژههای فراموش شدۀ هفتۀ گذشته را اینجا یاد نکنم و به آن نپردازم؛ و آن هم واژۀ لیوان است. شاید قدری دشوار باشد یافتن خاستگاه لیوان. اما به یکی از روستاهای ایران بازمیگردد واژۀ لیوان. و اگر بخواهم راهنمایی کنم، روستایی در استان آذربایجان شرقی در نزدیکی تبریز و به گمانم در دامنۀ سهند باشد. و این روستا پنیر گوسفندیاش شهرۀ جهان است. پنیرِ؟
مجری: لیقوان
دکتر شیوا: لیقوان جایی است که خاک سرخ مخصوصی دارد که به کار کوزهگری و سفالگری هم میآید و لیوانهای سفالی نخستینبار در ایران در آنجا ساخته شدند و به سراسر ایران پراکنده شدند. بنابراین لیوان ما از لیقوان ما برگرفته شده است.
مجری: اتفاقاً امروز داشتم با جناب آقای دکتر شیوا صحبت میکردم، گفتند شما کجایی هستید؟ گفتم ما اصالتاً برمیگردیم به صد و بیست کیلومتری تهران، بعد از دماوند و اینها. گفتند یک کوهی هست، اسناوند، در آذربایجان شرقی. و جالب شد. گفتم در شجرهنامۀ ما این طور است که میرسیم به بعد از دماوند. چه جالب، بروم اسناوند را ببینم. این است که حتی خانواده و فامیلیهای ما جدای از شجرهنامه و اصل و نسبمان میتواند به یک محلی برگردد و خاستگاهی داشته باشد.
دکتر شیوا: گفتار امروز ما دربارۀ واژههایی است که از ساختمانش بهسادگی پی به خاستگاهش نمیتوان برد. اما اگر با تاریخ زبان آشنایی داشته باشیم و مسیری را که یک واژه در درازنای زمان پیموده و به امروز رسیده رصد بکنیم و با دادوستد زبانها هم آشنا باشیم، میتوانیم زادگاه و خاستگاه واژه را بیابیم. از واژۀ «چای» سر صبحی آغاز کنیم بیمناسبت نیست. چای بازمیگردد به کشور یا سرزمینِ؟
مجری: من چون خیلی چای دوست دارم و خیلی هم راجع به آن تحقیق کردهام به چین برمیگردد.
دکتر شیوا: بله، به چین بازمیگردد چای. و جالب اینجاست که در لهجۀ شمالی چین، چای را «چا» تلفظ میکردند. هماکنون هم «چا» تلفظ میشود. در لهجۀ جنوبی چین آن را «تِ» تلفظ یا واگویه میکردند. سرزمینها یا کشورهایی بازرگانی آنها با چین از طریق زمین و از شمال چین بوده، واژه را از «چا» گرفتهاند. مثل ایران که «چای» گفتهاند، یا در روسیه که «چَی» است، یا در عربستان که «شای» میگویند. کشورهایی که مسیر بازرگانیشان دریا بوده، خواهناخواه از جنوب چین این فراورده را گرفتهاند. بنابراین در انگلیسی «tea» است و در آلمانی و فرانسوی «the`» است. یعنی ما این طور میتوانیم دریابیم که واژه از چین چگونه همراه با فراوردهای که این نام را بر خود دارد در سراسر جهان گسترش پیدا کرده است.
مجری: واژۀ بعدی؟
دکتر شیوا: واژۀ بعدی «فلفل» است. فلفل، چنانکه میشود حدس زد، سرزمین اصلیاش کجا میتواند باشد؟ مردم کجا به فلفل علاقهمند هستند؟
مجری: اتفاقاً نمیشود حدس زد. هند؟
دکتر شیوا: واژۀ فلفل که در زبان هندی باستان یا سانسکریت «پیپلی» بوده ظاهراً، نخست وارد زبان فارسی شده است. در زبان فارسی آن را «پلپل» نامید. از فارسی به عربی رفته و شده فلفل امروزی، و از زبان عربی به زبانهای دیگر راه پیدا کرده است. مثلاً pepper انگلیسی. پس چای از چین و فلفل از هند این مسیر پرفراز و نشیب را پشت سر گذاشتهاند. هفتۀ گذشته دربارۀ پرتقال هم اگر خاطرتان باشد سخن گفتیم و گفتیم که پرتقال اصلش از چین است که از چین به پرتغال رفته و از آنجا به کشورهای اروپایی و ایران. و نکته اینجاست که نامِ «پرتقال» را ما از پرتغالیها گرفتهایم؛ اما انگلیسیزبانان پرتقال را orange تلفظ میکنند. این تلفظ انگلیسی از واژۀ عربی شدۀ نارنج است و نارنج خودش از نارنگ فارسی گرفته شده است. نارنگ به عربی رفته شده نارنج، و انگلیسیزبانان آن را گرفته و orange را ساختهاند. و جالب این است که خود ما در فارسی از نارنگ، میوهای با نام نارنگی ساختهایم که آن هم منسوب به این واژه است. واژۀ دیگر، «پسته» است. همه میدانند و بر همگان آشکار است که پسته فراوردۀ اصیل ایران است. بنابراین نامش باید از ایران به همه جا رفته باشد. پسته از ایران به کشور عربستان رفته و عربها پسته را «فُستق» تلفظ میکنند. یعنی واژه را معرب کردهاند. و به کشورهای اروپایی هم راه پیدا کرده است. در زبان انگلیسی pistachio یا تلفظی نزدیک به این نشاندهندۀ اصالت ایرانی فراوردۀ پسته است. واژۀ دیگری که میشود به آن اشاره کرد شکر است. شکر واژهای در اصل هندی است. یعنی نامش از هند میآید. «سرکرا» در زبان هندی باستان یا همان سانسکریت، نام این محصول بوده است. شکر از هند به جاهای گوناگون رفته است. برای نمونه به ایران آمده است که نام «شکر» پیدا کرده، به عربستان رفته و عربها «سُکّر» میگویند و در انگلیسی نام sugar دارد.
مجری: و کلام پایانی؟
دکتر شیوا: البته واژه بسیار است و اگر مجال باشد خواهیم گفت. واژۀ پایانی، «بازار» است. بازار هم واژۀ اصیل ایرانی است. «با» در آغاز «بازار» همریشه با بهاست؛ بها بهمعنای قیمت و «زار» هم بهمعنای مکان است. همچنان که در گلزار و شنزار و چمنزار و نمکزار میبینیم. بنابراین بازار میشود محل قیمت، محل داد و ستد و خرید و فروش. پدیدۀ بازار، از فارسی به همه جای جهان رفته، عربها آن را بازار یا وازار و انگلیسیزبانان بازارهای سنتی را bazar تلفظ میکنند.