زبانهای ایرانی - ۱۲
زمان پخش: ۱۷ اردیبهشت ۹۷
مهمان برنامه: دکتر عفت امانی
لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg، یازده دقیقه، چهار مگابایت
لینک دانلود ویدئوی برنامه از کانال تلگرام - ۲۰ مگابایت
دکتر امانی: برای امروز تصمیم گرفتم که دربارۀ یک گویش بهخصوص اما بسیار مهم و پیچیده و گمنام و کمتر شنیده شده صحبت کنم. گویش شهری به نام «ابوزیدآباد» یا «بوزآباد»، از شهرهای مهم و بااهمیت کاشان. ابوزیدآباد نام امروزی و در واقع بهقولی نام قرن چهاردهمی این شهر هست. نام این شهر و در واقع نام کهن آن در آثار حتی تا قرن چهاردهم هم با نام بوزآباد و در زبان مردم «بیذُوُی» شناخته میشود. من معنیاش را برایتان تشریح میکنم. از دو بخش تشکیل شده است: «بوذ» بهمعنای جو و گونهای جو است که در این منطقه میروید. گرچه شاید معانی دیگری برای این بخش در نظر گرفته شده باشد، ولی با توجه به آنچه از محلیها من شنیدم و نیز آنچه در متون آمده این معنا پذیرفتنیتر و عالمانهتر است. «وُی» هم که دگرگون یافتۀ واژۀ «آباد» است. «آباد» پسوندی است که برای بسیاری از آبادیها و شهرها و محلههای ایران وجود دارد. بنابراین از اکنون تا پایان برنامه به احترام مردم بیذُوُی من از لفظ مردم منطقه برای این شهر انتخاب میکنم که بوزآباد است. اخیراً این نام را تغییر دادند به ابوزیدآباد. و این نام در واقع نام رسمی و نام کتابی و نام مکاتبات اداری است. ولی همچنان مردم، شهر را و منطقۀ خودشان را با نام قدیمی و کهن و اصیل آن میشناسند. به هر روی این از بررسی نام منطقه.
خود منطقه را معرفی کوتاهی بکنم. آبادی ابوزیدآباد که البته امروز بیشتر شکل یک شهر کوچک را به خودش گرفته در ۳۰ کیلومتری جنوب شرق کاشان قرار گرفته است. از دیرباز تاکنون از شهرهای بسیار مهم کاشان بوده و بهویژه در گذشته چون از سرحدات شرقی کاشان بهشمار میرفته بنابراین اهمیت ویژهای در مسائل جغرافیایی و امنیتی و استراتژیک کاشان داشته این شهر. در این شهر آبادیهای مختلف و بخشهای مختلفی وجود دارند که همۀ آنها بهاتفاق به زبان ابوزیدآبادی (لفظ اداری آن) و زبان بیذُوُی صحبت میکنند. این زبان از زبانهای مرکزی ایران و در واقع از زبانهای همسایۀ کویر و آستانۀ کویر است. از زبانهای ایرانی نو، شاخۀ شمال شرقی است که دارای ویژگیهای بسیار بسیار پیچیده، هم در ساختواژه، یعنی صرف و دستور زبان و هم در آواهاست. پژوهشهای نهچندان زیادی دربارۀ این زبان صورت گرفته است. شاید یکی از دلایلش هم همین دشواریهای تلفظی باشد. از دیرباز پژوهشگران غیرایرانی برای پژوهشهای زبانی و برای دریافت چالشهای زبانی و اینکه بتوانند توصیف درستی ارائه بدهند در آن منطقه اقامت میکردند؛ چون خیلی زبان مهم و پیچیدهای بوده و فهم آن حتی برای آبادیهای مجاور و شهر اصلی یعنی کاشان هم دشوار و ناممکن بوده است. اخیراً تحقیقات میدانی بیشتری در این باره صورت گرفته که بر اساس آن تحقیقات اسنادی و کتابخانهای انجام میشود. اما باز هم بهدرستی پیچیدگیهای این زبان دریافته نشده است تا در آینده ببینیم چه پیش رو خواهد بود.
میخواهم بپردازم به توصیف برخی از این ویژگیها و پیچیدگیهای زبانی به زبان ساده که تخصصیاش هم نکنیم. منتها پیش از آن اگر موافق باشید یک شعر کوتاه به زبان بیذُوُی برایتان میخوانم که قدری هم گوشتان آشنا شود. این شعر، شعر قالی است و دختران و زنان پشت دار قالی این را میخواندند. اکنون ممکن است بهتناسب در همه جا خوانده شود. من خودم از زمانی در منطقه بودم و این را یاد گرفتم همه جا میخواندم برای کودکان. شعر کوتاهی است. «دوچِجه مَخمَلیه خیزکَ کیه نادعلیه، نی نخشجه آرگی بوره، مرگ بهبه جلدی بوره». میگوید دختر محمدعلی، بپر برو خانۀ نادعلی آن نقشه را بگیر بیا. منظورش نقشۀ قالی است. جان بابا دیر نیا زود بیا. فکر نمیکنم که بهجز یکی دو کلمه که آن هم اسم خاص بود خیلی برای شما گویا و واضح بود این زبان.
مجری: یک مخملی داشت، مخمل چه بود؟
دکتر امانی: این مخمل، محمدعلی است. این «ح» شبیه «خ» تلفظ میشود. «ح» معمول در زبان فارسی نیست. میخواستم اندکی کوتاه شما با این واژهها آشنا شوید. برویم من قدری کوتاه دربارۀ ویژگیهای زبانی که قدری ساده هستند، نه همۀ آنها، بلکه آن دسته از ویژگیها که ساده و قابل فهم هستند، صحبت کنم، توصیف کنم و اگر زمان داشتیم شما بفرمایید من پاسخ میدهم.
یکی از ویژگیهای مهم این زبان حضور جنس دستوری است. یعنی اسم، مؤنث و مذکر دارد. ما چنین قاعدهای را در زبان فارسی امروزی نداریم. در زبانهای فارسی کهن داشتهایم، در زبانهای امروزی مانند عربی، فرانسوی و آلمانی ممکن است وجود داشته باشد که هست، اما در یک زبان ایرانی نو که اسم، مؤنث و مذکر داشته باشد خیلی نادر است. «ـِ» در پایان واژه نشانۀ مؤنث و «ـَ» در پایان واژه نشانۀ مذکر است. مثلاً اگر بخواهیم بگوییم «فهمیده»، «فمیدِ» یعنی زن فهمیده و «فمیدَ» یعنی مرد فهمیده. «بلورینِ» یعنی زن سفیدرو، «بلورینَ» یعنی مرد سفیدرو. «اَروونِ» یعنی شتر ماده، «اِسبَ» یعنی سگ نر. یعنی این «ـِ» و «ـَ» در پایان واژه جنسیت واژه را مشخص میکند. این یک ویژگی نادر و مهم است در یک زبان ایرانی نو که دارای جنس باشد.
ویژگی مهم دیگری داریم در شیوۀ جمع بستن. این ویژگی و شیوۀ جمع بستن آنقدر پیچیده و گوناگون و متنوع است که اتفاقاً سبب شده است که برخی از پژوهشگران برعکس تصور کنند و بگویند مقولۀ جمع در این گویش و در این زبان رو به فراموشی است. حال آنکه این طور نیست. چون نتوانستهاند بهدرستی شیوههای جمع را بررسی کنند شاید چنین چیزی گفتهاند. یک شیوهاش که خیلی رایج است و عرف است و باید هم این طور باشد این است که اسم نشانۀ جمع میگیرد. حالا نشانۀ جمع در هر زبانی ممکن است متفاوت باشد. در زبان بیذُوُی نشانۀ جمع، «ـِ» پایانی است. «ژورِ» یعنی فرزندها، «ژورَ» یعنی فرزند.
چیزی که متفاوت است این است که در این زبان افزون بر اسم که نشانۀ جمع میگیرد، همنشینهای اسم نیز نشانۀ جمع میگیرند بدون اینکه اسم نشانۀ جمع بگیرد. مثلاً صفت جمع میشود در این زبان. در برخی از جایگاهها به جای اسم این صفت است که نشانۀ جمع میگیرد. این خیلی نادر است. اصلاً چنین چیزی خلاف قواعد ساختاری زبان فارسی است. یا فعل حتی. برای فاعل یا عامل یا نهاد جمع، فعل ما جمع میشود اما فاعل ما مفرد باقی میماند. مثال میزنم. «نِم» یعنی اینها. «نِم حَیوو» یعنی این حیوانها؛ در حالی که ترجمۀ تحتاللفظیاش میشود اینها حیوان. یا مثلاً «انگور بِرَسوویَن» یعنی انگور رسیدند؛ منظور این است که انگورها رسیدند. یک موضوع دیگر: ما در ترکیبات اضافه نقشنمای اضافه داریم مثلاً دخترِ خوب، درِ دیگ. اما در این گویش این نقشنما وجود ندارد و میگویند در دیگ، درخت سیب.