زبانهای ایرانی - ۹
زمان پخش: ۲۸ بهمن ۹۶
مهمان برنامه: خانم عفت امانی
لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg سیزده دقیقه، پنج مگابایت
لینک دانلود ویدئوی برنامه (سیزده دقیقه، ۲۰ مگابایت)
مجری: قرار است از امروز در بخش فرهنگستان زبان و ادب فارسی که در روزهای زوج تقدیم حضورتان میکنیم و اتفاقاً شما هم خیلی از آن استقبال کردید، به استانهای مختلف سفر کنیم و به زبانها و گویشهای استانهای مختلفمان بپردازیم. امروز میخواهیم برویم به گیلان و سراغ گیلکیها. و اتفاقاً کسانی که زبان گیلکی را دوست دارند و خیلی به گوششان خوش میآید که یک نفر با زبان گیلکی برایشان صحبت کند، امروز ما و این بخش از «صبح به خیر ایران» را تماشا کنند. یک اتفاق خوب دیگر هم افتاده است. فرهنگستان زبان و ادب فارسی نمایندۀ بسیار محترمی را مهمان ما کردهاند و ما افتخار میزبانیشان را داریم که بانو هستند. و این اتفاق، اتفاق خوبی است به نظر من. خانم امانی خوش آمدید.
خانم امانی: سلام. من هم خوشحالم که در خدمت شما هستم و سپاسگزارم. اگر که شما فرمایشی ندارید، بپردازم به موضوع.
مجری: خواهش میکنم. فقط اینکه درست گفتم؟ گیلکی زبان است یا گویش؟
خانم امانی: شما موضوع خیلی بحثانگیز و مهمی را همین آغاز صحبت بیان کردید و خیلی نیاز به صحبت دارد. اما من کوتاه در این باره خواهم گفت و آنچه خودم میپذیرم و آنچه دیدگاه خودم هست را هم خواهم گفت. تخصصاً دربارۀ گیلکی به شما میگویم به این دلیل که شما دربارۀ گیلکی پرسیدید. زبانهای دیگر را فراخور خودش که به آنها رسیدیم در آن باره صحبت خواهیم کرد. من به گیلکی، زبان گیلکی میگویم. بنابراین از اکنون تا پایان برنامۀ ما، هر جا که صحبت از گیلکی بهمعنای عام و در قیاس با دیگر زبانها باشد من لفظ زبان را بهکار میبرم. اما در جایی که میخواهم از انواع گیلکی صحبت کنم، مثلاً لاهیجانی را با رشتی، با چابکسری، با لنگرودی، با املشی بسنجم، آن موقع لفظ گویش و یا گونۀ زبانی را بهکار خواهم برد. دلایل هم بسیار است. پژوهشگران عمدتاً لفظ گویش را ممکن است بهکار ببرند؛ برخی لفظ زبان را. اختلاف نظرها بسیار است و هر یک هم دلایل علمی خودشان را دارند. بحثی است که در آینده اگر فرصت شد ما بهطور مفصلتر و خردتر دربارهاش صحبت خواهیم کرد. اما خیلی کوتاه بگویم از آنجایی که اگر یک گیلکیزبان برای شما صحبت کند، شما که گیلکی نیستید متوجه صحبت او نخواهید شد، یعنی زبان او دارای آواها، الفاظ، دستور زبان و دایرۀ واژگانی خاص خودش است و شما نیاز دارید برای یاد گرفتن این زبان آموزش ببینید، بنابراین ما این را زبان میبینیم؛ زمانی که میخواهیم بهطور عام از آن صحبت کنیم. و اگر بخواهیم خُرد، در داخل خود استان با انواع خردهگویشها و گونههای زبانی مختلفش بسنجیم این دو لفظ گویش یا گونۀ زبانی را بهکار میبریم.
مجری: قرار است از کجا شروع کنیم؟ بهتر نیست بگوییم پراکندگی جغرافیایی زبان گیلکی در کجای ایران بیشتر و پررنگتر است.
خانم امانی: بله؛ حتماً. اتفاقاً من میخواستم با همین موضوع صحبت کنم. من در آغاز بگویم که بهلحاظ ردهشناسی زبانی، زبان گیلکی جزء زبانهای ایرانی نوی غربی، در واقع ایرانی نو، شاخۀ شمال غربی است و از زبانهای پرگویندۀ حاشیۀ دریای کاسپین. این را هم بیفزایم که من به جای لفظ خزر، تا پایان این برنامه و حتی در نوشتههای خودم دریای کاسپین بهکار میبرم. بنابراین منظور دریای خزر کنونی با این نام کنونی است. از زبانهای بسیار پرگوینده است و با وجود اینکه استان گیلان بهلحاظ وسعت جزو استانهای بسیار کوچک است، یعنی جزو کوچکترین استانهای ایران است، اما از نظر تراکم جمعیت برعکس است. تقریباً میتوانم بگویم پس از تهران، استان گیلان یکی از پرتراکمترین استانهای ایران است و این معنایش چیست؟ معنایش این است که ما گیلکیزبانهای بسیاری داریم که هم در استان گیلان هستند و هم فراخور زندگی در دیگر شهرها و استانها، بهویژه در تهران اقامت دارند. از دیرباز تقسیمبندیای که بین استان گیلان قرار گرفته و این تقسیمبندی همۀ وجوه زندگی یعنی زبان، آداب، سنن، آیین و فرهنگ را شامل شده، رودخانۀ سفیدرود است. یعنی از دیرباز ما گیلان را به صورت دو بخش شرقی و غربی داشتیم و اساس این تقسیمبندی سفیدرود است. وقتی میگویم از دیرباز، منظورم خیلی دیرباز است. یعنی ما در قدیمیترین متن کهن فارسی که موجود است، چه بسا پیش از آن هم بوده و اکنون در دسترس نیست، به هر روی کتابهای ایرانی در طول تاریخ در مناسبات بسیاری سوزانده شدهاند، ما متن جغرافیایی کهنی داریم؛ کتابی است به نام حدودالعالم من المشرق الی المغرب، در قرن چهارم از نویسندهای ناشناس. این کتاب بهلحاظ ارزش جغرافیایی و علمی کتاب بسیار بالایی است. در این کتاب نویسندۀ ناشناس بهطرز مفصلی به بخش گیلان پرداخته و اتفاقاً در آن کتاب آورده که سفیدرود اساس تقسیمبندی این استان به دو سو است و لفظ آن سوی آبی یا آن سوی رودی و این سوی آبی یا این سوی رودی را بهکار برده است. خیلی مفصل به گیلان پرداخته است. حتی از خردهفرهنگها یا آداب و حتی از اینکه خوراک ویژۀ مردم این شهر چیست گفته و مثلاً در این کتاب ذکر شده که ماهی و برنج است و جز آن. میتوانید برای علاقۀ بیشتر به آن مراجعه کنید؛ در دسترس است. همین امروز هم اساس تقسیمبندی با همان اصطلاح است. مردمان گیلان امروز به شرق گیلانیها بیهپیش و به غرب گیلانیها بیهپس میگویند. یعنی این سوی رودی و آن سوی رودی. این اساس تقسیمبندی بسیار منظمیست و در واقع زبان گیلکی را به سوی یک نظم و روش خاص خودش سوق داده است و ما در شرق گیلان از آستارا تا چابکسر شهرهای مهمی داریم که گویش گیلکی (اینجا لفظ گویش را بهکار میبرم، چون دارم در داخل استان گیلان انواع گونههای گیلکی را باهم میسنجم) دارند. گونههای مهمی در بخش لاهیجان، کوهپایههای لاهیجان، گونههای مهمی در بخش دیلمان اساس مهمی در استان گیلان بهلحاظ زبانی و گویشی بخش دیلمان است در شرق گیلان. در غرب گیلان، انزلی، فومن، شفت، خمام، کوچصفهان، شهرهایی هستند که حوزۀ غرب گیلان را دربرمیگیرند و گیلکی غربی در آنها رایج است. بهجز این تقسیمبندی جغرافیایی که تاکنون برای دستهبندی زبان و فرهنگ و همۀ دادههای موجود در استان گیلان رایج بوده، برای بخش زبان و گویش گیلکی با توجه به پژوهشهایی که تاکنون انجام دادهام بهویژه در منطقۀ گیلان روی این زبان، باور دارم که تقسیمبندی مهم دیگری هم باید برای زبان در نظر بگیریم؛ و آن تقسیمبندی زندگی مردم بر اساس معیشت و نوع اقلیم آنها است. واقعاً این استان شگفتانگیز است. دریغ است که ما جایی مانند گیلان در ایران داشته باشیم و سپس همزمان بندرعباس و خوزستان و آن وقت بخواهیم بپردازیم به برونمرزی. این واقعاً دریغ و افسوس دارد. به هر روی اینها باید شناخته بشوند و همان اندازه هم مهماندوست و مهمانپذیر هستند؛ همان گونه که از دیرباز بودند. برگردم سر صحبت خودمان. عرض کردم که اقلیم و معیشت مردم در تعیین زبان آنها اثرگذار است. در گیلان این شگفتی این است که شما مردم کوهپایه را دارید که با ده دقیقه زمان میرسید به مردم دشت و جلگه و با بیست دقیقه زمان میرسید به مردم دریاکنار؛ مردمی که کنار رود و دریا زندگی میکنند. واژگان و زبان آنها قطعاً متفاوت است. دایرۀ واژگانی آنها قطعاً متفاوت است با مردمانی که در کوهپایه زندگی میکنند. اساس زندگی آنها دامداری و دامپروری است، مردمانی که اساس زندگی آنها ماهیگیری است، مردمانی که اساس زندگی آنها کشاورزی، برنج و چای است قطعاً دایرۀ واژگانی متفاوتی باهم دارند. بنابراین در داخل استان گیلان یک شرق گیلانی و یک غرب گیلانی تا حدودی متوجه صحبتهای هم میشوند. یعنی یک تفهیم و تفاهم متقابل بین گوینده و شنونده هست. اما اختلافهای آوایی، یعنی در واقع تلفظ واژگان کم نیست. بهویژه هر چه گونههای همجوار از هم دورتر شوند، یعنی گونهها و شهرها بهلحاظ جغرافیایی و همسایه بودن قدری از هم دورتر باشند، این تفاوت آشکارتر نیز خواهد شد. بهویژه، یعنی به جز جغرافیا ممکن است از نظر جغرافیایی فاصلۀ زیادی باهم نداشته باشند؛ در واقع دو بخش یا دو روستا باهم همسایه باشند، ولی بین آنها جادهای هست، یا بین آنها رودی یا کوهی هست و باعث میشود مردمان کوهپایه... که اتفاقاً یکی از غنیترین گویشهای گیلان گونۀ زبانی گالشها است، گالشها اقوام دامداری هستند که در ییلاقها و ارتفاعات کوهستانهای گیلان زندگی میکنند. بسیار زبانشان را دوست دارم چون بسیار غنی است و همچنان آن ریشههای تاریخی خودش را خیلی قوی حفظ کرده است. مثلاً لنگرود را برایتان مثال بزنم که همین چندی پیش در آنجا کار میکردم، بین کوهپایۀ لنگرود و شهر لنگرود، یعنی در واقع بخش دشت و جلگه فاصلۀ جغرافیایی کمتر از پانزده دقیقه است؛ ولی تفاوت واژگانیشان بسیار است. بهویژه تفاوت آوایی و اختلاف در تلفظ واژگان. بنابراین، این هست که میگویم که مقولۀ اقلیمی و معیشتی نیز بسیار مهم است.
برنامه ها چرا با مثال همراه نیست؟ :(
همیشه وقت برا کارای مفید کم داره صدا و سیما. آیکن پوکر فیس.