ضربالمثلها - ۱
زمان پخش: ۱۷ آبان ۹۶
مهمان برنامه: دکتر حسینعلی رحیمی
لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg یازده دقیقه، سه مگابایت
لینک دانلود ویدئوی برنامه (۱۱ دقیقه، ۸۰ مگابایت)
بهنظرم مدیریت زمان دکتر رحیمی خیلی خوبه و سعی میکنه تا جای ممکن بحث به حاشیه کشیده نشه و یکنفس کلامش رو ادامه میده و اتلاف وقت تو برنامههاشون کمتره. ولی برخورد مجری رو تو این برنامه اصلاً نپسندیدم و قشنگ معلوم بود از یه چیزی و از یه جایی دلخوره که انقدر سرسنگینه. یه جایی دکتر رحیمی یه شعری که تو کتابهای درسیمون بود رو میخونه و میگه این تو کتابای درسی بوده، بعد مجری میگه نه این شعرو من نخوندم و نبود و شما نمیدونین من کی درس خوندم و آخر برنامه میگه شنیدم این شعرو، ولی مطمئن نیستم تو کتاب درسی بود یا نه. در کل، مجری بهنظرم لحن شاد همیشگی رو نداشت. این برنامه و چند برنامۀ بعدی به ریشه و قصۀ ضربالمثلها اختصاص داره. بهشخصه به موضوع ضربالمثلها بسی علاقه دارم و یادمه وقتی مدرسه میرفتم و تازه با اینترنت آشنا شده بودم، یه سایتی پیدا کردم که جزو اولین سایتهایی بود که به قدوم مبارک من متبرک شد؛ توش داستان ضربالمثلها رو نوشته بود و من اینا رو میخوندم و هر بار هر کی رو میدیدم، یه موضوع جدید برای صحبت کردن داشتم که میدونی فلان ضربالمثل ریشهش چیه؟ بعد قصههایی که از این سایت یاد گرفته بودم رو بازگویی میکردم برای ملت. خوشبختانه اون سایته هنوز هست و هر موقع مرور میکنم قصههاشو، کلی خاطره برام زنده میشه. شما هم میتونید ازش استفاده کنید:
sarapoem.persiangig.com/link7/zarbolmasal1.htm
* * *
مجری: بخش فرهنگستان «صبح به خیر ایران» با هدف پاسداشت زبان فارسی تقدیم شما خواهد شد. امیدوارم که شما هم همراهی بفرمایید و از این زبان فارسی گرانقیمت و ارزشمندمان بیشتر مراقبت بکنیم. جناب آقای دکتر رحیمی از فرهنگستان زبان و ادب فارسی مهمانمان هستند. سلام میکنم حضور شما. صبح به خیر.
دکتر رحیمی: به نام خدا. سلام عرض میکنم و صبح به خیر خدمت شما و بینندگان محترم برنامۀ «صبح به خیر ایران».
مجری: یکی از شیرینیها و قندهای زبان فارسی، ضربالمثلهایی است که در این زبان وجود دارد و ما هم گاهی یا در برخی از افراد در اغلب موارد دلمان میخواهد که از این ضربالمثلها استفاده کنیم. اساساً ضربالمثل به چه چیزی میگویند؟ و چه کارکردی دارد؟
دکتر رحیمی: ضربالمثل یا مثل، در قدیم تعریفی که برای اینها داشتند فرق میکرد. مثل همان چیزی است که امروز میخواهیم دربارهاش صبحت بکنیم و ضربالمثل را بیشتر به آوردن مثل و کاربرد مثل میگفتند. امروزه هر دو را به جای هم بهکار میبرند. ضربالمثلها را به جملات معمولاً کوتاه، دارای آهنگ میگویند که حاوی نکات اخلاقی و اجتماعی است، بین مردم باید مشهور شده باشد، سازنده و پدیدآورندهاش معمولاً یک فرد نیست، عموم مردم جامعهاند و مشخص هم نیست و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده، نتیجۀ تجربیات یک ملت است که از نسلها انتقال پیدا میکند و انتقال فرهنگی بین نسلها و بین قرنها را انجام میدهد. کارکردش همین است. یکی اینکه تجربیات یک ملت را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکند. یک ملت در طول تاریخ خود با فراز و نشیبهایی مواجه است؛ تجربیاتی کسب میکند و نتیجۀ آن تجربیات، نکات اخلاقی و اجتماعی است که در زبان منعکس میشود. بعد از انعکاس در زبان خلاصه و چکیده و فشرده میشود و در صورت مثل ظاهر میشود.
مجری: همیشه این ضربالمثلها درستاند؟ مثلاً میگویند که «سکوت نشانۀ رضایت است»، در برخی موارد سکوت نشانۀ این است که شما اصلاً نمیخواهی وارد بحث شوی.
دکتر رحیمی: گفتیم که ضربالمثلها بازتابدهندۀ اخلاق یک ملت هستند. در حالتهای مختلف ما حتی ضربالمثلهایی داریم که حالت متضاد باهم دارند. یعنی در یک جا سکوت را نفی میکنند، در یک جا سکوت را تأیید میکنند. یا ضربالمثل داریم که «هر آن کس که دندان دهد نان دهد»، ضربالمثلهایی که میگوید چرا باید تلاش کنیم؟ روزش میرسد؛ از طرف دیگر ضربالمثل داریم که «از تو حرکت، از خدا برکت». طبیعتاً نمیشود همۀ اینها را از نظر اخلاقی تأیید کرد. اما هیچ ملتی هم نیست که تمام نکات اخلاقیاش مثبت باشد. البته زبان فارسی از زبانهایی است که پرشمارترین مثل را دارد. بعضی از زبانهایی که پرشمارترین مثل را دارند یکی از چند تای اولش زبان فارسی است؛ به دلایلی که شاید در حوصلۀ این برنامه نگنجد. طبق صحبتی که با دوستان شده است قرار بر این شده است که در برخی جلساتی که در خدمت شما هستیم دربارۀ داستانهای امثال و ریشههای امثال گفتوگوهایی داشته باشیم. در کتابهای مثل بخش دیگری از سخنان مهم، جملات برجسته و کلام شاعران است که بهصورت مثل رایج شده است. اینها مثل نیستند؛ اما چون کارکرد مثل دارند و بهخاطر زیبایی در زبان مردم جا گرفتهاند اینها را هم ما به شکل مثل در کتابهای مثل داریم. اما یک بخش مهمی از مثلها داستانهای مثلهاست. بعضی مثلها داستانهایی دارند، یا داستانهایی برایشان ساختهاند. حتی بعضی از مثلها را بدون آن داستانها نمیشود درک کرد و فهم کرد. یعنی آن داستان پشتش هست. اگر در کتابهای امثال ریشههای مثل را جستوجو کنیم به چند جا میرسیم. یکی شعرهایی است، آثار ادبی است که بهخاطر زیبایی گسترده شده است. سعدی، حافظ، مولانا، فردوسی، جملاتی دارند؛ مثلاً «چنین است رسم سرای درشت، گهی پشت بر زین گهی زین به پشت»، مصراع دوم مثل شده است؛ یا حافظ میگوید که «گل بیخار کجاست؟»؛ یا «زلیخا گفتن و یوسف شنیدن، شنیدن کی بود مانند دیدن؟»، این مصراع در زبان فارسی ضربالمثل شده است؛ «زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشت زندانی، چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟». یا حتی اگر ما به دورههای معاصر بیاییم مثلاً «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟»، با اینکه شاید صد سال هم از این شعر نگذشته، ولی ضربالمثل شده است و در زبان مردم کاربرد دارد. ما برای این بخش مثلی را انتخاب کردهایم که همۀ شما شنیدهاید و احتمالاً داستانش را هم میدانید. مثلِ «از ماست که بر ماست»؛ در کتابهای درسی هم مثلش هست، هم داستانش. از ناصرخسرو است. میگوید:
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست، وندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت، امروز همه روی جهان زیر پر ماست
ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی، تیری ز قضای بد بگشاد بر او راست
بر بال عقاب آمد آن تیر جگردوز، وز ابر مر او را بهسوی خاک فروکاست
بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی، وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست
گفتا: «عجب است این که ز چوب است و ز آهن، این تیزی و تندیّ و پریدن ز کجا خاست؟!»
زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دید، گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»
در کتابهای مثل فارسی وقتی ریشۀ این مثل را میخواهند بدهند به همین شعر اشاره میکنند. اما این برای ما پایان ماجرا نیست. میخواهیم امروز به نکتۀ دیگری اشاره کنیم. ناصرخسرو حدود هزار سال پیش از ما میزیسته است. ما اینجا دو عنصر داریم؛ یکی مثل و یکی داستانش. مَثَل، از ماست که بر ماست و داستان، داستان عقاب است. خود مثل در زمان ناصرخسرو اتفاقاً کاربرد داشته است. شاعری داریم که در تاریخ بیهقی که کتاب مشهوری است و همه میشناسند، از شاعری یاد شده که بیتی دارد: «از ما بر ماست چو نگاه کنی نیک، در تبر و در درخت و در آهن و سوهان». اینجا مثالِ عقاب را نیاورده؛ مثال درخت و تبر را آورده که درخت را نمیشود قطع کرد مگر با تبری که دستهاش از چوب خودش است؛ و سوهان و آهن که آهن را نمیشود تراشید و سایید، مگر با سوهانی که از جنس خودش است. اینجا میبینیم که ریشۀ ضربالمثل و خود ضربالمثل از ناصرخسرو نیست. پس شعری است که ناصرخسرو آورده است. علامه دهخدا میگوید داستان این شعر، یعنی داستان عقاب هم از یکی از شاعران قدیم یونان است. ناصرخسرو ترجمۀ عربی این داستان را خوانده و آن را به شعر فارسی درآورده است. حتی بعضیها پیشینۀ داستان را قدیمیتر هم میدانند. ما از اینجا میخواهیم فقط به نکتهای اشاره کنیم و آن نکته این است که داستان این مثل و خود مثل شاید پیشینهای هزار سال قبل از ناصرخسرو داشته است. شکلی از آن که به دست ناصرخسرو آمده و ساخته و پرداختۀ زبان او شده، امروز به ما رسیده است. یعنی همان نکتۀ اولی که گفتیم؛ مثلها کار انتقال فرهنگی را بین نسلها و قرنها و حتی هزارهها انجام میدهند. دستکم هزار سال قبل از ناصرخسرو ریشههای این داستان و مثل بوده، به ناصرخسرو رسیده و از ناصرخسرو به ما انتقال پیدا کرده و از ما هم اگر این زبان فارسی را خوب حفظ کنیم به نسلهای بعدی منتقل خواهد شد.