ضربالمثلها - ۱۱
زمان پخش: ۲۲ اردیبهشت ۹۷
مهمان برنامه: دکتر حسینعلی رحیمی
لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg، ده دقیقه، سه مگابایت
لینک دانلود ویدئوی برنامه از کانال تلگرام - ۱۷ مگابایت
دکتر رحیمی: امروز در آغاز هفتهای هستیم که در میانههای هفته مناسبت مهمی برای زبان فارسی هست. روز بزرگداشت فردوسی و روز پاسداشت زبان فارسی. ما هم به همین مناسبت برای امروز موضوعی از فردوسی انتخاب کردهایم. مصراعی هست که بسیار معروف است و همۀ ما در کتابهای مدرسه خواندهایم: «میازار موری که دانهکش است، که جان دارد و جان شیرین خوش است». همۀ ما در کتاب دبستان خواندهایم که سعدی در شعری میگوید «چه خوش گفت فردوسی پاکزاد، که رحمت بر آن تربت پاک باد، میازار موری که دانهکش است، که جان دارد و جان شیرین خوش است». سعدی این بیت را در بوستان آورده است؛ در حکایتی که یکی از عرفا به نام شبلی کیسهای از دکان گندمفروشی میخرد و وقتی این را به ده میآورد و سر کیسه را باز میکند میبیند موری سرگردان به این سو و آن سو میرود. شب از این واقعه خوابش نمیبرد و نگران میشود که من این مور را از جای خودش و از مسکنی که داشته دور کردهام و او را آزردهام. او را به همان جایی که تعلق داشته میبرد و به وطن خودش برمیگرداند. سعدی وقتی به اینجای قصه میرسد میگوید «چه خوش گفت فردوسی پاکزاد که رحمت بر آن تربت پاک باد، میازار موری که دانهکش است، که جان دارد و جان شیرین خوش است».
در چاپهایی که ما از شاهنامه داریم، مخصوصاً چاپ معروف مسکو، این بیت اصلاً در شاهنامه نبوده است. البته چاپ مسکو این را در پاورقی آورده بوده به این ذهنیت که شاید از بیتهای اصلی فردوسی نباشد و بعداً به آن افزوده شده باشد. این بیت در کجای شاهنامه آمده؟ قدیمیترین نسخههای خطی و دستنویسهایی که ما از شاهنامه داریم مربوط به قرن هفت است؛ تقریباً همان زمانی که سعدی بوستان را میسروده است. این در کجای شاهنامه آمده؟ ما ابتدا از جایی که برای مردم آشناتر است قصه را آغاز کنیم. داستان کاوه و ضحاک را همۀ ما شنیدهایم و خواندهایم. ضحاک وقتی ظلم و ستمش از حد میگذرد کاوه قیام میکند. هنگامی که قیام میکند میگوید: «کو هوای فریدون کند، سر از بند ضحاک بیرون کند». مردم را به قیام فرامیخواند و حکومت ظلم و جور ضحاک را سرنگون میکند و فریدون را به جای او مینشاند. این مربوط به بخش اسطورهای شاهنامه است. میدانیم که شاهنامه سه بخش دارد: اسطورهای، پهلوانی (حماسی)، تاریخ دورۀ ساسانیان.
فریدون کسی است که در جامعه عدل و داد میکند و یک شخصیت جهانی بوده است. در این دوره ما هنوز تفکیک کشورها را به آن معنا نداشتیم. از این نظر هم برای ما مهم است. البته فردوسی هم اشاره میکند که «فریدون فرخ فرشته نبود، ز مشک و ز عنبر سرشته نبود، ز داد و دهش یافت آن نیکویی، تو داد و دهش کن فریدون تویی». فریدون زمانی که به پیری میرسد سرزمین خودش را که تمام حکومت جهان بوده بین سه پسرش تقسیم میکند. بخشی از خاور و روم را به سلم میدهد، سرزمین توران و چین را به فرزند دیگرش تور میدهد و ایران که مرکز پادشاهی او بود به ایرج، برادر کوچکتر میرسد. برادران دیگر از این تقسیم خشنود نیستند و نارضایتی ابراز میکنند. ایرج برای اینکه این کدورت برطرف شود، میرود به سمت برادرانش که آشتی کند و میگوید این حکومتها ارزش ندارد که این برادری ما را در بین ما کمرنگ کند. نخستین داستان برادرکشی در شاهنامه همین جا شکل میگیرد. ایرج وقتی پیش تور میرود که با او صحبت کند تور برآشفته میشود و صندلی یا کرسی زرینی را برمیدارد و بر سر برادرش ایرج میزند و قصد جان او میکند برای کشتن. زمانی که قصد جان او میکند برادرش نصایحی به او میکند. میگوید: «مکش مر مرا کِت سرانجام کار، بپیچاند از خون من کردگار، پسندی و همداستانی کنی، که جان داری و جانستانی کنی، مکُش مورکی را که روزیکَش است، که او نیز جان دارد و جان خَوش است» (نسخۀ فلورانس). در این داستان صحبت از کشتن است و فردوسی هم به همان سبک و سیاق آورده؛ اما در داستان سعدی صحبت از کشتن نبود؛ آزردن موری بود که از جای خودش نقل مکان کرده بود و بهنظر میرسد سعدی به تناسب داستان خودش تغییری در آن ایجاد کرده یا شاید نسخهای داشته که در آن نسخه به آن صورت بوده است. احتمال حالت اول بیشتر است.