زنگ فارسی

لینک بالا برای دوستانی هست که وبلاگ دارن و می‌خوان مطالب رو دنبال کنن.

ضرب‌المثل‌ها - ۱۲

يكشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۳۳ ق.ظ

زمان پخش: ۴ تیر ۹۷

مهمان برنامه: دکتر حسین‌علی رحیمی

لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg، هشت دقیقه، سه مگابایت

لینک دانلود ویدئوی برنامه از کانال تلگرام - ۲۰ مگابایت



دکتر رحیمی: ما در برنامه‌های گذشته اشاره کردیم که ضرب‌المثل‌ها عصارۀ تجربیات و اندیشه‌های یک ملت یا حتی تعامل آن ملت با تجربیاتی که از دادوستد با ملت‌های دیگر داشته‌اند است. در برنامه‌های گذشته گفتیم که بعضی از ضرب‌المثل‌ها داستان‌هایی دارند، یا داستانی برایشان ساخته‌اند. ضرب‌المثل‌هایی که برایشان داستان ساخته‌اند دو شکل دارند. بخشی از ضرب‌المثل‌ها روابط بین کلمات و مفهوم، از صورت ضرب‌المثل قابل استخراج است. چه آن‌هایی که سخن بزرگان است؛ مثلاً وقتی می‌گوییم «بزرگی به عقل است نه به سال»، این جمله برای ما مفهوم است. اما بعضی از این‌ها از یک حادثه‌ای، از یک موضوعی از یک داستانی خارج شده است که بدون دانستن آن داستان ضرب‌المثل برای ما مفهوم نیست. مثلاً اصطلاحِ «پدر کسی را درآوردن» که ما امروز به‌کار می‌بریم، با چینش تک‌تک کلمات، ما به معنی نمی‌رسیم؛ مگر آن مفهوم فرهنگی که پشتش هست را داشته باشیم. مثلاً «ماست‌ها را کیسه کردن» داستانی دارد؛ وگرنه خودِ ماست‌ها را کیسه کردن فرایندی است که برای تولید لبنیات صورت می‌گیرد. آن داستانی که پشتش هست به آن مفهوم می‌دهد. بعضی از این داستان‌ها را هم برای همین منظور ساخته‌اند.

برای امروز؛ ضرب‌المثل‌های مختلفی داریم که نشان می‌دهد یک فرد به‌تنهایی نمی‌تواند جامع همۀ دانایی‌ها باشد و همۀ فن‌ها را بلد باشد. ضرب‌المثل داریم که «همه‌کاره هیچ‌کاره است» و ضرب‌المثل‌هایی شبیه این و متناظر و نظیر با این زیاد داریم در زبان فارسی. این است که کسی که برود سراغ کارهای مختلف و کسانی که به چند حرفه و چند فن می‌پردازند نمی‌توانند مانند کسی که در یک رشته تخصص پیدا می‌کند مهارت داشته باشند. این تجربه‌ای است که مردم در تعامل باهم یاد گرفته‌اند. جملۀ معروفی است از شیخ بهایی که دانشمندان را به دو دسته تقسیم می‌کند. دانشمندانی که ذی‌علم هستند و دانشمندانی که ذی‌علوم هستند. خود شیخ بهایی از آن‌هایی بود که ذی‌علوم بود و در چندین رشتۀ مختلف تبحر فراوانی داشت و سرشناس بود. خودش می‌گوید من بر هر کسی که ذی‌علوم بود چیره شدم، اما هر دانشمندی که ذی‌علم بود بر من چیره شد. این ذهنیت و تصور که در بین مردم شکل گرفته و آن حکمتی که در سخن شیخ بهایی است در فرهنگ ما به‌صورت همه‌کاره هیچ‌کاره درآمده است.

ضرب‌المثل دیگری تاحدودی متناظر با این داریم که «همه‌چیز را همگان دانند».

مجری: در قابوس‌نامه هم آمده این ضرب‌المثل؟

دکتر رحیمی: این در قابوس‌نامه به بزرگمهر حکیم نسبت داده شده است. بزرگمهر در فرهنگ ایرانی نماد دانایی بوده است. البته خود بزرگمهر در چند جا بنا به آن چیزی که در قابوس‌نامه و جاهای دیگر هست این را که من همه‌چیزدان هستم رد می‌کند. یک جا نقلی در قابوس‌نامه هست که در بعضی داستان‌ها به کسان دیگری هم نسبت داده‌اند. می‌گویند پیرزنی از بزرگمهر حکیم پرسشی کرد و او گفت من این چیز را نمی‌دانم. پیرزن گفت تو که چنین چیز ندانی پس نعمت خدایگان به چه خوری؟ به زبان ما یعنی چرا و برای چه از شاه حقوق می‌گیری؟ بزرگمهر گفت به آنچه دانم. یعنی حقوقی که می‌گیرم برای آن چیزهایی است که می‌دانم. شاه تا به حال بابت چیزهایی که نمی‌دانم به من چیزی نداده. اگر باور نداری بیا برویم از خودش بپرس.

شکل دیگر این داستان را در دورۀ اسلامی نقل کرده‌اند که شاه یا خلیفه‌ای پسرش را نزد وزیری می‌فرستد و او سؤالی می‌پرسد و پاسخش را نمی‌داند. می‌گوید تو که نمی‌دانی برای چه از خزانه حقوق می‌گیری و در جواب می‌گوید من بابت آنچه که می‌دانم حقوق می‌گیرم نه بابت آنچه نمی‌دانم. اگر قرار بود بابت آنچه نمی‌دانم حقوق می‌گرفتم الان چیزی در خزانه باقی نمی‌ماند.

اما خود داستان. نقل می‌کنند که سفیری از دربار هند به دربار ساسانی نزد خسرو انوشیروان می‌آید. خسرو انوشیروان تفاخر می‌کند به داشتن وزیری چنین دانشمند و بعد از تعریف و تمجید رو می‌کند به بزرگمهر و می‌گوید شما کسی هستید که همه چیز می‌دانید. بزرگمهر می‌گوید نه؛ من همه چیز نمی‌دانم. خسرو انوشیروان جا می‌خورد. این پاسخ برای او اندکی غیرقابل انتظار بود. می‌گوید اگر تو همه چیز ندانی پس چه کسی همه چیز می‌داند؟ پاسخی که در قابوس‌نامه از زبان بزرگمهر بیان می‌شود این است که همه‌چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده‌اند. یعنی دانش بشری در دست همه هست و همه هنوز از مادر زاده نشده‌اند.

البته مطالبی که در قابوس‌نامه هست، خیلی از این پندها و اندرزهایی که هست در پندنامه‌ها و اندرزنامه‌هایی که از قرن‌های حتی پیش از اسلام در فرهنگ ایرانی و تجربیات قوم ایرانی بوده جمع شده و خیلی از این‌ها در این دوره نقل شده است. بسیاری از این نقل‌ها و سخن‌هایی که با دانایی ارتباط داشته به بزرگمهر نسبت داده شده است و به‌احتمال زیاد ریشۀ این ضرب‌المثل خیلی کهن‌تر از قابوس‌نامه است.

۹۷/۰۵/۲۱

نظرات  (۲)

در عنفوان جوانی زمانی که کارگر بودیم، پیش چند استاد کار می‌کردیم،که به یکی از آنها همه کاره هیچ کاره می گفتیم، سیمان می‌زد، می‌ریخت.گچ می‌زد خش می‌افتاد.ایزوگام می‌زد آب رد می‌کرد، خلاصه در هیچ کدومش مهارت پیدا نکرده بود ولی می‌رفت انجام می‌داد.
خیلی جالب بود ریشه‌های ضرب المثل‌ها.
پاسخ:
بنده خدا همه‌فن‌حریف بوده :))
من اصن این ضرب‌المثلو دوست ندارم. خودم از اینام که دوست دارم به شاخه‌های مختلف سرکی بکشم و ناخنکی بزنم
در این زمینه اختلاف نظر داریم.) البته استثنا هم وجود داره(
شاید از مهم‌ترین مشکلات اصلی صنعت ما الان که خودم در صنعت کار می‌کنم رو با تمام وجو حس کردم ، عدم مهارت خاص تحصیل کرده هامون هست. البته صنعتمون هم مخصوصا بخش دولتی مطالبه هم نمی‌کنه.
باورتون می‌شه مهندس آلمانی آورده بودن برا یکی از پروژه ‌های ما  تخصصش فقط کابل بود.
باورتون می‌شه کابل! .
پاسخ:
آره شنیدم. مخصوصا تو زمینه‌های پزشکی. مثلا فکر کنید یه دکتر تخصصش درمان درد بند دوم انگشت سوم پای چپ آقایونِ ۴۰ تا ۴۵ سال باشه :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">