زنگ فارسی

لینک بالا برای دوستانی هست که وبلاگ دارن و می‌خوان مطالب رو دنبال کنن.

ضرب‌المثل‌ها - ۳

چهارشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۲۲ ق.ظ

زمان پخش: ۲۲ آذر ۹۶

مهمان برنامه: دکتر حسین‌علی رحیمی

لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg یازده دقیقه، سه مگابایت

لینک دانلود ویدئوی برنامه (۱۱ دقیقه، ۲۷ مگابایت)

لینک دانلود از کانال تلگرام



مفید بود. نیمه‌تمام نموند و جمع‌بندی داشت. از نظر محتوا خوب بود. در مورد مجری، من چون برنامۀ صبح به خیر ایران رو نمی‌بینم و شناختی نسبت به مجری ندارم، نمی‌دونم کلاً عادت داره از کلماتی مثل تطوّر و مَشی و کلمات سنگینی از این قبیل استفاده کنه یا صرفاً چون این بخش، بخش فرهنگستانه چنین می‌کنه. اگه به دلیل فرهنگستانی بودنِ این بخش از برنامه باشه، به این طرز بیانش انتقاد دارم.

* * *

دکتر رحیمی: سلام عرض می‌کنم خدمت شما بینندگان محترم برنامه و صبح به خیر عرض می‌کنم. ما دو جلسه دربارۀ ضرب‌المثل‌های فارسی و اصطلاحات و داستان‌هایشان صحبت کردیم. امروز در ادامۀ آن بحث این را می‌خواهیم بگوییم که مثل‌های فارسی آن شکلی که ما داریم استفاده می‌کنیم، شکل اولی یا نهایی نیست. در طول زمان، تغییراتی در مثل‌ها ایجاد می‌شود. یکی از مثل‌هایی که ما می‌خواهیم امروز درباره‌اش صحبت کنیم و داستانی که برای این مثل مشهور است را بگوییم و بگوییم این داستان کجای قصه است مَثَل «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز» است. این مثل دو رکن دارد: یک، توصیه کردن و سفارش کردن دیگران به کار نیک؛ و نکتۀ دوم اینکه هر کار نیکی که ما انجام دهیم نتیجه‌اش را خودمان می‌بینیم. این مثل شکل‌های مختلفی در زبان فارسی داشته است. این شکلی که شما فرمودید، الان رایج‌ترین شکلی است که در زبان فارسی هست. آخرین شکلش هم نیست. این بیتی که شما فرمودید بیت سعدی است. ما فارسی‌زبان‌ها امروز آنچه را که سعدی سروده به‌کار می‌بریم. بعد از سعدی هم حتی حافظ این را به‌گونۀ دیگری، شکلی از این مثل را دارد. می‌گوید «مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی، که گفته‌اند نکویی کن و در آب انداز». اینجاهایی که شاعر می‌گوید گفته‌اند، سخن، سخن خودش نیست. نقل قول یا مثل و قول معروفی است. ما این را در کتاب‌هایی که مثل‌ها را آورده‌اند زیاد داریم. در شعر ویس و رامین از فخرالدین اسعد گرگانی داریم که «نکویی کن و به دریا انداز». اما شما اگر در کتاب‌هایی که مثل‌ها را جمع کرده‌اند، یا حتی در فضای مجازی جست‌وجو کنید که این داستانی که سعدی گفته «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز» قصه‌اش به کجا برمی‌گردد همه یک نشانی به شما می‌دهند؛ کتاب قابوس‌نامه از عنصرالمعالی، حدود هزار سال پیش. روایتی که قابوس‌نامه دارد این است که متوکل عباسی، خلیفۀ عباسی فرزندی یا فرزندخوانده‌ای داشته با نام فتح که ایشان در حال شنا در دجله بودند و آب ایشان را می‌برد و در یک شکافی بالاخره نجات پیدا می‌کند. اما هفت روز طول می‌کشد بگردند و این شخص را پیدا کنند. بعد از هفت روز وقتی این شخص را پیدا می‌کنند می‌آورند و خلیفه می‌گوید که خب ایشان هفت روز است که غذا نخورده است؛ به او غذا بدهید. می‌گوید که نه؛ من سیرم. تعجب می‌کنند که چگونه از کجا سیر شده‌ای؟ با آب دجله سیر شده‌ای؟ می‌گوید نه؛ در این روزها هر روز یک طبقی بر روی آب می‌آمد و چند قرص نان بود و اسم کسی هم بر روی آن نوشته شده بود؛ محمد بن حس اسکاف، که من از آن نان یکی دو تا برمی‌داشتم می‌خوردم. خلیفه دستور می‌دهد که بگردید چه کسی بود که نان در دجله می‌افکند. می‌گردند. یک کسی پیدا می‌شود می‌گوید من هستم. من بودم و نشانی هم اینکه اسمم را روی نان‌ها می‌نوشتم. انگیزه‌اش را از او می‌پرسند. باز اینجا یک جملۀ مهمی هست. می‌گوید «شنوده بودم»، یعنی شخص به تشخیص خودش نبوده، قولی است که او شنیده است. داستان اگر آنگونه‌ای باشد که می‌گویند، متوکل حداقل دویست سال قبل از قابوس‌نامه است. می‌گوید شنیده بودم که نیکی کن و به آب انداز، که روزی بر دهد (نتیجه می‌دهد). این قصه‌ای را که شنیده بوده، نشان می‌دهد که حداقل هزار و دویست سال پیش از نگاه قابوس‌نامه این ضرب‌المثل، مثل رایج بوده است. نیکی کن و به آب بینداز.

مجری: پس ریشۀ دیگری قبل از قابوس‌نامه داشته است.

دکتر رحیمی: بله؛ از قابوس‌نامه رسیده به سعدی. اما من سه تا نکته، سه تا ریشۀ دیگر خدمتتان عرض می‌کنم، بعد جمع‌بندی می‌کنم. یک ریشه‌ای که ما از این داستان داریم در کتاب مقدس، عهد عتیق است که خیلی سابقه دارد. آیه‌ای هست که می‌گوید «نان خود را به آب بینداز که بعد از روزهای بسیار آن را خواهی یافت»، و غیر از داستان قابوس‌نامه اصطلاح نان فقط اینجا به‌کار رفته است. این از نکتۀ اول. دو منبع دیگر داریم که برای ما خیلی مهم است. یکی گرشاسپ‌نامۀ اسدی توسی و فرامرزنامۀ بزرگ. این‌ها از دو جهت برای ما مهم‌اند. یکی اینکه صورت مثل تغییر می‌کند، به‌صورت دیگر این ضرب‌المثل را به‌کار برده‌اند. دومین مسأله اهمیتش این است که این آثار، مثل شاهنامۀ فردوسی از خودشان چیزی ننوشته‌اند. آثاری بوده که ما در دوره‌های پیشین زبان فارسی، در یکی از جلسات گذشته آقای دکتر طامه اینجا بودند، دربارۀ فارسی میانه و فارسی باستان هم صحبت کردند، بخشی از داستان‌های کهن ما از دورۀ کهن به فارسی میانه یا زبان‌های میانه، مخصوصاً پهلوی رسیده و در آنجا در خدای‌نامه‌ها نوشته شده است. بخشی از این داستان‌ها از آنجا در دورۀ اول اسلامی، یعنی زبان فارسی‌ای که امروز ما داریم، هزار و چند صد سال است شروع شده در آن دوره به فارسی امروزی ترجمه شده، با مقداری تفاوت‌ها، و بعد به شعر درآمده است. اهمیتش این است که سخنی که این‌ها می‌گویند خودش می‌تواند پشتوانۀ هزارساله داشته باشد. در دو متن من دو منبع می‌گویم، در گرشاسپ‌نامه آمده نیکی کن، نتیجه‌اش را می‌بینی:

به گیتی به جز دست نیکی مبر که آید یکی روز نیکی به بر
بسی جای‌ها گفته‌اند این سخن که کن نیکویی و به جیحون فکن

که آن «به دجله افکن» را به‌صورت «به جیحون فکن» گفته است. و فرامرزنامۀ بزرگ دارد که:

که هر کس که او تخم نیکی بکاشت ازیدر نشد تا برش برنداشت
چنین گفت دانای نیکوسخن که نیکی کن آنگه به جیحون فکن

جمع‌بندی می‌کنم. از زمان کهن آیه‌ای در کتاب عهد عتیق هست که به نان اشاره دارد، و یکی هم در منابع کهن خودمان به جیحون افکندن به این صورت بوده است. این‌ها در کتاب قابوس‌نامه آمده و آنجا حکایتی که به‌نظر می‌رسد ساختگی است (حکایت خلیفۀ عباسی) وجود دارد که نمی‌دانیم قابوس‌نامه به آن رسیده، یا ساخته؛ چون بیش از دویست سال فاصله داشته است، داستانِ نان در آب افکندن است. به‌نظر می‌رسد سعدی آن روایتی را از قابوس‌نامه گرفته و ما امروز آن شکلی را که سعدی بزرگ به‌کار برده به‌کار می‌بریم.

مجری: ولی باز هم ریشۀ اصلی این عبارت معلوم نیست.

دکتر رحیمی: ریشۀ اصلی داستان، گفتیم چکیدۀ تفکرها و آرمان‌های ملت‌ها در ضرب‌المثل‌هایشان متجلی است. این اندیشه، اندیشۀ کهنی است و اندیشۀ نیکی است که شما نیکی کنید، جواب نیکی را بگیرید. مهم این است. به شکل‌ها مختلف درآمده است. آن چیزی که ما استفاده می‌کنیم روایت و شعری از سعدی است که به‌نظر می‌رسد از قابوس‌نامه استخراج شده است.

مجری: مردم هم برای ما پیامک ارسال بفرمایید به ۳۰۰۰۰۱۵ و بگویید دوست دارید در خصوص چه ضرب‌المثل‌های دیگری صحبت شود در بخش فرهنگستانمان. چهارشنبه‌ها با حضور دکتر رحیمی می‌پردازیم به ریشۀ ضرب‌المثل‌ها و اینکه از کجا شکل گرفته‌اند و از کجا آمده‌اند.

۹۷/۰۱/۰۸

نظرات  (۹)

۰۸ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۰۱ سید رمضان حسینی
سلام
یه ارجاعی دارن می‌دن به یه برنامهٔ قبلی‌تر که تا الان ندیدیمش. این یعنی تلویزیون ترتیب پخش رو عوض کرده یا شما قصد کردید مرتب و موضوعی برنامه‌ها رو بذارید؟
ممنون که این کارها رو می‌کنید.
پاسخ:
سلام
بله درسته
همون طور در پست‌ مقدمه اشاره کردم، من موضوعی کار می‌کنم. در مرحلهٔ اول بخش درست‌نویسی تموم شد، حالا ضرب‌المثل‌ها و به ترتیبی که بر اساس شناختم از مخاطب داشتم برنامه‌ها رو طبقه‌بندی کردم. بخش دکتر طامه و رضوی تخصصیه و نگه‌داشتم آخر از همه‌ی اینا

تا امروز، در مجموع آقای ذوالفقاری طی ۳ برنامه به بحث درست‌نویسی پرداخته‌اند، آقای رحیمی در طول ۱۰ برنامه به ضرب‌المثل‌ها و ریشه‌هاشون، آقای ظریف طی ۸ برنامه و آقای مهرامی طی ۲ برنامه به واژه‌گزینی، آقای شیوا در طول ۱۱ برنامه به ریشه‌شناسی واژه‌ها، آقای رضوی طی ۷ برنامه به زبان‌شناسی و آقای طامه طی ۸ برنامه و خانم امانی طی ۲ برنامه به بحث گویش‌ها و زبان‌های ایرانی پرداخته‌اند.

ان‌شاءالله طی روزهای آینده هر روز یکی از این قسمت‌ها، هم به صورت مکتوب و هم به صورت تصویری در این وبلاگ ارائه خواهد شد و باهم به نقد و بررسی مطالب خواهیم پرداخت. فعلاً برنامه اینه، ولی برنامه‌های دیگری هم علاوه بر بخش صبح به خیر ایران دارم. ترتیب ارائۀ مطالب توی این وبلاگ بر اساس ترتیب پخششون در برنامۀ «صبح به خیر ایران» نیست. به صلاح‌دید خودم و با توجه به شناختی که از مخاطب و محتوای مطالب و میزان تخصصی بودن و دشواری و جذابیت مباحث دارم، فکر کردم اگر ابتدا اون سه برنامه‌ای که در مورد درست‌نویسی بود منتشر بشه براتون جالب‌تر و جذاب‌تره. و بعد بخش ضرب‌المثل‌ها و بعد بخش ریشه‌شناسی و واژه‌گزینی و در نهایت زبان‌شناسی و زبان‌های ایرانی. حُسن دیگۀ این ترتیب و دسته‌بندی اینه که طی یه مدت مشخص یه مبحث بسته میشه و بعد وارد بحث بعدی می‌شیم.

وقتی داشتم متن رو می‌خوندم تا قبل از اینکه جناب دکتر به ریشه ضرب‌المثل اشاره کنه دقیقاً یاد همین داستان قابوس‌نامه افتادم. خوشبختانه این قسمتش رو توی کانالم آرشیو کرده بودم و مستقیماً اینجا نقل می‌کنم باشد که مفید واقع گردد:دی
.
چنان شنودم که در آن روزگار که متوکل خلیفه در بغداد بود؛ او را بندهٔ بود فتح نام، نیکبخت روزبه و هنرها و ادبا آموخته، متوکل او را بفرزندی پذیرفته، این فتح خواست که آشناه کردن(شنا کردن) بیاموزد، و ملاحان او را فنون شناوری می‌آموختند. و او در دجله بر آشناه کردن دلیر نگشته بود، اما چنانکه عادت کودکانست، از خود می‌نمود که من آموختم، یک روز تنها بی‌استادان بآشناه کردن رفت، آب سخت می‌رفت و فتح را بگردانید، فتح دانست که با آب بسنده نخواهد آمد. با آب بساخت و خود راست گذاشت، و بر روی آب همی‌رفت تا از دیدهٔ مردم ناپدید گشت، چون مبلغی رفت، برکنارهٔ رود سوراخ‌های آب خورده بود. ناگاه آب او را بسوراخ‌ها رسانید، جهد کرده خود را در یکی از آن سوراخ‌ها افگند. و بنشست و با خود گفت: تا خدای تعالی را درین چه حکمت است؟ در این ساعت باری جان برهانیدم، در هفت شبانه روز در آن سوراخ بماند، روز اول متوکل را خبر کردند که فتح غرق شد، از تخمین فرود آمد و بر خاک نشست و ملاحان را بخواند و گفت : هر که فتح را مرده یا زنده نزدیک من آرد هزار دینارش بدهم. و سوگندان غلاظ یادکرد که تا آنرا بدان حال که باشد نیارند و او را نه بینم طعام نخورم، ملاحان در دجله افتادند و غوطه خوردند، و طلب می‌کردند تاسر هقت روز، از ملاحان یکی بدان سوراخ رسید، فتح را بدید، شادمانه شد، گفت: ہروم سماری(کشتی،قایق) آرم، برفت و پیش متوکل آمد و گفت : یا امیرالمؤمنین! اگر فتح را زنده بیارم مرا چه دهی؟ گفت: پنج هزار دینار نقد بدهم، ملاح گفت یافتمش، زنده بیارم، سماری بردند و فتح را زنده آوردند، متوکل آنچه ملاح را پذیرفته بود بداد و وزیر را گفت: در خزینه رو، از هر چه هست، یک نیمه بدرویشان ده، آنگاه گفت: طعام آرید که گرسنه هفت شبانه روزست، فتح گفت: یا امیرالمؤمنین! من سیرم، متوکل گفت: مگر از آب سیری؟ فتح گفت: مرادر این هفت روز، هر روز ده نان بر طبقی نهاده می‌آمد، من جهد کردمی و از آن دو سه گرفتمی و بدان زندگانی می‌کردمی و بر هر نانی نبشته بود: ( محمد بن الحسن الاسکاف ) متوکل فرمود که منادی کنید، که آن مرد که نان در دجله می‌انداخت کیست؟ بیارید، بگوئید که آمیرالمؤمنین با تو نیکوئی خواهد کرد، روز دیگر مردی بیامد و گفت : منم که نان در دجله انداخته‌ام، متوکل گفت: به چه نشان؟ گفت: بدان نشان که نام من بر روی هر نانی نبشته بود( محمد بن الحسن الاسکاف) گفتند: این نشان درست است، چندگاه است که این نان در دجله می‌افکنی؟ گفت: یک سال است، گفتند غرض از این چیست؟ گفت: شنوده بودم که نیکوئی کن و در آب انداز که روزی بردھد، متوکل گفت: آنچه شنودی کردی و آنچه کردی ثمرهٔ آن یافتی، او را بر در بغداد پنج پاره ده ملک داد و آن مرد برسر دیه‌های خود برفت و سحت محتشم گشت؛
#قابوس_نامه 
باب ششم، در افزونی گهر از فزونی هنر
#در_بیان_نیکی_کردن_به_دیگران
پاسخ:
خیلی خیلی ممنون و سپاس‌گزارم :)
اشاره‌ای هم به برنامه دکتر طامه داشتن. پست این رو قبلاً ننوشتی. درسته؟ می‌شه بگی کدوم قسمت برنامه بوده؟ اگه اطلاع داری.
پاسخ:
برنامه‌ی ۱۳ و ۲۰ آذر دکتر طامه منظورشون بوده. برنامه‌ها روزهای زوج پخش شده. ینی هر دو سه روز یک بار. ولی من ضرب‌المثل‌ها رو جدا کردم که ابتدا موضوع ضرب‌المثل‌ها رو ببندم بعد برم سراغ ریشه‌شناسی و واژه‌گزینی و زبان‌شناسی و...
برنامه‌های دکتر طامه فوق‌العاده مفید، و البته به نظرم بسیار تخصصیه و موقع تایپشون اجدادم جلوی چشمم میان بس که سخته. دکتر طامه زبان‌های ایرانی رو بررسی می‌کنن و موقع تایپ گویش‌ها هر بار دست به دامان دوستان کرد و بلوچ و مازن میشم که فلان چیزی که گفت چی بود و چه جوری تایپ کنم.
اگه اجازه بدید و صبر پیشه کنید، بخش دکتر طامه رو نگه‌داشتم برای اواسط اردیبهشت. ولی خب اگه دوست دارید ببینید چی گفته، به کانال برنامه سربزنید و برنامه‌ی روزهای ۱۳ و ۲۰ آذر، ۱۱ و ۲۵ دی و ۹ و ۲۳ بهمن و ۷ و ۲۱ اسفند رو ببینید.
رفتم توی کانالشون و وقتی دیدم موضوع بحثش صحبت در مورد زبان‌های مادریه اتفاقاً دانلودشون کردم که کامل ببینمشون. :)
حالا هروقت رسیدی به اون بحث در موردش بیشتر بحث می‌کنیم ان‌شالله.
پاسخ:
چه خوب :)
ایشالا
منم همه رو دانلود کردم و دیدم و حالا تو مرحله‌ی تایپم و درگیر املای کلمات. چون راجع به گویش‌ها چیزی پاس نکردم و نخوندم، به واقع اولین بارمه اسم یه سری گویش‌ها و شهرها رو می‌شنوم و نمی‌دونم درست می‌نویسمشون یا نه. فعلا برای املای کلمات غیرتخصصی از دوستان وبلاگی کمک می‌گیریم. ولی برای جملاتی که توشون قهروئیدی و گزی و افزری و کلینقالی و هرزنی و امثالهم هست باید دست به دامان خود دکتر طامه بشم.
یه نرم‌افزاری دارم به اسم joboshare video converter. باهاش حجم فایل‌ها رو کم می‌کنم و به صوت تبدیلش می‌کنم. این پیشنهادو به مسئولین اون کانال هم دادم. ولی ظاهراً نتونسته بودن، یا نشده بود. اگه بخواین من فردا همه‌ی فایل‌ها رو با حجم کم براتون می‌فرستم که اگه خواستین برای کسی بفرستین بابت حجمش غر نزنه :))
ننه اینجور مواقع میگه نیکی و پرسش؟ :))
بفرستین که خیلی خوبه. کلی هم دعا پشت سرتون می‌کنم. 
پاسخ:
حتی می‌تونم یه کانال درست کنم این فایل‌ها رو بذارم اونجا که منفعتم عام بشه و نور رحمت و برکتم بر همگان بتابه
نخواستی کانال بزنی هم بده من همه رو می‌ذارم تو کانالم:d

پاسخ:
با کمال میل :)
خوشحال میشم مطالب رو به انحاء و طرق مختلف در جای جای فضای مجازی بپراکنید.
خدا قوت 
طویله نویسی بسی طاقت فرساست.
عجب .پس ریشه ی خیلی قدیمی دارد .نمیدانستم .
به شیوه های گونه گون برشما درود .:)
پاسخ:
:) اوهوم. بسی بسییییییییییار طاقت‌فرساست.
به شیوه‌های گونه‌گون بر شما هم درود
خط ششم فکر کنم به جای توصیه ،توسعه تایپ شده.
من الله توفیق.
پاسخ:
احسنت به دقت شما. 
ممنون :)
تصحیح شد.
این که زحمت میکشی و متن کل فیلم رو مینویسی، دمت گرم و افرین بر پشتکارت نویسنده وب بانو:)
و این کارت من رو یاد دو سال پیش می انداختی که مجبور بودم یه نوشته همین شکلی ولی چندین
صفحه را در نوت پد بازنویسی کنم و اخر دست ریز بشم ببینم اشتباه تایپی نداشته باشم و بعدش
بند بند از نوسته را قبچی میکردم و داخل یه زیر نویس فیلم میکردم که خیلی لازم داشت
و من بابتش ۱۰ ساعت صرف کردم ولی بعد اینکه درست شد، خیلی از خدا تشکر کردم ولی دستم
سر شده بود، چون هم نوشتن بود و هم طراحی و افکت نوشته زیر فیلم و فونت و اندازه فونتش
ولی دوست داشتنی بود:))
و بیایم سر موضوع اصلی درس، داستان ضرب المثل ها هم برا خودشون یه سند درست حسابی
ندارن که ادم اون رو متعلق بهشون بدونن.
و کلا این ضرب المثل «تو نیکی می کن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز» نشون
میده ادم از نیکی در هر جایی دست نکشه و تا میتونه نیکی کنه:)

پاسخ:
نوش جان و گوارای وجودتان :)
این کارها انصافا کارهای وقت‌گیری هستن. ولی چون حس مفید بودن به آدم دست میده، خستگیش کم میشه و حمایت خوانندگانی مثل شما هم کلا خستگیا رو می‌شوره می‌بره
شاید بشه گفت قدمت بعضی ضرب‌المثلا برابر با قدمت بشره و از بدو خلقت بوده. مثل نیکی کردن و کارهایی از این قبیل

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">