واژهگزینی - ۹
زمان پخش: ۱۴ بهمن ۹۶
مهمان برنامه: دکتر محمود ظریف
لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg هشت دقیقه، سه مگابایت
لینک دانلود ویدئوی برنامه (۸ دقیقه، ۱۶ مگابایت)
راجع به اینکه فرهنگستان برای همهی واژههای علمی و هر لغتی که غیرفارسی باشه، معادل فارسی وضع نمیکنه و برای کدوما معادل میسازه بحث شد. به عنوان مثال اسامی جهانی (مانند المپیاد، المپیک)، اسامی اشخاصی که روی پدیدهها گذاشته شده، عناصر شیمیایی و واحدهای اندازهگیری (مثل متر و ولت)، حضور این واژهها در زبان فارسی آسیبی بهش وارد نمیکنه و میپذیریمش. یه تعداد واژۀ دیگه رو هم به شرطی میپذیریم که با اسم فاعل و مفعول و صفت و قید و مشتقاتش وارد زبان فارسی نشن. ینی اون کلمۀ اصلی (مثلاً فیلم) رو میگیریم و خودمون با پسوندها و پیشوندهای دیگه اسم فاعل و مفعول و صفت و قید و... درست میکنیم (فیلمبردار، فیلمساز و...). وقت برنامه طبق معمول کم بود و اونجا که دکتر ظریف گفتن میخوام دو معادل از فرهنگستان بگم که از این روش استفاده شده برای ساختش، مجری دقت نکرد دو تا مثال قراره گفته بشه و بعد از مثال اول خداحافظی کرد و مثال دوم نفهمیدیم چی بود. اونجایی هم که مجری در ادامۀ مثالهای دکتر گفت شمع و پروانه، دقیقاً نمیدونم چرا این دو تا مثالو زد. کاش توضیح میداد. مانتوی مجری هم قشنگ بود و دوستش دارم طرحشو.
* * *
مجری: هفتۀ گذشته با همدیگر راجع به این صحبت کردیم که یک سری واژهها میتوانند به زبان فارسی راه پیدا کنند بهشرط آنکه با خانوادهشان نیایند. یعنی متوجه شدیم که زبان در این مورد خاص مهماننواز نیست. درست است؟
دکتر ظریف: بله درست فرمودید. اگر اجازه بدهید من خلاصهای از بحث جلسۀ گذشته را خدمتتان عرض کنم. ما گفتیم که در وهلۀ اول چرا اصلاً یک زبان اروپایی را بهعنوان زبان علم انتخاب نمیکنیم؟ سه دلیل آوردیم. گفتیم زبان خودمان را زبان ناتوان و سرکوفته میکند، علم را بهخوبی نمیتوانیم با زبانهای اروپایی منتقل کنیم. چون ظرایف زبانی هستند. مثال هم زدیم که خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی را ما چقدر در دورههای تحصیلی و دبستان و دبیرستان مشکل داشتیم با «خسوف» و «کسوف» که کدام، کدام است. مورد سوم هم این بود که فرض کنیم علم را بین دانشجویان، با زبان خارجی آموختیم. با مردم عادی چه کار باید بکنیم؟ آنها را چگونه با علم آشنا کنیم؟ پس به این دلیل خود زبان را نمیتوانیم انتخاب کنیم. اما گفتیم حالا اگر کل زبان را انتخاب نکنیم، چند کلمه از اینها قرض کنیم. گفتیم که کلمههایی که میخواهیم بگیریم کوچک باشند، بسیط باشند، تککلمهای باشد، با خانوادهشان نیایند. مثال هم زدیم که مثلاً «سیستم» اگر بخواهد وارد زبان ما شود با خودش سیستماتیک و سیستمتایز و هزار واژۀ دیگر را میآورد. مثال دیگر «اکت» است که اکتور و اکشن و اکترس و اکتیو را با خودش میآورد. آخرین موردی که ما گفتیم چگونه میتوانیم یک واژه را از زبان بیگانه قرض کنیم، شرایطی است که فرهنگستان با نظر متخصصان یک رشته و صاحبنظران آن رشته به این نتیجه برسد که ما این واژه را باید در زبان فارسی بپذیریم. مثلاً اصحاب رادیو و تلویزیون به این نتیجه رسیدهاند که ما در زبان فارسی معادل خوبی برای «رادیو» یا «تلویزیون» یا «استاندارد» نداریم و سخت هم هست که بخواهیم برای اینها واژهای درست کنیم که همۀ طیفهایی که با این کلمهها سروکار دارند را راضی کند.
مجری: مخصوصاً برای کلمههای پرکاربرد این طور است. خیلی سخت میشود برایش یک جایگزین انتخاب کرد.
دکتر ظریف: از این دست واژهها در زبان فارسی بسیار زیاد است. مثلاً «تاکسی» از این موارد است. واژههای زیادی داریم که میتوانیم مثال بزنیم، که فرهنگستان با نظر متخصصین آن رشتههای علمی یا صاحبنظران آن رشته یا فن آن واژهها را میپذیرد و درصدد عوض کردن آنها نیست. بحثی که امروز میخواهم شروع کنم روشها یا شیوههای واژهگزینی است. ما چگونه یک واژۀ نو درست میکنیم؟ شما چگونه یک واژۀ نو درست میکنید؟ فرض کنید یک چیز جدید خریدهاید و اسمش را هم نمیدانید و میخواهید به دوستتان بگویید.
مجری: من معمولاً این کار را با واژههای فانتزی انجام میدهم. یعنی اتفاقاً این کار را انجام میدهم برای یک وسیلهای که میخرم و وارد وسایل جدید من میشود، سعی میکنم یک واژۀ فانتزی انتخاب کنم. هرگز نمیتوانیم قیاس کنیم. قیاس معالفارق است با کاری که شما انجام میدهید.
دکتر ظریف: نه اتفاقاً. در واژهگزینی چهار روش یا شیوۀ عمده داریم که یکیشان «برگزینش» است. یعنی میرویم میبینیم این کلمه در زبان اصلی یعنی چه؟ بعد میبینیم در زبان فارسی چه معادلی است. بهاصطلاح خودمانی میشود ترجمه. نگاه میکنیم در زبان انگلیسی مثلاً book است؛ در زبان فارسی هم چیزی هست مثل کتاب. به جای book میگذاریم کتاب. به این میگوییم برگزینش.
مجری: کاش به جای کتاب میگذاشتیم «همدم».
دکتر ظریف: بله، خیلی خوب است. یک وقتهایی هست که ما میآییم «نوگزینش» انجام میدهیم. یعنی ما در زبان فارسی کلمۀ دقیقی معادل آن نداریم، اما یک کلمهای که نزدیک به آن است و معنایی شبیه به آن دارد را انتخاب میکنیم و در واقع این معنای دیگر را به آن اضافه میکنیم. در زبانشناسی به این میگویند توسّع معنایی.
مجری: میشود مثال بزنید برایمان؟ سخت شد.
دکتر ظریف: فرض کنید قدیم در جنگها سپر بوده و کسانی که به جنگ میرفتند، با خودشان سپر داشتند که آسیب نبینند و محافظشان باشد. الان دیگر کسی با لباس رزم و این جور چیزها به جنگ نمیرود. پس کلمۀ «سپر» دیگر خیلی استفاده نمیشود. اما ما برای ماشین میآییم و از کلمۀ «سپر» استفاده میکنیم. در واقع سپر وسیلهای است که مانع آسیب رسیدن به سرنشین یا به ماشین میشود. پس ما آمدیم معنای سپر را گسترش دادیم. سپر دیگر بهعنوان آن وسیلهای که جنگاوران دستشان میگرفتند، کنار گذاشته شده، یا حداقل اگر هم کنار گذاشته نشده، در آن معنا خیلی هم بهکار نمیرود و یک معنای دوم به آن اضافه شده است. مثال دیگری که در یکی از جلسات قبل هم عرض کرده بودم، «یخچال» است. در قدیم چالههای بزرگی در شهرها میکندند و زمستانها برف و یخ را در آن انبار میکردند. این برف و یخ در آن چاله میماند تا تابستان. و تابستان از آن برف و یخ استفاده میکردند. در واقع یعنی چالۀ یخ.
مجری: و دلیل نامگذاری خیایان یخچال تهران هم همین است. یعنی سالهای دور همین اتفاقی که جناب دکتر ظریف فرمودند برای خیابان یخچال در خیابان شریعتی افتاده که یخچال نام گرفته است.
دکتر ظریف: بله کاملاً درست میفرمایید. بعدها یک وسیلهای وارد کشور ما شد که کار تهیۀ یخ یا خنک کردن چیزها را برای ما انجام میداد و ما دیدیم که در فرهنگمان چه چیزی شبیه آن داریم؟ یخچال. آن کلمه را آوردیم و گذاشتیم روی این وسیله که در آلمانی به آن kuhlschrank «کمد یخ» یا «کمد سرد» میگویند، یا refrigerator انگلیسی. ما به این کارها نوگزینش میگوییم. مثالهای زیادی داریم؛ مثل «آبشار» در والیبال. آبشار جایی است که آب میریزیم، ولی به آن حرکتی که در والیبال انجام میدهند هم میگوییم آبشار.
مجری: شمع، پروانه.
دکتر ظریف: بله. من فقط اجازه میخواهم دو معادل از فرهنگستان را بگویم که از این روش استفاده شده است. یکی «فینه» است. کلاههای عثمانی اگر یادتان باشد، کلاههایی که مثل مخروط بودند، اما نوک سرشان تیز نبود. آنها را ما آوردیم و اضافه کردیم به فرهنگ، به جای یک کوه در دریا که عین آن کلاه است.