زنگ فارسی

لینک بالا برای دوستانی هست که وبلاگ دارن و می‌خوان مطالب رو دنبال کنن.

ضرب‌المثل‌ها - ۶

شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۰۸ ق.ظ

زمان پخش: ۲ بهمن ۹۶

مهمان برنامه: دکتر حسین‌علی رحیمی

لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg دوازده دقیقه، چهار مگابایت

لینک دانلود ویدئوی برنامه (۱۲ دقیقه، ۲۲ مگابایت)

لینک دانلود از کانال تلگرام



موضوع و قصۀ جذاب و هیجان‌انگیزی داشت. برای اینکه داستان لو نره توضیح نمیدم. خیلی خوب بود قصه‌اش. ولی بحث، نیمه‌تمام موند و به سرانجام نرسید و نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نداشت. مدیریت زمانشون اصلاً خوب نبود. به‌نظرم کاش با توجه به بضاعت زمانی، از خوندن شعرها یا ذکر جزئیات صرف‌نظر می‌شد.

* * *

دکتر رحیمی: امروز یک ضرب‌المثلی را انتخاب کردیم که همه شنیده‌اید: «کار نیکو کردن از پر کردن است». البته این ضرب‌المثل صورتی که در گذشته به‌کار می‌رفته، قصه‌اش به داستانی از هفت‌پیکر نظامی برمی‌گردد؛ صورت مثل شکل دیگری بود. ما شکل بازسازی شده از آن را استفاده می‌کنیم. چون مطلب زیاد است من مثل جلسۀ گذشته یک مقدار فشرده و سریع عرض می‌کنم. داستان برمی‌گردد به یکی از شاهان ساسانی به نام بهرام گور. منتها داستانی که نظامی نقل کرده است، قبل از آن یک داستان در مورد بهرام ساسانی بوده است. در شاهنامه و منابع دیگری احتمالاً اشاره شده است. من ابتدا یک اشارۀ خیلی کوتاه به‌صورت اصلی داستان که در شاهنامۀ فردوسی است می‌آورم، که فردوسی دقیقاً از روی منابعی که به دستش رسیده نقل قول کرده است. معمولاً دخل و تصرف در داستان نبوده است. در داستان شاهنامه به این صورت است که بهرام گور با کنیزی به نام آزاده به شکار رفته بود. در شکار چند آهو می‌آیند و بهرام به‌خاطر اینکه قدرت تیراندازی و مهارتش را به آزاده نشان دهد از او می‌پرسد که من آهوی مادۀ جوان را به تیر بزنم یا همتای پیرش را (آهوی نر)؟ او نیز از بهرام می‌خواهد برای اینکه مهارتش را نشان دهد با تیر، آهوی نر را ماده و ماده را نر کند و سر و سمشان به هم بدوزد. بهرام به قولی که در شاهنامه آمده، تیر در کمان می‌گذارد و ابتدا می‌زند و شاخ آهوی نر را از سرش جدا می‌کند. شاید تصویر قشنگی نباشد. خون سرازیر می‌شود. بعد با پیکان دیگری برای آهوی ماده شاخ می‌گذارد. چون فرقشان در شاخشان بوده است. و در این قسمت که نظامی هم از این بخش استفاده کرده، مهره‌ای را در کمان می‌گذارد و به سمت آهو پرت می‌کند و می‌اندازد در گوش آهو. آهو به محض اینکه با سمش می‌خواهد این را دور کند، با تیر دیگری سم او را به سرش می‌دوزد. این تصویر، تصویر ناخوشایندی برای آزاده بوده است. شاه انتظار داشته تحسینش کند، ولی او چهره در هم می‌کشد و ابراز ناراحتی می‌کند. به شاه برمی‌خورد و آن طوری که در شاهنامه است آزاده را از اسب به زیر می‌اندازد و با اسب بر پیکر او می‌تازد و آزاده کشته می‌شود. در اینجا هیچ اشاره‌ای به آن داستان و ضرب‌المثل نیست. اما نظامی یک بازسازی‌ای از این قصه دارد. داستانی که نظامی از بهرام گور دارد با این بیت شروع می‌شود:

شاه روزی شکار کرد پسند در بیابان پست و کوه بلند
داشت با خود کنیزکی چون ماه چست و چابک به هم‌رکابی شاه
آنجا کنیزک آزاده بود و اینجا یک کنیز چینی است و اسمش فتنه بوده است.
فتنه نامی هزار فتنه در او فتنۀ شاه و شاه فتنه بر او

یعنی شاه مفتون او بوده است. به شکار می‌روند. دسته‌ای گور پیدا می‌شود. بهرام شروع می‌کند به تیراندازی و مهارت خودش را نشان می‌دهد.

در یکی لحظه زان شکار شگفت چند را کشت و چند را بگرفت

با این هنرنمایی انتظار تحسین و تشویق از سوی فتنه دارد. اما برخلاف انتظار او

وان کنیزک ز ناز و عیاری در ثنا کرد خویشتن‌داری

خویشتن‌داری کرد و تعریف و تمجید نکرد از شاه. این بر شاه گران تمام می‌شود. صبر می‌کند.

شاه یک ساعت ایستاد صبور تا یکی گور شد روانه ز دور
گفت کای تنگ‌چشم تاتاری صید ما را به چشم می‌ناری؟
گوری آمد بگو که چون تازم؟ وز سرش تا سمش چه اندازم؟
گفت باید که رخ برافروزی سر این گور در سمش دوزی

در ادامه، ابتدا بهرام به جای اینکه تیری در کمان بگذارد، مهره‌ای در کمان می‌اندازد و این را به گوش گور می‌اندازد و در مرحلۀ بعد

سم سوی گوش برد صید زبون تا ز گوش آرد آن عِلاقه برون

عِلاقه، آویزی بود که در گوشش بود.

تیر شه برق شد جهان افروخت گوش و سم را به یکدیگر بردوخت
گفت شه با کنیزک چینی دستبردم چگونه می‌بینی؟

این دو بیت، هر کدام یک نکته دارد. بیت اول صورت مثل است که در قدیم به‌کار می‌رفته است:

گفت پر کرده شهریار این کار کار پرکرده کی بود دشوار

یعنی شهریار این کار را زیاد انجام داده است. کار پرکرده کی بود دشوار، صورت مثلی است که نظامی به‌کار برده است. امروزه می‌گوییم کار نیکو کردن از پر کردن است. مسألۀ داستان مثل تا اینجاست. اما در بیت بعدی می‌گوید:

هر چه تعلیم کرده باشد مرد گر چه دشوار شد بشاید کرد

اینجا کلمۀ «تعلیم» برای ما مهم است. تعلیم در واقع به‌معنای تعلم و چیزی است که آموخته باشد. آموختن همراه با پر کار کردن است که مهارت و کار نیکو کردن می‌آورد. شاه انتظار نداشت این جواب را بشنود.

شاه را این شنیده سخت آمد تبر تیز بر درخت آمد
دل بدان ماه بی‌مدارا کرد کینۀ خویش آشکارا کرد

به یکی از سرهنگان خود گفت که ببرد فتنه را بکشد. گفت این فتنۀ بارگاه ماست و فتنه باید نابود و کشته شود. وقتی سرهنگ او را برای کشتن می‌برد او شروع به گریه و زاری می‌کند و به سرهنگ می‌گوید بهرام بعداً پشیمان می‌شود و تو پاسخی برایش نخواهی داشت. پیشنهاد من این است که بروی به دروغ به ایشان بگویی من این فرمان را اجرا کردم. اگر دیدی شادمان شد بیا و فرمان را اجرا کن؛ ولی اگر دیدی ناراحت شد می‌توانی دست نگه‌داری. سرهنگ او را به کاخی که در دهی داشته می‌برد و در آنجا ساکن می‌شود. می‌آید و وقتی به شاه می‌گوید طبیعتاً اشک در چشمان شاه جمع می‌شود. در آن سوی داستان در همان یکی دو روز اول در آن کاخ بلندی که سرهنگ داشته، گوساله‌ای به‌دنیا می‌آید و کنیز این گوساله را به دوش می‌گیرد و هر روز این گوساله را از طبقۀ اول به بام می‌برد. و این را هر روز تکرار می‌کند. هر چه این گوساله بزرگتر می‌شود این کار برایش تمرین می‌شود. طبق قصه این کار تکرار می‌شود.

تا به جایی رسید گوساله که یکی گاو گشت شش‌ساله
هیچ رنجش نیامدی زان بار زانکه خو کرده بود با آن کار

با هماهنگی سرهنگ برنامه‌ای می‌چینند که شاه بیاید از آن مسیر بگذرد و این کاخ را می‌بیند و خوشش می‌آید. وقتی شاه داخل کاخ می‌آید از زیبایی کاخ تعریف می‌کند:

لیکن این شصت‌پایه کاخ بلند کاسمان بر سرش رود به کمند
از پی شصت سال کز تو گذشت چون توانی به زیر پای نشست؟

این سرهنگ شصت سال داشت. شاه می‌گوید تو چطور با این سن می‌توانی این شصت پایه را بروی؟ سرهنگ می‌گوید از منی که مردم عجب نیست. دختری در اینجا هست که این دختر گاوی را بر دوش می‌گیرد و این پله‌ها را طی می‌کند. بدون اینکه دشواری داشته باشد.

مجری: اجازه بدهید من درسی از این بیت بگیرم و حسن ختام این بخش باشد. درسی که شما به من دادید و تلمذی که من در حضور شما کردم. آن هم اینکه گوساله‌ای گاو شد و این دختر خانم با قدرت بیشتر به کاری که عاشقانه دوستش داشت و به راهی که می‌خواست برود ادامه داد. ای کاش عاشقانه و خالصانه هر آن کاری که دلمان می‌خواهد را انجام دهیم با قدرت. و سختی بر ما غالب نشود.

۹۷/۰۱/۱۱

نظرات  (۴)

چه جالب.
من همیشه متوجه نمی شدم که این مثل چه می خواهد بگوید.الان فهمیدم چرا.ولی خوب شاید تقصیر من نبوده است.
من با خودم می گفتم:  خدایا کار نیکو چه ربطی به پر کردن دارد.یعنی اینجا نیکو را خوبی و خدمت به مردم می پنداشتم.
در حالی که الان فهمیدم اینجا نیکو به معنای درست انجام دادن کار است!!!
اما اشتباه من از آنجایی بود که هنگام خواندن  کلمه ی (کار) به حرف (ر) کسره می دادم.
در حالی الان باید  حرف (ر) را ساکن تلفظ کنم.
درست است یا اشتباه نتیجه گیری کردم؟
پاسخ:
نه به نظرم با کسره خونده میشه. ولی اینجا کار نیک و عمل صالح مد نظر نیست و منظور کاری هست که به‌صورت کامل و باکیفیت انجام شده باشه. من هم دقیقا مثل شما فکر می‌کردم و متوجه نمی‌شدم دقیقا چه چیزی داره پر میشه. ای کاش بحث این جلسه نیمه‌تمام نمی‌موند و شرح گفت‌وگوی کنیز و بهرام رو هم بعد از به دوش بردن گاو، تعریف می‌کردن.
عه من داستان این ضرب المثل رو قبلا شنیده بودم ولی انگار یکم فرق داشت. دقیق یادم نیست الان!
پاسخ:
اگه یه موقع یادت اومد بیا تعریف کن. من قبلا نشنیده بودم چیزی راجع به این ضرب‌المثل
سلام
این داستانو بچه که بودم با یکمی تغییر نسبت ها توی یه کتاب داستان خونده بودم
اینطور میشه که کنیز جلوی شاه به عادت هر روز گوساله رو حمل میکنه و شاه خیلی از زور بازوی دختر جوان تعجب میکنه
ازش میپرسه چطور اینکارو میکنی دختر هم همون جوابی که قبلا در مورد مهارت تیراندازی شاه گفته بود بهش میگه
شاه با شنیدن این دلیل یاد برخورد ناجوانمردانه اش میفته و گریه میکنه
میگه سالها قبل کسی اینو به من گفت ولی بخاطر غرورم قبول نکردم و الان میبینم راست گفته و الان پشیمونم
دختر هم هویت خودشو فاش میکنه و شاه به پاس زنده نگهداشتن دختر به فرمانده اش یه هدیه میده

پاسخ:
سلام
ممنونم که ادامه‌ی داستانو باهامون به اشتراک گذاشتی :)
و چه خوب که وقتی بچه بودی یه همچین قصه‌ها و کتابایی خوندی و چه خوب‌تر که الان یادته.
و یکم اکشن بود ضرب المثل امروز و دوست داشتنی:)
و کلا به ادم میفهمونه ادم بدون تلاش و کوشش به هیج جایی نمیرسه:)
خلاصه ترشم تو این وب خوندم، دوست دارم هم یه نگاهی بهش بندازی:
https://www.kojaro.com/2016/9/22/122112/persian-idioms-79/
پاسخ:
آره. قصه‌ش خیلی هیجان‌انگیز بود. مخصوصا اونی که تو شاهنامه اومده :)
ممنونم بابت معرفی این سایت :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">