زنگ فارسی

لینک بالا برای دوستانی هست که وبلاگ دارن و می‌خوان مطالب رو دنبال کنن.

ضرب‌المثل‌ها - ۷

يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۵۶ ق.ظ

زمان پخش: ۱۶ بهمن ۹۶

مهمان برنامه: دکتر حسین‌علی رحیمی

لینک دانلود فایل صوتی برنامه با فرمت ogg نه دقیقه، سه مگابایت

لینک دانلود ویدئوی برنامه (۹ دقیقه، ۱۷ مگابایت)

لینک دانلود از کانال تلگرام



زمان برنامه کم بود و مختصراً راجع به دو تا ضرب‌المثل کوتاه بحث شد. قبلاً قصۀ هر دو ضرب‌المثل رو شنیده بودم و درسته تکراری بودن برام، ولی دوباره شنیدنش بی‌فایده و خالی از لطف نبود. به نظرم وقتی آدم یه مطلبی رو از زبان یه استاد یا یه منبع موثق می‌شنوه حس اعتماد و باور و تأثیرش بیشتره و من نسبت به این برنامه این حسو دارم.

* * *

دکتر رحیمی: ما در برنامه‌های گذشته سعی کردیم ویژگی‌ها و بعضی مشخصات ضرب‌المثل‌ها را خدمت شما و بینندگان محترم عرض کنیم. من یک مرور کوتاهی می‌کنم. ابتدا گفتیم ضرب‌المثل‌ها چکیدۀ تجربیات یک ملت هستند که یا از حوادث تاریخی یا از آثار ادبی‌شان گرفته شده‌اند. بعضی از این ضرب‌المثل‌ها داستانی دارند، یا برایشان داستانی ساخته‌اند که کاربرد و نوع شکل‌گیری‌شان را نشان دهد. امروز به یک نکته‌ای اشاره می‌کنیم که در برنامه‌های پیشین هم به آن اشاره شده بود. و آن اینکه ضرب‌المثل‌ها شکل کاربردی‌شان شکل یکسانی نیست. ما دربارۀ کلمات زبان می‌گوییم که کلمات زبان سرنوشت یکسانی ندارند. بعضی کلمات با همان معنا و کاربردی که در زبان خلق شده و پدید آمده‌اند به حیاتشان ادامه می‌دهند، بعضی کلمات هستند که تغییر معنایی پیدا می‌کنند، بعضی‌ها هم معنی خود را حفظ می‌کنند هم معنی جدید می‌پذیرند، و بعضی‌ها از زبان حذف و منسوخ می‌شوند. شبیه چنین سرنوشتی را ضرب‌المثل‌ها هم داشته‌اند. ما در گذشته اشاره کردیم مثلاً ضرب‌المثلی صورت اصلی‌اش چنین بوده یا چند صورت داشته و یک صورتش حفظ شده و به زمان ما رسیده است. ما امروز یک ضرب‌المثلی را ابتدا برای نمونه انتخاب کرده‌ایم که تقریباً همان شکلی که به‌وجود آمده، تا امروز کاربرد دارد و منشأ تاریخی هم دارد. یک شخصیت تاریخی معروفی هست در تاریخ ما، حاج میرزا آقاسی صدر اعظم دورۀ قاجار بوده که خیلی ضرب‌المثل از ایشان به جا مانده است. یکی از مثل‌های معروف این است که حاج میرزا آقاسی مشهور و معروف است که خیلی به کشاورزی و حفر چاه و قنات علاقه داشتند و مشهور شده بودند به این ویژگی. ما به ویژگی‌های دیگری که در تاریخ از آن یاد شده کاری نداریم. یکی از خاطرات یا قصه‌هایی که از او نقل شده این است که یک بار یک چاه‌کن یا مقنی‌ای را آورده بود و در یک جایی تعیین کرده بود که برایش چاه حفر کند. آن مقنی می‌گفت که خب این زمین نشان می‌دهد که اینجا آب نخواهد داشت. می‌گفت نه، شما بکنید؛ اینجا آب دارد. ایشان یک مقدار می‌کند و به آب نمی‌رسند. چاه‌کن می‌گوید من تجربه دارم، اینجا آب ندارد. می‌گوید نه، شما کاری نداشته باش، بکن. این گفتار چند بار ادامه پیدا می‌کند. وقتی این سخن به درازا می‌کشد، می‌گوید اگر برای من آب ندارد برای تو که نان دارد. امروز این ضرب‌المثل خیلی کاربردی است و هنوز هم به‌کار می‌رود. داستانش هم یک داستان تاریخی است. البته در بعضی از کتاب‌های ضرب‌المثل داستان‌هایی شبیه به این را از کسان دیگری نقل کرده‌اند؛ ولی بیشترین قولی که هست از ایشان است. بعد از دورۀ میرزا آقاسی در دوره‌های بعد گاهی اوقات در کتاب‌های ضرب‌المثل این ضرب‌المثل هست که وقتی می‌خواستند از دوران خودشان گلایه کنند، مخصوصاً از نظر اقتصادی، یاد دوران حاج میرزا آقاسی می‌کردند. معروف است که صورت ضرب‌المثلی که آن زمان وجود داشته، می‌گفتند خدا رحمت کند مرحوم حاج میرزا آقاسی را. که صورت کامل‌تری که در بعضی از کتاب‌های امثال آمده می‌گفتند «خوشا آن دوره‌ای که خرد می‌کردیم پاپاسی را، خدا رحمت کند مرحوم حاج میرزا آقاسی را». بعد از یک دوره‌ای هم مفهوم پاپاسی و هم خود حاج میرزا آقاسی از ذهن مردم پاک شد و امروز این ضرب‌المثل، ضرب‌المثل کاربردی نیست. این ضرب‌المثل در خیلی از کتاب‌ها آمده و ضبط شده، ولی بنا به دلایلی کاربردی ندارد. یک مثال دیگری می‌زنم. یک ضرب‌المثلی هست که ریشه‌اش به قابوسنامه برمی‌گردد. ضرب‌المثلی است که صورتش تغییر کرده است. این را هم تقریباً همه شنیده‌اید. می‌گوید در بیرون شهر مرو به سمت گورستان یک دکان درزی بود. درزی به‌معنای خیاط است. کلمه از مصدر «دشتن» یا «درزیدن» است که در فارسی پیش از اسلام بوده و این فعل به فارسی جدید نرسیده است. کلماتی مثل درزی، درزن، درزه در فارسی هست، به‌معنای سوزن و خیاط و... . داستانش به این صورت است که می‌گوید درزی، کوزه‌ای در دکانش آویخته بود. هر بار کسی را به سمت گورستان می‌بردند یک سنگ در کوزه می‌انداخت. آخر ماه سنگ‌ها را می‌شمرد و دستش می‌آمد که چند نفر از این شهر فوت کرده‌اند. تا اینکه یک زمانی یک کسی کاری داشت و می‌رود به سراغ درزی. می‌بیند مغازه‌اش تعطیل است و درب مغازه بسته است. از همسایه می‌پرسد که درزی کجاست؟ چرا مغازه‌اش تعطیل است؟ او در جواب می‌گوید «درزی در کوزه افتاد». این «درزی در کوزه افتاد» کاربردش این است که گاهی اوقات کسی یک قصه‌ای، داستانی یا حتی کاری را برای دیگران می‌کند، بعد خودش به آن دچار می‌شود این را می‌گویند. اما امروزه چون کلمۀ «درزی» در زبان فارسی نیست، این ضرب‌المثل به یک شکل دیگری کمابیش به‌کار می‌رود. می‌گویند «خیاط در کوزه افتاد». این هم نمونۀ ضرب‌المثل‌هایی که صورت ضرب‌المثل تغییر پیدا کرده است به‌خاطر ویژگی زبانی. ما قبلاً داشتیم صورتی که مثلاً یک ضرب‌المثل مثل «مر مرا تقلیدشان بر باد داد»، این را گفتیم به‌خاطر اینکه از داستان جدا شده و باید مرجع «شان» مشخص باشد، گفته‌اند «خلق را». ولی اینجا تغییر در زبان باعث تغییر در صورت مثل شده است.

۹۷/۰۱/۱۲

نظرات  (۴)

شنیده بودمشان.
لیک منشأ (اگر برای من آب ندارد برای تو که نان دارد) را نمی دانستم.
واینکه ما هنوز به سوزنی که باهاش لباس می دوزیم رو درزن میگویم.
درود.


+ آثار ادبی‌شان گرفته شده‌اندَ.فتحه( شده اند) اشتباه تایپ شده است.  دی:
پاسخ:
درود بر شما
چه جالب که زبانتون اصالتشو حفظ کرده هنوز :)

و ممنونم که بادقت می‌خونید. دوست عزیزی که بادقت می‌خوند و حتی اشتباهات نگارشی و املایی موجود در نظرات رو متذکر میشد الان سفره و سپاس که سنگرو حفظ کردید و منو با غلطام تنها نذاشتید :))
۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۲۸ سید رمضان حسینی
در خیلی از نقاط مازندران هم -تا جایی که من اطلاع دارم- هنوز، در زبان محلی، به سوزن می‌گن درزن.

پ.ن. چون گفتید ممکنه این وبلاگ مربوط به پایان‌نامه‌تون بشه در آینده از این به‌بعد اگر همچین نکته‌هایی یادم اومد قول می‌دم بگم.
پاسخ:
من با زبان‌های ایرانی، مخصوصا شمال ایران آشنایی نداشتم و بعد از دیدن بخش دکتر طامه عاششششششق زبان‌های این قسمت از سرزمینم شدم :)
پ.ن. ممنونم :) پایان‌نامه‌‌م بیشتر مربوط به رواج تولیدات فرهنگستان و تبلیغات و آگاه کردن مردمه. امسالم که سال حمایت از تولیدات داخلیه و میشه گفت سال حمایت از واژه‌های داخلی حتی :))
به نقل از قابوس نامه :

در شهر مرو درزئی‌ بود که بر در دروازه گورستان، دکانی‌داشت و کوزه‌ای در میخی آویخته بود و هوس آن داشتی که هر جنازه‌ای که از آن شهر بیرون بردندی، وی سنگی اندر آن کوزه افکندی، و هر ماهی حساب آن سنگ‌ها بکردی که چند کس را بردند و باز کوزه تهی کردی و سنگ همی در افکندی تا ماهی دیگر...

تا روزگار برآمد، از قضا درزی بمرد، مردی به طلب درزی آمد و خبر مرگ درزی نداشت، در دوکانش بسته بود، همسایه را پرسید که: این درزی کجاست که حاضر نیست؟
همسایه گفت: درزی نیز در کوزه افتاد.

خوندنش خالی از لطف نیست. :)
پاسخ:
بسیار زیبا و بسیار عالی :)
و این برنامه یکم بی مزه بود و جالبی برنامه های پیشی رو نداشت!
اگر این کار برا من اب نداره برا شما که نون داره، این رو چاه کن و کارفرما چاه کن بهم میگن و کلا
نون کار برای کارفرماست و اب نداشتش هم برای چاه کن میباشه:)
و هر چه ضرب المثل بیشتر، زندگی بهتر:)
خسته نباشی نویسنده بانو:)
سنگ درزی هم در کوزه اش افتاد و شد اخرین شمارشگر مرده هاا...
پاسخ:
از ضرب‌المثل‌ها فقط یه قسمت دیگه مونده :) هر چقدر که این برنامه بی‌مزه بود، بعدی بامزه است :)) با ما همراه باشید.
نویسنده بانو هم اسم خوبیه هاااا. ولی خب بانوی نویسنده بیشتر به زبون می‌چرخه. ضمن اینکه ما کجا و نویسندگی کجا. من فقط دارم نقل قول می‌کنم حرفای اساتیدو :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">